۱۶ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵
کد خبر: 82878119
T T
۰ نفر

تابناك:نوارس و جاگرناتي كه به راه افتاده است

۱۶ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵
کد خبر: 82878119
تابناك:نوارس و جاگرناتي كه به راه افتاده است

اهواز- ايرنا- سايت تابناك خوزستان روز پنجشنبه مطلبي با عنوان 'نوارس و جاگرناتي كه به راه افتاده است ' را به قلم مهدي مكارمي منتشر كرد.

هندوها مراسمي دارند كه در آن مجسمه اي از «جاگرنات» كه يكي از نام هاي خداي هندوان كريشناست را بر ارابه اي عظيم به حركت درمي آورند و اين ارابه، هر چه را سر راهش قرار بگيرد زير چرخ هاي خود له مي كند. اين همان استعاره اي است كه آنتوني گيدنز براي توصيف مدرنيته از آن استفاده مي كند.
حادثه تلخ قهوه خانه ي نوارس در كنار همه حواشي و تلخي ها، مي تواند يك نماد باشد از وضعيتي كه در جامعه مان با آن مواجهيم.
عامل حادثه، نوجواني 17ساله است. محل وقوع حادثه يكي از دهها قهوه خانه اهواز است كه در آن عده اي از جوانان شهر، بازارچه اشتغال خودجوش و البته بي ضابطه اي به پا كرده اند و جمع بزرگتري از جوانان شهر تا صبح مشتري دورهم نشيني هاي شبانه ي قهوه خانه اي، قليان، سيگار و يك فنجان چاي و مثلا تفريح هستند.
اين حادثه نبايد ما را صرفا به يك سوي ماجرا يعني عامل و انگيزه و علت حادثه معطوف كند، هرچند همان هم بس مهم است.
تا اينجا اختلاف شخصي و نابردباري و ناخويشتن داري يك نوجوان 17ساله علت وقوع اين رويداد تلخ و ناگوار است. اما آيا براستي كسي پرده را كنار زده و سوال كرده است كه چه شرايط محيطي و اجتماعي، «محمد» را در آن موقعيت قرار داد؟ و يا اصلا آن خيل كثير نوجوانان و جوانان دورهمي هاي شبانه و سحرگاهي در قهوه خانه ها چه مي خواهند؟ و رونق قهوه خانه ها و قليان فروشي هايي كه پارك هاي شهر را هم درنورديده اند به چه دليل است؟
نظريه هاي مختلف اجتماعي، پاسخ اين پرسش ها را داده اند. چه پاسخ اين پرسش ها را در پارادايم ساختارگرايي و نيروهاي اقتصادي و اجتماعي و تاثير اوضاع اجتماعي جستجو كنيم و چه در نظريه هاي فرايند اجتماعي، چرايي اين وضع را تابعي از جامعه پذيري افراد بدانيم و يا اصلا از نظريه هاي تلفيقي بهره بگيريم، از خانواده، آموزش، اجتماعي شدن، معيشت و هرچيز ديگر سخن بگوييم؛ نهايتا بايد اعتراف كنيم كه ما متهميم. همه ما متهميم. مسئولان، نخبگان، و مردم. همه مايي كه بسيار هم ادعايمان مي شود.
كافي است اندكي آمار مختلف وضعيت استان را در يكي دو دهه اخير مرور كنيم، دست پخت خودمان را بنگريم و خود را به تامل و تفكر فرابخوانيم.
ما درباره استاني سخن مي گوييم كه بنا بر آمار رسمي رتبه سوم بي سوادي در كشور را دارد و در بيشتر شاخص هاي آموزش و پرورش از عقب مانده ترين استان هاي كشور محسوب مي شود.
استاني كه رتبه نخست كشور در تعداد كودكان بازمانده تحصيل را دارد و براي جبران كمبود نيروي انساني و معلم و مربي، يك شبه تصميم گرفته مي شود سه هزار و 200 نفر بدون هيچ آزمون و مصاحبه اي بر سر كلاس هاي تعليم و تربيت فرزندانمان حاضر بشوند.
استاني كه نرخ اشتغال جمعيت جوانش در سال 90 حدود 51 درصد بوده در حالي كه ميانگين كشوري آن حدود 75 درصد بوده است و نرخ بيكاري اش در پاييز 95، با 14درصد، در رده هاي بالاي جدول بيكاري كشور قرار گرفت (ميانگين كشوري؛ 9/10درصد)
در چنين اوضاع و احوالي نبايد تعجب كرد وقتي خوزستان دومين استان كشور از نظر رتبه نخست مجموع پرونده هاي قضايي تشكيل شده به جمعيت استان معرفي شود(بر اساس آمار سال90 مركز آمار ايران) و در شيوع انواع رفتارهاي پرخطر در ميان استانها، رتبه اول را كسب كند.
يا در زمينه روند اعتياد رتبه اول را به دست آورد و سومين استان كشور از ميان 12 استان باشد كه به دليل ميزان مصرف، تعداد مصرف كنندگان، تنوع و الگوي مصرف، آسيب هاي اجتماعي ناشي از آن و...در شرايط بحراني قرار داشته باشد.
بزهكاري و آسيب ها و انحرافات اجتماعي را چه بر اساس طبقه اجتماعي و زندگي در اوضاع اجتماعي نامتعادل تحليل كنيم و چه بر اساس جامعه پذيري نوجوانان و جوانان شهرمان و تاثير روابط خانوادگي، همسالان، تجارب دوران تحصيل و تعامل با معلم و دوستان و افراد و گروههاي مختلف، بايد از خود بپرسيم كه ما با اين نسل چه كرده ايم؟
با كدام توسعه فرهنگي و اجتماعي، انتظار جامعه پذيري داريم؟ با كدام سطح و ميزان سواد؟ و با كدام آموزش فرهنگي و اجتماعيمان؟
مايي كه مركز استان مان مفتخر به انحلال معاونت اجتماعي و فرهنگي شهرداري كلانشهر و تقليل آن به يك سازمان شبه پيمانكارِ مجري و بازگشت شهرداري به نهاد خدماتي رفت و روبيِ چند دهه قبل است!
بگذريم و برگرديم به نوارس و ساعت يك بامداد و خيل جواناني كه در قهوه خانه ها، اوقات فراغت سپري مي كنند. فرض كنيم تصميم بگيريم صورت مساله را پاك كنيم و اينها نباشند. جوان و نوجوان اهوازي كجا را دارد كه برود و تفريح كند، ورزش كند و اوقات فراغت بگذراند؟
تراويس هيرشي در كتاب علل بزهكاري كه حدود 50سال قبل نوشته، از پيوند اجتماعي سخن مي گويد و «مشغوليت» كه يكي از چهار عنصر مهم آن است. اينكه، مشغوليت به فعاليت هاي متعارف، زمان كمي را براي فعاليت هاي نابهنجار باقي مي گذارد و افراد را از توانايي بالقوه انجام رفتارهاي بزهكارانه باز مي دارد. فرد با مشغوليت به ورزش، تفريح سالم، فضاي شاد مناسب، كمتر به انجام عمل انحرافي گرايش پيدا مي كند و تعهدش هم تقويت مي شود و...
ما براي مشغوليت جوانان اهوازي چه كرده ايم؟ وضعيت سرانه هاي فرهنگي و ورزشي شهرهاي ما چگونه است؟ فرصت هاي تفريح جوانان در محلات كجاست؟ آيا از خود پرسيده ايم با اين همه امكانات مالي، چرا سرانه ورزشي ما از ميانگين كشوري پايين تر است؟
واقعيت اين است كه دارد دير مي شود و بايد بجنبيم. جاگرنات به راه افتاده و هرچه جلوي پايش است را دارد له مي كند و بي ترمز جلو مي رود.
از مدرنيته شهري، ماكروسفالي و حاشيه نشيني و عدم تعادل و توزيع نامناسب امكانات و خدمات عايدمان شده است و مركز استان مان دومين شهر حاشيه نشين كشور است با 400هزار حاشيه نشين؛ يعني يك سوم جمعيت شهر و بيش از 150هزار هكتار مساحت حاشيه نشيني كه از شمال غربي تا جنوب شرقي شهر سايه افكنده است!
از مدرنيته، آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي و زيست محيطي اش نصيب مان شده است. ظرف پنج سال، دويست هزارنفر از استان ما مهاجرت كرده و خوزستان رتبه نخست مهاجرفرستي كشور را كسب كرده و از قضا اهواز هم شهر اول در اين ميان بوده است.
در سرمايه هاي اجتماعي رتبه كل استان 18 است و از طرفي احساس تبعيض فزوني مي يابد و...
با همه اين آمار و تفاسير، آيا انتظار داريم آنچه در زير و روي پوست شهرهايمان مي گذرد متعجب مان كند؟
بايد تلنگري به خودمان بزنيم، دولت، نخبگان، رسانه ها، مردم.
چقدر كمك كرده ايم مسائل اصلي در صدر مجادلات و گفتگوها و لابي ها قرار بگيرد؟ چقدر با مسئله ها و بحران ها و دعواهاي برساخته مان، مسير توسعه را سد كرده ايم؟چقدر منافع عمومي را بر منافع و خواسته هاي شخصي مان ترجيح داده ايم؟
چقدر به اين فكر افتاده ايم كه در استان ما پول و سرمايه، نيروي انساني و منابع خدادادي كم نيست پس چرا چرخ توسعه به ارابه جاگرنات مبدل گشته است؟
چقدر به اين فكر افتاده ايم كه علل اين وضع و مانع توسعه در استان ما، غيراقتصادي است؛ به اينكه توسعه پول نيست، توسعه نفت و فولاد و نيشكر و سدسازي نيست. توسعه، تحول در فكر و نگاه و باورها و مناسبات ماست و اينكه هريك در همان محدوده اي كه قرار داريم و نه حتي بيشتر، در همان دايره محدود حقوق و تكاليف فردي و اجتماعي مان، براي در اولويت قرارگرفتن مسائل واقعي استان(و نه مسائل برساخته خودمان) تلاش كرده ايم؟ در همه اين سالها، هدف نمايندگان و شاخص مسئولان براي انتصابات چه بوده است؟ و اصلا انرژي ها چقدر بجاي دعوا بر سر موضوعات حاشيه اي، معطوف به مسائل واقعي و اصلي بوده است؟ چقدر مناسبات شكل گرفته فردي و اجتماعي و سياسي در استان ما بر اين وضع تاثير گذاشته است؟
آنچه در جامعه مي گذرد محصول همين مناسبات و نگاههاست.
نقد كردن و ناله سردادن و سخن گفتن آسان است؛ مخصوصا وقتي ديگران را مقصر بدانيم. اما براستي خودمان چه كرده ايم؟ تك تك همه ي ما.
6064

سرخط اخبار استان‌ها