تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۸

تهران- ایرنا- فریدون مشیری یكی از صاحبدلان و نام آوران عرصه شعرو ادب معاصر ایران محسوب می شود كه از غزل های بسیار زیبا و از سبك شعر عالی برخوردار است، او با كلام مخملین و لطیف توانست با الهام از شعر شاعران سنتی و نو، شعرهایش را گوش نواز و دلنشین كند و با خلق آثاری از جنس شعر كوچه كه با زبانی ساده با مردم حرف می زند، ماندگار شود.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ فریدون مشیری در 30 شهریور 1305خورشیدی در خیابان عین الدوله تهران و در خانه ای كه بوی میهن پرستی و شعر و ادب از آن به مشام می رسید، به دنیا آمد. جد پدریش از سرداران و اسپهبدان نادرخان افشار بود و در زمان فعالیتش در ماموریتی اداری به همدان رفت و پس از پایان ماموریتش در همان شهر ساكن شد. پدربزرگ مادری او نیز میرزا جوادخان مؤتمن‌الممالك از شاعران روزگار ناصری بود. پدرش ابراهیم مشیری در جوانی به تهران آمد و در 1299 خورشیدی در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شد.

فریدون مشیری از همان دوران كودكی با حكایات سعدی و غزلیات حافظ و حماسه فردوسی بزرگ شد. دوران دبستان را در مدرسه «ادب» آغاز كرد و با «سیاوش كسرایی» شاعر نام آشنا هم كلاس شد اما 2 سال بعد به علت ماموریت كاری خانواده به مشهد رفت و در مدت هفت سال در آنجا زندگی كرد.

**آغاز دنیای شاعری
در همین زمان سرودن شعر را آغاز كرد، در آن زمان قالب اشعارش غزل بود. غزل هایی عاشقانه و به قول خودش از آن اشعار، دیوانكی درست كرده بود.
بیا كه تیر نگاهت هنوز در پر ماست
گواه ما پر خونین و دیده تر ماست
دلی كه رام محبت نمی شود دل تست
سری كه در ره مهر و وفا رود سر ماست
به پادشاهی عالم نظر نیندازیم
گدای درگه عشقیم و عشق افسر ماست

با حمله متفقین به ایران در 1320خورشیدی خانواده مشیری به تهران بازگشتند و فریدون به مدرسه «دارالفنون» رفت. وی در 18 سالگی و همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان به استخدام اداره پست و تلگراف درآمد و در همین زمان بود كه شعر «فردای ما» از او در روزنامه «ایران ما» به چاپ رسید. سپس در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل شد. روزها كار می كرد و شب ها به ادامه تحصیل می پرداخت.

از اواخر دهه 20 خورشیدی شعرهای مشیری در كنار شاعران بنام آن روزگار در روزنامه ها به چاپ می رسید. در همین زمان نیز با شاعرانی چون «محمد حسین شهریار»، «نادر نادر پور» و «هوشنگ ابتهاج» آشنا شد و دوستی پیدا كرد.
مشیری در 1332 خورشیدی مسوولیت صفحه ادبی مجله «روشنفكر» را برعهده گرفت كه این كار را تا 1351خورشیدی ادامه داد. در همین زمان اشعارش در مجله «سخن» به چاپ می رسید. وی بعدها تایید و تشویق «پرویز ناتل خانلری»مدیر مجله سخن و «رحیم مصطفوی» مدیر مجله روشنفكر را از عوامل موثر پیشرفت و موفقیت خود در كار شعر و ادبیات دانست.

**تشنه طوفان
نخستین دفتر شعر مشیری در 1334خورشیدی را با نام «تشنه طوفان» با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی منتشر شد كه نیمی از آن اشعار كلاسیك و نیم دیگر شعر نو بود. اگرچه شعر نو كه او می سرود نسبت با اشعار دیگران، قابل فهم تر بود. نمونه ای از شعرهای این دفتر مشیری:
در دل خسته‌ام چه می‌ گذرد؟ این چه شوری‌ست باز در سر من؟
باز از جان من چه می‌خواهند، برگ‌های سپید دفتر من؟
من به ویرانه‌ های دل چون بوم، روزگاری‌ست های و هو دارم
ناله‌ای دردناك و روح‌گداز بر سر گور آرزو دارم
این خطوط سیاه سر در گم؛ دل من، روح من، روان من است
آن‌چه از عشق او رقم زده‌ام، شیره جان ناتوان من است
سوز آهم اثر نمی ‌بخشد، دفتری را چرا سیاه كنم؟
شمع بالین مرگ خود باشم، كاهش جان خود نگاه كنم
بس كنم این سیاه‌كاری، بس، گرچه دل ناله می‌كند: «بس نیست»
برگ‌های سپید دفتر من! از شما روسیاه‌تر كس نیست

وی درباره این مجموعه می گوید: «چهارپاره‌هایی بود كه گاهی سه مصرع مساوی با یك قطعه كوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین تن از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه) سیاوش كسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند كه به همین سبك شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه كامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن ها بحث می‌كردیم و بر آن تكیه می‌كردیم.»

**گناه دریا
فریدون مشیری در 1335 دومین دفتر شعرش را با عنوان «گناه دریا» منتشر كرد كه بازتاب زیادی در میان مردم داشت اما «عبدالحمید آیتی» نویسنده و نظریه پرداز، انتقاد تندی از اشعار و سبك شعری او كرد كه شاعر احساساتی را سخت دل آزرده ساخت و موجب شد كه تا برای چندین سال هیچ اثری چاپ نكند. از نمونه های شعر گناه دریا:
چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم
اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم
بر این سرای ماتم و در این دیار رنج
بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم
ما را غم خزان و نشاط بهار نیست
آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم

**كوچه
سرانجام مشیری پس از چند سال معروفترین شعر خود را در 1339خورشیدی به نام «كوچه» در مجله روشنفكر به چاپ رساند. این شعر از زیباترین و عاشقانه ترین شعرهای نو زبان فارسی است.
بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم

**ابر
این شاعر نام آشنای معاصر در 1340 سومین دفتر شعرش را تحت عنوان «ابر» به چاپ رساند. شعر كوچه فریدون در این زمان شهرت باور نكردنی یافت و به زودی بر سر زبان ها افتاد. این دفتر به چاپ های بعدی نیز رسید و این شعر موجب شد كه عنوان اثر به «ابر و كوچه» تغییر پیدا كند.

در همین زمان و با توجه به علاقه ای كه او به عرفان و تصوف ایرانی داشت، مجموعه ای از 100 ماجرا منسوب به «شیخ ابوسعید ابوالخیر» را با عنوان «یكسو نگریستن و یكسان نگریستن» و با مقدمه ای به قلم «جواد نوربخش» در اوایل دهه 40خورشیدی منتشر كرد.

** بهار را باور كن
مشیری در 1347 خورشیدی دفتر «بهار را باور كن» را منتشر كرد و بعد كتاب های «مروارید مهر» در 1355خورشیدی و «از خاموشی» را در 1357خورشیدی به چاپ رساند. از نمونه های شعر دفتر بهار را باور كن:
باز كن پنجره‌ها را، كه نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه، كنار هر برگ
شمع روشن كرده ست

**شب شعر
مشیری كه در 1350 به شركت مخابرات انتقال یافته بود و در 1357 خورشیدی از خدمت دولتی بازنشسته شد. وی در سال های بعد با دعوت دوستدارانش سفری به اروپا و آمریكا داشت كه ایرانیان مقیم خارج از كشور از او به گرمی استقبال كردند. در همین زمان با وجود ضعف جسمانی و این كه تحت نظر پزشك بود در شب های شعری كه برای او ترتیب داده می شد شركت می كرد و بدون احساس خستگی برای علاقه مندانش شعر می خواند.

این شاعر بلندآوازه، درآمد آخرین شب شعرش را در آمریكا به سازمان كمك به معلولین كهریزك اختصاص داد. درآمد آن شب در حدود 12هزار دلار بود كه نیمی از آن حاصل فروش اشعارش بود كه به خط خود می نوشت و به علاقه مندانش هدیه می داد.

**ویژگی های شعری شاعر
مشیری شاعری است كه گرچه از اوج به جامعه انسانی و ایران می نگرد اما در عین حال در كنار مردم است، با درد آنها می گرید و با شادی و موفقیت آنها می خندد. او شاعری است كه ریشه در خاك دارد و برای حال و آینده وطن و مردمش دلواپس و نگران است و به حق باید وی را شاعری اجتماعی، ستم ستیز و حقیقت خواه به شمار آورد.
فریدون مشیری زبان ساده‌ای دارد و ظاهر و باطن شعرش یكی است و حتی زمانی كه می‌خواهد از رنج‌های مشترك مردمان این روزگار بگوید، همین گونه ساده و یك زبانه حرف می‌زند.

نادر نادر پور درباره شعر مشیری می گوید: «او نوازنده‌ای است كه روی یك سیم می‌نوازد، ولی ماهرانه می‌نوازد!».
عبدالحسین زرین كوب نیز گفته است: «بی آن كه بازاری باشد، ساده است و قابل فهم برای همگان». خود مشیری درباره شعرش می گوید: «من با زبان شما حرف می‌زنم».

**سرانجام شاعر
مشیری در 10 سال آخر عمر آن قدر پر كار شده بود كه از مجموع 12 دفتر چاپ شده از وی شش دفتر مربوط به آن زمان است. از جمله آنها می توان به «از دیار آشتی» 1371 «آه باران» 1371 «با پنج سخن سرا» 1372 «لحظه ها و احساس» 1376 «آواز آن پرنده غمگین» 1377 و «تا صبح تابناك اهورایی» 1379 اشاره كرد.

سرانجام این شاعر توانای معاصر پس از سال ‌ها بیماری در بامداد جمعه سوم آبان 1379خورشیدی در 74 سالگی در تهران درگذشت. مزار وی در بهشت زهرا(س)، قطعه 88 (قطعه هنرمندان) مامن امنی برای دوستداران شعر و ادب فارسی محسوب می شود.

پژوهشم9370**9131