تهران- ایرنا- روزنامه جمهوری اسلامی به مناسب آغاز هفته وحدت و سالروز ولادت پیامبر گرامی اسلام به ارایه گزارشی پرداخت و نوشت: امروز دوازدهم ربیع ‌الاول و به روایت اهل سنت سالروز ولادت پیامبر گرامی اسلام و آغاز هفته وحدت می‌باشد. هفته ‌ای كه فلسفه وجودی آن تكیه بر مشتركات و ایجاد وحدت میان مسلمانان می‌باشد.

در ادامه این گزارش می خوانیم:‌ اتفاقاً امسال این ایام مصادف با درگذشت یكی از منادیان وحدت اسلامی اهل سنت شیخ محمود شلتوت است. وی عالم بزرگ دینی مصر است كه در سال 1271 ش (1892 م) در مصر به دنیا آمد. در 14 سالگی در مركز دینی علمی اسكندریه به تحصیل پرداخت و در 18 سالگی، گواهینامه تحصیلی دانشگاهی گرفت. وی سپس در اسكندریه به سمَتِ مدرس دینی برگزیده شد و در سال 1306 ش (1927 م) به قسمت عالی دانشگاه الازهر منتقل گردید. شیخ شلتوت، چندی بعد عضو هیات فتوا شد و در دانشكده شریعت، مقام بزرگی یافت.
او در سال 1327 ش (1958 م) به ریاست دانشگاه بزرگ اسلامی الازهر مصر برگزیده شد و خدمات فراوانی انجام داد. از جمله اقدامات مهم شیخ شلتوت در زمان ریاست در الازهر این بود كه پس از مكاتبه‏های متعدد با آیت‏اللَّه العظمی بروجردی، مرجع بزرگ تقلید شیعیان، مذهب شیعه اِثنی عَشَری را به رسمیت شناخت. او عمل به موازین مذهب شیعه را همانند یكی از مذاهب اربعه، جایز دانسته و به مذهب شیعه به عنوان یكی از مذاهب بزرگ اسلامی، در دانشگاه الازهر، كرسی تدریس اختصاص داد. شیخ شلتوت علاوه بر ریاست الازهر و تدریس، دارای مقام اِفتا بود و همچنین كتب متعددی به رشته تحریر درآورد.

الاسلامُ عَقیدهٌ و شریعَه، دَعوهُ المُحمدیه، القتال فی الاسلامِ، فِقه القُرآن و المُقارِنَهِ بین المذاهِب از جمله تالیفات ایشان است. شیخ محمود شلتوت سرانجام، در بیست و چهارم آذرماه سال 1342 ش (1963 م) در 72 سالگی درگذشت و به سرای باقی شتافت. در گرامی داشت اقدام این دو عالم بزرگ مطلب ذیل تقدیم می‌گردد:

** مقدمه
پس از اشغال فلسطین توسط انگلیس و صهیونیست‌ها، در سال‌های پس از جنگ جهانی اول و دوم و شكست عرب‌ها از اسرائیل، خطر تسلط اسرائیل بر كشورهای اسلامی به شدت افزایش یافت؛ از این رو اندیشه وحدت بین مذاهب، به عنوان چاره كار، یكی از دغدغه‌های علمای اسلام شد. دانشگاه جامع الازهر مصر، به دلیل قدمت تاریخی و عوامل محیطی و ظهور عالمانی چون سید جمال الدین اسد آبادی و شیخ محمد عبده و شاگردان آنان كه همگی منادی وحدت بین مسلمانان بودند و نیز حضور طلاب این مدرسه، در جنگ با اسرائیل و نزدیكی به سرزمین فلسطین، پیش از سایر مراكز علمی جهان اسلام، ندای وحدت سر داد. این خواسته از سوی بسیاری از عالمان جهان اسلام، مورد حمایت و تایید قرار گرفت. از جمله این علما و بزرگان، حضرت آیت‌الله بروجردی بود.

ایشان از آغاز مرجعیت خویش، به مسئله وحدت میان مذاهب اسلامی، توجه خاصی داشتند و معتقد بودند كه سامان دادن به این موضوع، از وظایف هر عالم شیعی است. ایشان طرح بعضی مباحث، از جمله اینكه «چه كسی خلیفه بود و كدام بر حق است و كدام باطل»، را برای امروز جامعه اسلامی، بحثی بی‌فایده می‌دانست و خطاب به عالمان شیعه می‌گفت: «مسئله خلافت، امروز مورد نیاز مسلمانان نیست كه ما با هم دعوا كنیم، هر كه بود امروز چه نتیجه‌ای به حال مسلمانان دارد، آنچه امروز به حال مسلمانان مفید است این است كه بدانند، احكام را باید از چه ماخذی اخذ بكنند». استاد شهید مطهری، در مورد عشق و علاقه آیت‌الله بروجردی به وحدت مسلمانان می‌گوید:

«یكی از مزایای معظم له توجه و علاقه فراوانی بود كه به مسئله وحدت اسلام و حسن تفاهم و تقریب مذاهب اسلامیه داشت، این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می‌دانست كه سیاست حكام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف، چه اندازه تاثیر داشته است و هم توجه داشت كه در عصر حاضر نیز سیاست‌های استعماری از این تفرقه حداكثر استفاده می‌كنند و بلكه آن را دامن می‌زنند و هم توجه داشت كه دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است كه آنها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند.

به این جهات بسیار علاقمند بود كه حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود كه از طرفی وحدت اسلامی كه منظور بزرگ این دین مقدس است، تامین گردد و از طرف دیگر، شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه، آن طور كه هست، به جامعه تسنن كه اكثریت مسلمانان را تشكیل می‌دهند، معرفی شود، از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له كه هنوز ایشان در بروجرد بودند، «دارالتقریب بین المذاهب اسلامیه»، به همت جمعی از روشنفكران سنی و شیعه تاسیس شده و معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممكن با این فكر و با این موسسه كمك و همكاری كرد.

برای اولین بار بعد از چند صد سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی، شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او شیخ محمود شلتوت، مفتی حاضر و رئیس جامع الازهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه مبادله گردید... معظم له عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می‌زد. عجیب این است كه از دو منبع موثق شنیدم كه در حادثه قلبی اخیر كه منجر به فوت ایشان شد، بعد از حمله قلبی اول كه عارض شد، مدتی بیهوش بوده اند، بعد به هوش آمدند، قبل از آنكه توجهی به حال خود بكنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان را مطرح می‌كنند و می‌گویند «من آرزوها در این زمینه داشتم».

آیت‌الله بروجردی از تاسیس و توسعه دارالتقریب حمایت كرد، ایشان در درس خارج فقه خود، بعضی مواقع فتاوای علمای عامه را بیان می‌كرد و می‌فرمود: سیر تاریخ فقه اسلامی، با مطالعه در فتاوای علمای عامه روشن‌تر می‌شود، به همین منظور حاج شیخ محمدتقی قمی را به عنوان نماینده خود به مصر فرستاد كه به عنوان یك عالم شیعی، در مركز علمای اهل سنت (مصر) با روسای الازهر ارتباط داشتند و با ایشان نامه مبادله می‌كردند...

آیت‌الله بروجردی توسط نماینده خود، پیامی به رئیس الازهر، حاج شیخ عبدالمجید سلیم دادند و ایشان در پاسخ به نامه، ضمن ادای احترام فرآوان به آیت‌الله بروجردی و تشكر نوشت: «... همكاری شما را در این جهاد بزرگ خدایی بسیار بزرگ می‌شمارم، زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذی كه در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر ملت اسلامی كار می‌كنید. فكر تقریب مذاهب اسلامی، از توجه و عنایت شما بسیار بهره‌مند بوده، از كمك‌ها و مساعدت‌های پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است».

آیت ‌الله بروجردی، با درك صحیح از موقعیت جهان اسلام،سعی می‌كرد، از عواملی كه وحدت مسلمانان را به خطر می‌اندازد، جلوگیری كند؛ برای نمونه زمانی كه آیت ‌الله بروجردی رحلت كردند، آقای قمی در ایران نبود، در آن موقع روابط ایران و مصر، به دلیل اختلافات محمد رضا شاه و جمال عبدالناصر رئیس ‌جمهور مصر، قطع شده بود، از این رو ایشان در همان حال كسالت فرمودند: «شیخ محمد تقی، وقتی به ایران آمد، به او بگویید پیغام مرا به شیخ شلتوت برساند و بین ایران و مصر را اصلاح كند، می‌ترسم زحمات چندین ساله‌ام از بین برود».

آیت ‌الله بروجردی تلاش می‌كرد تا در حوزه زعامت ایشان، نقطه اختلافی آغاز نگردد و سرانجام تلاش‌ها و كوشش‌های آیت‌الله بروجردی، در نزدیكی مذاهب و معرفی مكتب اهل بیت، به نتیجه رسید و در اثر این فعالیت‌ها و اقدامات بود كه شیخ شلتوت، رئیس الازهر و مفتی اعظم مصر، در 1337.7.17.تشیع را به رسمیت شناخت و فتوا داد: «آیین اسلام هیچ یك از پیروان خود را به پیروی از مكتب معینی ملزم نكرده، بلكه هر مسلمانی می‌تواند از هر مكتبی كه به طور صحیح نقل شده و احكام آن در كتب مخصوص به خود مدون گشته پیروی كند و هر كسی كه مقلد یكی از مكتب‌های چهارگانه باشد، می‌تواند به مكتب دیگری، هر مكتبی كه باشد، منتقل شود. مكتب جعفری معروف به مذاهب امامی اثنی عشری، مكتبی است كه شرعا پیروی از آن، مانند پیروی از مكتب‌های اهل سنت جایز است.

بنابراین سزاوار است كه مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی كه نسبت به مكتب معینی دارند، دوری گزینند، زیرا دین خدا و شریعت او تابع مكتبی نبوده و در احتكار و انحصار مكتب معینی نخواهد بود، بلكه همه(صاحب مذهبانی كه) مجتهد بوده، اجتهادشان مورد قبول درگاه باری تعالی است و كسانی كه اهل نظر و اجتهاد نیستند، می‌توانند از هر مكتبی كه مورد نظرشان است، تقلید كرده و از احكام فقه آنان پیروی كند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست». این فتوای تاریخی، زمانی كه سلفیان متعصب عربستان، شیعه را كافر می‌دانستند، تاثیر عمیقی در رسمیت یافتن تشیع به جای گذاشت.

** مبانی وحدت اسلامی
رویكرد مكتب فقهی آیت‌الله بروجردی و بعضی دیگر از فقهای اهل سنت، مانند شیخ محمود شلتوت برای وحدت اسلامی بازگشت به منابع مشترك عامه و خاصه است، راهی كه تفاهم و همگرایی زیادی را می‌تواند در میان مسلمانان به دنبال داشته باشد. آیت‌الله بروجردی معتقد بود: «فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است». و می‌گفت: «فقه قدمای ما ناظر به فقه اهل سنت و عامه بوده است». این مبنای ایشان به تعامل با جامعه الازهر و آن فتوای تاریخی شیخ شلتوت، انجامید.

آیت‌الله بروجردی همچنین، روایات را ناظر به مسائل و انظار مطرح شده در زمان صدور آن می‌دانست و برای فهم درست، شناخت فتاوای عامه را در آن زمان -بویژه فتاوایی كه شهرت داشته و مردم از آنها پیروی می‌كردند - لازم می‌دانست و مراجعه به فتاوای اهل سنت را از مقدمات فقه می‌شمرد و می‌گفت: «قدمای ما مسائل خلاف را حفظ داشتند.» به همین منظور برای اولین بار كتاب خلاف شیخ را با حواشی و مقدمه مختصر چاپ كرد. گفته شده است این طرز تفكر را ایشان وامدار حوزه اصفهان و استاد خود آیت‌الله محمدباقر درچه‌ای است.

ریشه این تفكر در اصفهان، به زمان صفویه بر می‌گردد. اندیشه اتحاد و توجه به فقه اهل سنت تا همین اواخر در حوزه اصفهان ادامه داشت. از جمله حاج آقا رحیم ارباب بر این باور بود. گویا شریعت اصفهانی، استاد دیگر آیت‌الله بروجردی نیز همین طرز فكر را داشت، و دلیل می‌آورد كه جامعه آن روزگار، جامعه‌ای با حكومت اسلامی و فتوای رایج مفتیان حكومتی مانند مالك، ابوحنیفه، اوزاعی و ابن ابی لیلی بوده است.

اصحاب ائمه(ع) در همان جامعه رشد كردند و در محیطهای علمی آنان آمد و شد می‌كردند. راویان و اصحاب ائمه (ع) با توجه به آن فتاوا از امامان مسائل را می‌پرسیدند و آنان هم با توجه به آن فتاوا پاسخ می‌گفتند. موید اول این مطلب این است كه روایات شیعه به صورت پرسش از امامان است. معلوم است كه مردم عادی نمی‌توانند این تعداد سوال دقیق طرح كنند.

پیداست كه پرسش گران اهل علم بودند و مسائل را از فقهای اهل سنت می‌شنیدند و همان‌ها را از امامان عصر خود می‌پرسیدند. موید دیگر این نظریه آن است كه كشی در كتاب رجال خود زراره و محمد بن مسلم و شماری دیگر از فقهای اصحاب صادقین(ع) را از اصحاب ابوحنیفه دانسته، كه سنی بوده‌اند و بر اثر ارشاد آن دو امام همام به تشیع گرویده‌اند. وی عقیده داشت در استنباط هر فرع، چنانچه مستند آن روایت است، باید زمان صدور روایت از نظر وجود فقهای عامه و آرای آنان، بخصوص در مدینه و نیز از نظر تلقی كه خود اصحاب و پرسش گران از آن فرع فقهی داشته‌اند و همان تلقی موجب پرسش از امام شده، به طور دقیق بررسی شود. این بررسی در كتابهای فقهای پیشین تا زمانهای بعد ادامه یابد. این مبنی و نگرش مستلزم تتبع زیاد در آرای عامه و كلمات آنان و نیز زمان بندی این آرا، بویژه در زمان صادقین(ع) است.

یكی از شاگردان آیت‌الله بروجردی نقل می‌كند: «برای من مثل آفتاب روشن است كه گاهی در ذهن اصحاب ائمه(ع) فقه عامه بیش‌تر از فقه خاصه جای گرفته بود و ائمه ناچار بودند كه با زحمت، حق مطلب را در ذهن اصحاب خودشان وارد كنند. از باب نمونه زراره مسائل ارث را مطابق فقه عامه یاد گرفته بود و خود را آن چنان عالم به فرایض می‌دانست كه اصلا احتیاج نمی‌دید از ائمه این مسائل را بپرسد. وقتی فتوای امام را می‌شنود، ابتدا بی‌اعتنایی می‌كند، چون به خلاف معلومات او بوده است. حضرت در مقابل زراره عصبانی می‌شود كه من مسائل ارث را از روی كتاب امیرمومنان(ع) به تو ارائه دادم. زراره از خواب غفلت بیدار می‌شود كه معلوماتش درباره ارث بی‌اساس بوده است و از نو باید به فكر آموختن مسائل ارث باشد. این روایت در كافی و ظاهراً در تهذیب هم آمده است».


در روایت دیگری محمد بن مسلم از امام صادق(ع) درباره مسافتی كه منجر به قصر می‌شود، پرسید: «قال سالته عن التقصیر، قال فی برید. قلت فی برید؟». آقای بروجردی مفصل بحث كرده كه چرا محمد بن مسلم، با تعجب از امام پرسید كه آیا یك برید حد تقصیر است. وی علت را این دانسته كه او در كوفه زندگی می‌كرد و فقه عامه كه در آن جا حاكم بود، حد تقصیر را «مرحلتان» یعنی شانزده فرسخ می‌دانست. وقتی امام گفت: چهار فرسخ برای او جای تعجب و سوال بود. حضرت فرمود: منظورم یك برید رفت و یك برید برگشت است كه در مجموع هشت فرسخ می‌شود.

جهت دوم، تشخیص روایات تقیه‌ای است. همیشه تقیه در مقابل فقه و فقهای عامه نبوده، گاهی نیز در مقابل حكام و قضات حكومتها بوده است. مثلا بیش‌تر فقهای عامه نبیذ را حرام می‌دانند، ولی چون حكام مشروب می‌خوردند، اگر روایتی در حلیت نبیذ داشته باشیم، ناظر به تقیه در برابر حاكمان ناصالح است. آیت‌الله بروجردی، نه تنها به فتاوا و اقوال امامان چهارگانه آنان چیره بود كه بر دیدگاه‌های صحابه و دیگر فقهای آنان چون اوزاعی، ثوری و لیث محیط بود و اختلاف نظرهای آنها را در یك مساله می‌دانست.

این چیرگی به گونه‌ای بود كه شماری از فقهای اهل سنت، در دیدار با وی آن مرحوم را از خودشان به اقول و دیدگاه‌های علمای عامه مسلط‌تر می‌دیدند. در طرح مساله از بعد تاریخی، ابتدا آرای صحابه، تابعان و فقیهان پس از این دو دوره را به تفصیل بیان می‌كرد، آن گاه به آرای علمای شیعه می‌پرداخت. گویی فقه و تاریخ و ادله آن در دست او چون موم نرم بود. وقتی درباره نماز دراماكن چهارگانه بحث می‌كرد، درباره حد حائر و سرگذشت غم انگیز این مرقد شریف در دوران خلفای عباسی به صورت مشروح سخن می‌گفت. او نه تنها در تاریخ عمومی اسلامی آگاهی كافی داشت، به تاریخ علم كلام، تاریخ حدیث و تاریخ فقه كاملا مسلط بود.

*آیت‌الله بروجردی از آغاز مرجعیت خویش، به مسئله وحدت میان مذاهب اسلامی، توجه خاصی داشتند و معتقد بودند كه سامان دادن به این موضوع، از وظایف هر عالم شیعی است.

*رویكرد مكتب فقهی آیت‌الله بروجردی و بعضی دیگر از فقهای اهل سنت، مانند شیخ محمود شلتوت برای وحدت اسلامی بازگشت به منابع مشترك عامه و خاصه است، راهی كه تفاهم و همگرایی زیادی را می‌تواند در میان مسلمانان به دنبال داشته باشد.

*شیخ شلتوت: مكتب جعفری معروف به مذاهب امامی اثنی عشری، مكتبی است كه شرعا پیروی از آن، مانند پیروی از مكتب‌های اهل سنت جایز است. بنابراین سزاوار است كه مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی كه نسبت به مكتب معینی دارند، دوری گزینند.

*منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ، 1395.9.22
**گروه اطلاع رسانی**9117**9131**انتشار دهنده: شهربانو جمعه