همين هفته پيش بود كه گوشي را برداشتم تا هم ذوقم را از شنيدن خبر ساخت اپيزودي ويژه براي پايتخت به گوشش برسانم و هم كمي گپ دوستانه بزنيم و دركنارش از چند و چون ساخت پايتخت تازه از او بشنوم. مثل هميشه و برعكس بسياري ديگر، با دوست و آشنا و غريبه خوش اخلاق بود و تلفنش را براحتي جواب ميداد و اهل رفتارهاي پرطمطراقگونه و ژستهاي سرشلوغي مثل خيليهاي ديگر نبود. سرش شلوغ بود اما مهرش و خونگرمي و خندهاش به همه اينها ميچربيد. اين فعلهايي كه گذشته ميشوند واقعاً فعلهاي غمانگيزي هستند وقتي مجبوري بهجاي «هست»، بنويسي «بود»... آنگفتوگو منتشر شد و آن قسمتها كه گفت ننويس آورده نشد و قرار شد قراري بگذاريم مفصلتر و برويم سر ساخت اين قسمت از پايتخت و گزارشي اختصاصي بگيريم؛ اما مگر اجل اين حرفها سرش ميشود. بيدار شدم و خبرها را بالا پايين ميكردم و خيلي راحت از روي خبر «مرگ خشايار الوند براثر سكته قلبي» گذشتم و چند ثانيه بعد انگار تازه بهخودم آمده باشم برگشتم، خبر را باز كردم و خواندم و حتماً مثل بسياري ديگر، مبهوت، چند دقيقهاي به عكس خيره شدم و در ناباوري اين مرگهاي ساده اما كشنده سكوت كردم. خشايار الوند فيلمنامهنويسي كه خندههاي بسيار بر لب آورد حالا ديگر نه قلم به دستش ميگيرد تا با شور و اشتياق هميشگياش بنويسد يا چيزي را تعريف كند و نه پا به دفتر كارش ميگذارد و دوستانش نميدانند قولي كه براي ساخت قسمت ويژه پايتخت به مردم دادهاند را چه كنند و جاي خالي رفيقشان را چه. اين روزها، تمام صفحات خبرگزاريها و روزنامهها سرشار از زندگينامه اوست و آنچه او مينوشت و قرار بود بنويسد و آنطور كه او زندگي كرد و در نهايت، در ابتداي پنجاهويك سالگي با همان لبخند هميشگي عطاي زندگي را در ناباورترين لحظه به لقايش بخشيد و رفت كه رفت. روزنامه ايران، به پاس آنهمه لحظه خوب و شاد كه خشايار الوند با قلمش براي مردم ايران به ارمغان آورد امروز صفحه آخر را به او اختصاص ميدهد و پاي صحبت دوستان و همكاران نشسته كه لحظهاي اشك و بغض در خلال اين حرفها از چشم و گلويشان دور نميشد.
يك مرد متعهد و يك پدر بينظير
پيمان قاسمخاني
نويسنده و كارگردان
خشايار تركيب عجيب و غريبي بود. آدمِ جمع بود، دوست داشتني و بانمك و مجلس گرم كن. از آنهايي كه حضورشان در هر جمعي غنيمت است. خوب آواز مي خواند و خوب جوك مي گفت و هميشه كلي خاطره بامزه براي تعريف كردن داشت كه حتي وقتي تكراري هم بودند به رويش نمي آورديم بس كه شيرين و قشنگ تعريفشان مي كرد.
طبيعتاً به آدم به اين باحالي ميخورد كه حداقل كمي تنبل و از زير كار دررو باشد و بيشتر پي تفريحاتش باشد تا كار؛ ولي خشايار برخلاف ظاهر شاد و شنگولش، در كار يكي از جديترين و حرفهايترينهايي بود كه ميشناختم. هميشه ميشد رويش حساب كرد. در چند كاري كه با هم بوديم هر زمان به هر دليل مشكلي پيش ميآمد و متن نميرسيد خيالمان راحت بود كه خشايار را داريم. ميآمد و با آن لبخند اطمينان بخشش ميگفت كه فردا صبح متن آماده است و يك بار هم نشد كه زير حرفش بزند. در سالهاي اخير وقتي پيشنهاداتي داشتم كه انجامشان برايم مقدور نبود با اعتماد كامل سفارش دهنده را به خشايار ارجاع ميدادم و ميدانستم با آن مغز هميشه جوان و آن پشتكار غيرعادياش از پس هر كاري برميآيد. الان كه با كلي دريغ و حسرت به خشايار فكر ميكنم چيزي كه بيشتر از همه دلم را ميسوزاند همين است. استعداد و توانايي خشايار خيلي بيشتر از اين كارهايي بود كه از او ديديم، اما مثل همه ما آنقدر درگير زندگي و مشكلاتش بود كه مجبور بود بيوقفه كار كند و نوبت به خودش نميرسيد. هميشه پر از داستانها و ايدههاي جديد بود و منتظر فرصتي براي نوشتن و كارگرداني، كه پيش نيامد. داستانهاي خوبي كه براي سينما داشت يا در همان مرحله طرح فروخت و زد به زخم زندگي؛ يا اگر فيلمنامهاش را نوشت آن چيزي كه فكر ميكرد نشد و دلسردش كرد. اين اواخر كمتر فرصت ملاقات داشتيم و بيشتر تلفني حرف ميزديم. در يكي از اين دفعات آخر برايم از وضعيت خراب سلامتياش حرف زد و اينكه احساس ميكند دارد از درون پوك ميشود. گفت كه تازگي يكي از دندانهايش افتاده يا يك انگشتش با يك برخورد كوچك شكسته و منتظر بلاهاي بزرگتر است؛ و غمانگيز اينكه همه اينها را با خنده و شوخي ميگفت. ازش خواستم بيشتر به خودش برسد و ميدانستم كه نميرسد. به فكر سلامتياش نبود. پيش ميآمد كه چهل و هشت ساعت نميخوابيد كه كارش را بموقع برساند و گروه را لنگ نگذارد و همه اينها را براي خانوادهاش ميكرد. گفتم كه به اينجا برسم كه خشايار يكي از خانواده دوستترين آدمهايي بود كه در زندگيام ديدم. يك مرد متعهد و يك پدر بينظير كه همه چيز را براي خانوادهاش ميخواست. شك ندارم خشايار الوند ميتوانست جايگاهي به مراتب بالاتر در سينما و تلويزيون داشته باشد، اما او جاه طلبي حرفهاي و موفقيتهاي بزرگتر را به نفع ساختن زندگي بهتر براي خانوادهاش كنار گذاشت. ميدانم كه فقدان چنين مردي براي همسر و فرزندانش چقدر ميتواند دردناك باشد و برايشان آرزوي صبر ميكنم. سينما و تلويزيون ايران يكي از انگشت شمار نويسندگان توانايش را از دست داد و ما يك دوست خوب را، كه جايش توي قلبمان هميشه خالي ميماند.
سراسر مهر بود اين مرد
سعيد پيردوست
بازيگر پيشكسوت
از صبح پنجشنبه اين خبر مثل آواري بر سر من ريخته و هنوز كه هنوز است باور نميكنم خشايار مهربان و دوست داشتني به اين سادگيها رفته باشد. من سالها با او دوست و همكار بودم و مثل برادر خودم دوستش داشتم و در تمام اين سالها جز مهرباني و محبت از او چيزي نديدم. چه وقتي كه در سريال شبهاي برره بوديم و چه در موقعيتها و پروژههاي ديگر.
خشايار سراسر مهر بود و از آن تيپ آدمهايي كه براحتي خودش را براي ديگران فدا ميكرد و خونگرمي و محبتي داشت مثال زدني. آدم نميداند به اين روزگار كج سليقه چه بگويد؟ اينهمه آدمهاي خوب و درجه يك را از ما گرفت و ميگيرد. غير تأسف براي آدم چه ميماند. خشايار استقلالي بود و من پرسپوليسي و هميشه سر اين موضوع با هم كلكل ميكرديم و بلندبلند ميخنديديم و لحظههاي عاشقانهاي داشتيم هميشه. دلم ميخواهد بگويم عزيزم، خدا به خانوادهات، به سيروس، رفيق قديميام، به همسر و فرزندانت صبر بدهد تا اين اندوه كمرشكن را تاب بياورند. اين صحنه هيچوقت از جلوي چشمم دور نميشود: وقتي سرفيلمبرداري بوديم و او مشغول نوشتن بود من هميشه ميرفتم بالاي سرش و با هم حرف ميزديم. واقعاً خشايار الوند يك جواهر بيبديل بود و چه كسي ميتواند جاي خالي او را در دل پر كند. دريغ و افسوس از مرگ چنين جوان برازنده و با استعدادي.
يك نويسنده حرفهاي و كاربلد
لاله صبوري
بازيگر
ما با هم در پروژههايي مثل «كمربندها را ببنديم» همكاري داشتيم. آن زمان سرپرست نويسندگان پيمان قاسمخاني بود و خشايار الوند هم اولين تجربههايش را در قالب نويسنده سپري ميكرد. يادم ميآيد تا آن زمان، نويسندهها اصولاً سر كار نميآمدند و متن، آماده و در دست كارگردان بود و... اما خشايار ازجمله نخستين نويسندههايي بود كه در لوكيشن كار مستقر ميشدند تا بههمراه تيم سازنده قدم به قدم پيش بروند و به موازات و مناسباتي كه در كار به وجود ميآمد، همانجا متنها را بنويسند يا اصلاح كنند. لوكيش ما يك سوله بود و در آن سوله براي نويسندهها يك اتاقي تدارك ديده شده بود كه همه بچههاي نويسنده در همان اتاق جمع ميشدند و دور هم مينوشتند. 9 ماه با خشايار الوند همكاري نزديك داشتم و گهگداري چيزي هم مينوشتم. واقعاً الان كه دارم فكر ميكنم نميدانم براي چنين فقدانهايي آدم چه بايد بگويد.
به خاطر همين هم هست كه متني در فضاي مجازي نگذاشتم چون واقعاً نميدانستم بايد چه بگويم و چه بنويسم. من و خشايار الوند در پروژه «اكسيژن» نيز با هم بوديم. آنقدر حرف و خاطره هست كه امروز فقط بايد با دريغ از آنها گفت. آخرين بار فكر ميكنم در افتتاحيه كافيشاپ جواد رضويان همديگر را ديديم و گپ و گفتي كرديم. بيشك، بيشك، بيشك خشايار الوند يك سرمايه بود و همه بر اين نكته اذعان دارند كه طنز او امضاي ويژه خودش را داشت و شايد بتوانيم بگوييم طنزي اجتماعي و ژورناليستي بود كه برآمده از موقعيتها و مسائل روز جامعهاي بود كه او مثل ديگران در آن زندگي ميكرد.
او اين موضوعات را به بهترين شكل در كار خودش انعكاس ميداد و آن جنس طنز مشخصاً در دل مردم جا باز ميكرد و همه آن را ميپسنديدند. آدمي بود بيحاشيه، نجيب و بسياربسيار حرفهاي و كار بلد. اين حرفها را نميزنم چون او ديگر نيست، اين حرفها را ميگويم چون او دقيقاً همين بود. يك نويسنده حرفهاي و كاربلد.
تصور پايتخت بدون خشايار
الهام غفوري
تهيهكننده پايتخت
كاش هرگز اين حرفها را به زبان نميآوردم. انگار بر سرم آواري از 10 سال خاطره با يك برادر، يك همكار و يك رفيق خوب ريخته شده و هر چه فكر ميكنم و با خودم كلنجار ميروم نميتوانم باور كنم كه خشايار ديگر در كنار ما نيست و به دفتر كارش نميآيد. چه دارم كه بگويم درباره مرد خلّاقي كه هميشه بشّاش بود و پر از خنده و انرژي و در بزنگاههاي مختلف نيز هميشه يك دادرس و حامي. او تجربه سالها كار كردن در سينما، در قواره يك برنامهريز، مدير توليد و... را داشت و در همه اين كارهايي كه در پروندهاش ميتوانيم ببينيم موفق بود. اين تجربه باعث ميشد هميشه شرايط را به بهترين شكل درك كند و براي آن لحظه و موقعيتي كه پيش آمده فكري كند و گره از كار همه عوامل فيلم باز كند.
آن روز كذا، بيدار شده بود كه بيايد دفتر و كارش را انجام بدهد. آدم از خشايار الوند متعهدتر پيدا نميشود. از لحظهاي كه قرار شد اپيزود ويژه پايتخت براي عيد آماده شود، سرشار از ذوق و شوق بود و با خود شما (روزنامه ايران)هم گفتوگويي كرد و درباره چند و چون ماجرا حرف زد. هزاران ايده در سرش بود و تأكيد داشت كه چون روز پدر هم هست و عيد، بايد سنگ تمام بگذاريم. عاشق كارش بود و در كنار اين عشق نميدانيد چهطور حرفهاي و پيگير كار بود. حالا نميدانيم بدون او با پايتخت چه كنيم.
واقعاً شرايط دشواري است و اصلاً نميدانيم چه اتفاقي افتاده است و هنوز همه ما در شوك هستيم. پايتخت بدون خشايار الوند؛ چه كسي باورش ميشود كه او ديگر بين ما نيست و اينقدر راحت از پيش ما رفته است. من آرزوي صبر براي خانواده و براي فرزندش دارم كه عاشقانه تمام زندگياش را وقف آنها كرده بود.
خالق طنزي از جنس مردم
بهمن گودرزي
كارگردان
براي بازنويسي «شيش و بش» به پيمان قاسم خاني زنگ زدم و بواسطه پيمان همكاري ما با خشايار الوند شروع شد و بعد از ساعتها گپ و گفت، كار را كليد زديم و عملاً بازنويسي فيلمنامه را خشايار بهعنوان مشاور فيلمنامه به عهده گرفت. موفقيت سكانسها و قسمتهاي مختلف «شيش و بش» بيتعارف، مديون خشايار الوند و در واقع قلم خود او بود. چند سال پيش هم قرار شد كاري را با هم انجام بدهيم و بازنويسي فيلمنامه بازهم به عهده خشايار باشد كه به دلايلي اين اتفاق رخ نداد و هرگز اين همكاري شكل نگرفت. خشايار الوند از دستياري فيلمهاي برادرش سيروس الوند شروع كرد و از يك دورهاي بعد از آنكه تجربه كافي را در زمينههاي مختلفي از اين دست در كارنامه خود ضبط كرد، نوشتن را بهصورت حرفهاي آغاز كرد و واقعاً در اين زمينه خوش درخشيد.
قلم خشايار از همان ابتدا مقبول مردم شد و هر چه بيشتر رفت به كار خودش وقوف بيشتري پيدا كرد و هر جا نام او بود ميتوانستيد مطمئن باشيد كه كار خوبي را پيش رو خواهيد داشت. به هر صورت خشايار الوند بسيار كاربلد بود و اين جنس از طنز را بخوبي ميشناخت.
چيزي كه امروز در فقدان او به ذهن من ميآيد اين است كه چقدر طول خواهد كشيد تا سينما و تلويزيون ايران دوباره نويسندهاي مثل او را تجربه كند و به نظر من اين خلأ كه با رفتن او به وجود آمده است به سادگي پر نخواهد شد.
روزنامه ايران
تهرام/8138/
تهران- روزنامه ايران در شماره روز شنبه خود به انتشار گزارشي از عملكرد خشايار الوندي طنز نويس فقيد كشور پرداخته است.
سرخط اخبار فرهنگ
-
سه فیلم جدید در راه اکران
تهران- ایرنا- قرارداد سرگروهی «آبی روشن»، «خجالت نکش ۲» و «کوچه ژاپنیها»…
-
اعطای مجوز ساترا به ۱۲ سکوی جدید/ مجوزدارها ۴۴۹ رسانه شدند
تهران- ایرنا- در نخستین مراسم اعطای مجوز سازمان تنظیم مقررات رسانههای…
-
تکه ای از دورهمی ما و کتاب که می ماند+ فیلم
تهران- ایرنا- به پایان رسیدن نمایشگاه کتاب فرصت خوبی است تا با مرور…
-
رمضانی: تقاضای امروز جامعه تقویت تمام حلقههای صنعت نشر است+ فیلم
تهران- ایرنا- قائم مقام سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران…