شهیدان می‌روند نوبت به نوبت +فیلم

تهران- ایرنا- همسر شهید «نادر دیرین» گفت: وقتی نادر از عملیات کربلای ۵ برگشت، بیشتر از هر بار دیگر ناراحت بود و به حال دوستان شهیدش غبطه می خورد. مرتب می گفت «شهیدان می روند، نوبت به نوبت خوشا آنکه نوبت بر من آید».

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، نادر دیرین دوم خرداد سال ۱۳۴۱ شمسی در استان اردبیل دیده به جهان گشود. در هفت سالگی وارد دبستان شد. علاقه‌اش به ورزش باعث شده بود تا از جنب و جوش بیشتری برخوردار باشد. وی با ورود به مقطع راهنمایی در مسابقات تلاوت قرآن در سال ۱۳۵۴ رتبه ممتاز را دریافت کرد.

نادر همراه با سایر مردم در راهپیمایی‌های سال۱۳۵۷ برعلیه رژیم پهلوی شرکت می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دبیرستان ۱۷ شهریور اردبیل به ادامه تحصیل پرداخت. درسال ۱۳۶۱ دیپلم گرفت و در کنکور شرکت کرد ولی قبل از مرحله دوم کنکور برای خواندن درس طلبگی به حوزه علمیه مشهد رهسپار شد. با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از کشور به جبهه‌ اعزام شود و دو سال به مبارزه با نیروهای رژیم بعثی عراق پرداخت.

نوحه‌ها و مرثیه‌های نادر همیشه تاثیرگذار بود. وقتی در اردبیل بود در جذب جوانان به مسجد فعالیت عمده‌ای داشت. گذشته از اخلاق و ایمان به خاطر داشتن چهره ورزشی، جوانان زیادی دورش حلقه زده و از صحبت‌های او بهره‌مند می‌شدند. مراسم‌ دعای کمیل و دعای توسل نادر در اردبیل و گردان‌های رزم لشکر عاشورا به ویژه در گردان تخریب و گردان امام سجاد (ع) زبانزد بود.

نادر در عملیات های کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد و حماسه های بسیاری خلق کرد. در سوم بهمن‌ سال ۱۳۶۶ دوباره عازم جبهه شد و این بار معاونت فرماندهی گردان امام سجاد(ع) را بر عهده گرفت. وی پس از مجاهدت‌های فراوان، سرانجام در ۲۸ اسفند سال ۱۳۶۶ در عملیات بیت المقدس ۳ در ارتفاعات ماووت عراق به درجه رفیع شهادت نائل شد.

منیژه والدی همسر شهید دیرین گفت: نادر یک ماه قبل از شروع هر عملیاتی به جبهه می رفت که سه سال آن با ایام عید همزمان بود. وقتی از عملیات کربلای ۵ برگشت بیشتر از هر بار دیگر ناراحت بود و به حال دوستان شهیدش غبطه می خورد. مرتب می گفت «شهیدان می روند، نوبت به نوبت خوشا آنکه نوبت بر من آید.»

وی با بیان این که نادر به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد، افزود: یک روز وقتی همسرم به خانه آمد گفت «نماز خواندی؟» گفتم نه. گفت «به کارهای مستحب رسیدی و نماز که واجب است را نخواندی؟» از آن روز سر وقت خواندن نماز آویزه گوشم شد.

والدی افزود: قبل از اینکه با نادر ازدواج کنم، هر روز وقتی از مقابل مسجد محله مان می گذشتم و صدای اذان یا دعا خواند نادر را می شنیدم، بی آنکه بدانم او کیست، می ایستادم و به صدای او گوش می دادم. دعای کمیل را آنقدر با سوز می خواند که هر کسی دلش می خواست پای کمیل او بنشیند. تا بعد از شهادتش هر پنجشنبه شب احساس می کردم صدای نادر از مسجد شهر به گوش می رسد.

شهیدان می‌روند نوبت به نوبت +فیلم
شهید نادر دیرین

مناجات شهید دیرین

در بخشی از مناجات شهید دیرین آمده است «خدایا ! چنان حالی را عنایت فرما که از همه چیز بگریزیم و به تو روی آوریم. خدایا!... قلبی ده که از آن چشمه ای باز شود تا چشم دل را از زنگارها شسته و موجب دیدار تو گردد. الهی! دلی ده که در آن آهی سوزان باشد و فریادگر خالقش باشد و در آن جز محبت تو چیزی نباشد. خدایا! برسان ما را به آن جایی که باید برسیم و از گناهانمان بگذر تا لایق رسیدن بدانجا شویم.

آری. بهشت و کمال طلبی، بهایی سنگین لازم دارد. باید به دنیا پشت پا زد و هر چیزی را که از خدا باز می دارد، بیرون ریخت تا روزنه نور الهی در قلب منور گردیده، باز شود. وقتی نور الهی در قلب انسان منور شود، سراسر، نور می شود و تابش نور خدایی، همه چیز انسان را فروزان می کند. حیات و ممات انسان نیز نور می شود و موجب هدایت به سوی بهشت و آرزوی حقیقی اش می‌شود. در یک کلمه می شود گفت که آدمی، به واسطه امتحان، جلوه خدایی می‌یابد و با تحمل مشقت‌ها و زحمت‌ها رشد می‌کند و با گذشتن از فرازها و نشیب‌ها، کمال خویش را می‌یابد.»

شهیدان می‌روند نوبت به نوبت +فیلم
شهید دیرین

رد پای دیرین

کتاب رد پای دیرین در ۱۶۸ صفحه به مجموعه‌ای از خاطرات دوستان و همرزمان شهید دیرین همچون نقش این شهید در پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت در پایگاه بسیج مسجد یساول اردبیل، تشکیل انجمن اسلامی در مدرسه، تربیت جوانانی که امروزه بسیاری از آنها در کشور مسئولیت دارند. حضور در لبنان و فعالیت‌های تبلیغی شهید در آن کشور پرداخته است.

برای نوشتن این کتاب با همسر شهید و همرزمانش در استان‌های تهران، آذربایجان‌شرقی و غربی و شهرهای مشهد، خوی، ارومیه، اردبیل و تهران گفت‌وگو شده است. بخش قابل توجهی از این کتاب مربوط به خاطرات همسر شهید از زمان‌ آشنایی با نادر در نوجوانی تا ازدواج، نحوه زندگی در مشهد زمانی که طلبه بود، نحوه رفتار در خانواده، حضور در جبهه و در نهایت شهادت می‌شود.

داود زاپاتا، پنجه در پنجه منافقان، همنشینی با آبگوشت، درسی به مدافعان لبنان، به رزمنده زن نمی‌دهم، کت و شلوار امانتی، دریغ از یک نامه، دفترچه گناه، بوی عملیات، قرعه شهادت، خلسه عارفانه، حساب بانکی، حنابندان خداحافظی، غریبه‌ای میان اشک‌ها، نشانی مزار و فقط شهید نشو از جمله عناوین خاطرات منتشر شده در این کتاب است، که از سوی نشر مجنون به چاپ رسیده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha