۱۵ مرداد ۱۳۹۷، ۲۱:۲۴
کد خبر: 82993469
T T
۰ نفر

دولت باید در پی رفع ممنوعیت شبكه های اجتماعی باشد

۱۵ مرداد ۱۳۹۷، ۲۱:۲۴
کد خبر: 82993469
دولت باید در پی رفع ممنوعیت شبكه های اجتماعی باشد

تهران- ایرنا- یك پژوهشگر رسانه های نوین اظهار داشت این رسانه ها جریان یك سویه و از بالا به پایین را تغییر داده و فضایی دموكراتیك را ایجاد كرده اند. به گفته وی دولت باید بكوشد ممنوعیت های پیش روی شبكه های اجتماعی را برطرف سازد.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، سیر تحولات رسانه سبب طرح دیدگاه های گوناگون درباره سرنوشت رسانه های سنتی و رقابت آن با انواع نوین رسانه و شبكه های اجتماعی شده است.
«حسین امامی» مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانه های نوین ضمن برشمردن دیدگاه های گوناگون در این زمینه به تبیین مسائلی چون مرجعیت، جریان سازی و قواعد عرصه نوین فعالیت های رسانه ای پرداخت. متن كامل گفت وگوی پژوهشگر ایرنا با امامی در ادامه آمده است.

** حیات و ممات رسانه های كلاسیك
چهار دیدگاه درباره مرگ رسانه های چاپی یا روزنامه ها و مجلات مطرح است. اولین دیدگاه اعتقاد كامل به حذف روزنامه ها و رسانه های چاپی دارد. آنان ادعا دارند كه از وقتی رسانه های دیجیتال آمده اند ما را از رسانه ها چاپی بی نیاز كرده اند و حتی كسانی كه اعتقاد راسخ به حفظ محیط زیست دارند نیز جزو طرفداران این دیدگاه هستند. طرفداران محیط زیست می گویند كه رسانه های چاپی از بین خواهند رفت و حتی بهتر است كه از زودتر بین بروند. دیدگاه دیگر به طور كامل اعتقاد به ماندگاری دارد. آنان می گویند از آن ایامی كه رادیو تاسیس شد و سپس تلویزیون گفتند روزهای آخر چاپ است و روزنامه ها از بین می روند اما روزنامه ها باقی مانده اند.
دیدگاه سومی وجود دارد مبنی بر اینكه رسانه های چاپی از بین نمی روند بلكه به شدت ضعیف می شوند. این ضعیف شدن اشاره به تعداد كم روزنامه ها و مجلات است كه می كوشند خواننده خودشان را حفظ كنند. در واقع آن هایی باقی می مانند كه در تهیه و تولید محتواهایشان تغییر استراتژی داده و به سمت تحلیلی شدن می روند. دسته سوم اعتقاد دارند كه كاهش تیراژ روزنامه ها به معنی مرگ رسانه های چاپی نیست. این كاهش در همه جای جهان اتفاق افتاده است و امری منفی نیست. طرفداران دیدگاه چهارم معتقدند كه اوضاع آشفته ای است و ما نمی توانیم آینده را پیش بینی كنیم. شاید هم به روزی برسیم كه لذت خواندن روزنامه و در دست گرفتن مجله، باز ترویج یابد و طرفداران خودش را داشته باشد. این چهار دیدگاهی است كه در جهان مطرح است. من شخصا نظرم با دیدگاهی موافق است كه معتقدند رسانه ها از بین نمی روند ولی به شدت ضعیف می شوند و تعداد كمی باقی می ماند.

** رسانه و پیش فرض های سازگاری با شرایط جدید
پیش فرض هایی در زمینه فعالیت رسانه ها موجود است، از جمله هر وقت تكنولوژی های جدید آمده ضربه ای بر پیكره روزنامه و رسانه های چاپی وارد كرده است. با ورود رادیو و تلویزیون، مخاطب روزنامه ها به شدت كاهش پیدا كرد. پیش فرض دوم این است كه مردم به خواندن در فضای مجازی گرایش پیدا كرده اند. این روند از سایت ها شروع شد و به شبكه های اجتماعی رسید. در ایران نیز به واسطه فیلترینگ، مردم به خواندن خبرهای كوتاه در خبر رسان های موبایلی و در توییتر گرایش پیدا كردند. چنانكه به نوعی توییتر محفل نخبگان است و تلگرام جای عوام. در واقع در توییتر رهبران فكری وجود دارند و محتوای اصلی را تولید می كنند كه آن در تلگرام منتشر می شود. سومین پیش فرض این است كه شاید ما شاهد ریزش آگهی ها بوده ایم. این آگهی ها منبع درآمد روزنامه ها بود. ریزش آگهی ها با قیمت های نجومی بود كه باعث به خطر افتادن روزنامه ها شد و این مربوط به همه دنیا است و مختص ایران نیست.
عده ای معتقدند ما اصلا نیازی نداریم رسانه های چاپی را نجات دهیم بلكه باید بیشتر انرژی و وقت مان را برای بالا بردن كیفیت رسانه های دیجیتالی در فضای مجازی به كار ببریم. البته این مسائل درباره رسانه های چاپی یعنی روزنامه ها و مجلات مطرح شد و من نمی توانم آن را به رادیو تعمیم دهم چون جنس رادیو از تكنولوژی است و با شرایط نوین سازگارتر است. به همین دلیل، عمر رادیو به مراتب خیلی بیشتر خواهد بود و فراگیرتر هم خواهد شد.

** رسانه های كلاسیك متعلق به صاحبان قدرت و رسانه های اجتماعی در دست مردم است
رسانه های كلاسیك، رسانه های جمعی همچون رادیو، تلویزیون و روزنامه ها هستند و من پدیده رسانه های اجتماعی را رسانه های نوین در قالب فضای مجازی و سایبر تعریف می كنم. رسانه های جمعی دست صاحبان ثروت و صاحبان قدرت است ولی رسانه های اجتماعی رسانه های دموكراتیك اند كه مردم تولید كننده اصلی هستند و مردم ابزار خبر را در اختیار دارند و به انتشار محتوا می پردازند.
در سیاستگذاری رسانه های جمعی و حتی شبكه های اجتماعی و سایت های خبری من تفاوتی بین آنها قائل نیستم. ابزارها متفاوت اند اما محتوای سیاستگذاری یكسان است. معتقدم كه دخالت دولت ها در رسانه ها چه جمعی چه اجتماعی كار را خراب تر می كنند. هر قدر دولت دخالت نكند بهتر است. یعنی این فاجعه ای است كه مثلا برای كانال های تلگرامی مجوز دریافت كنید. این طرح از همان ابتدا محكوم به شكست بود اصلا این ماجرا مجوزپذیر نیست.
از طرف دیگر وقتی دولت به رسانه پول می دهد، این وابستگی رسانه ای را به دولت شكل می دهد. دولت ها به دنبال این هستند كه ابزار رسانه ای داشته باشند و بتوانند جریان سازی اطلاعاتی كنند و افكار عمومی را هدایت كنند. متاسفانه دولت ها در كشورهای جهان سوم یك ارتباط بالا به پایین و یك جریان یك سویه دارند. نگاهشان به رسانه ها این است كه باید حرفی را كه می زنیم منتشر كند. از این منظر، رسانه میكروفن و بلندگویی است كه حرف دولت را بزند اما مقامات خودشان را در مقام پاسخگویی نبینند.
در شبكه های اجتماعی اتفاقی افتاده كه جریان بالا به پایین را تغییر داده است. در نتیجه این حالت، رهبران عقاید بیشتر شده اند. آنها هم به عنوان كنشگران سیاسی چهار رویكرد دارند؛ یك رویكرد گفتمانی است كه رهبران می توانند ایجاد گفتمان كنند. دوم رویكرد عملیاتی است كه آنها می توانند برای اقدام جمعی قرار بگذارند مثل مشاركت مردم در انتخابات یا روزی یك جا جمع شوند. سوم رویكرد نظارتی است مثلا همانطور كه می گویند مطبوعات ركن چهارم دموكراسی است و اعتقادم این است كه رسانه های اجتماعی مفهوم ركن چهارم دموكراسی را وسعت بخشیده اند. اگر آن موقع ركن چهارم رسانه های چاپی و روزنامه ها بود الان شبكه های اجتماعی مردم را برای بحث نظارت پای قضیه كشانده اند. اگر سابقا خبرنگاران روی كار سه قوه نظارت داشتند اما الان مردم نیز وارد شده اند.

** رسانه و مساله مرجعیت
عمدتا آنچه در ذهنیت مردم از مرجعیت وجود دارد این است كه رسانه های جمعی و رسانه های آنلاین به نسبت فضاهای اجتماعی اعتبار بیشتری دارند. با این حال، من خبرگزاری ها را در قالب رسانه های جمعی دیده ام كه اخبار را به اشتراك می گذارند.
استدلال كسانی كه می گویند رسانه های سنتی باید بمانند بخاطر همین مرجعیت خبری است. وقتی كه مرجعیت خبری مطرح می شود ما صحبت از چهار شاخص می كنیم؛ اولا اینكه مرجعیت خبری باید شفافیت داشته باشد، دوم بحث استقلال خبری و استقلال رسانه و مالكیت رسانه است كه می تواند به مرجعیت خبر شكل دهد مثل رسانه حزبی. سوم بحث اعتمادسازی است كه رسانه چه قدراعتماد مخاطب را جلب كرده و چه سابقه ای داشته باشد. ما نظریه موزاییكی در خبر داریم كه هیچ وقت یك خبر را تنها نبینید، فقط نیم تای اول روزنامه را نبینید، فقط یك تیتر را نبینید. عكس و تیتر را در كنار هم ببینید تا بتوانید قضاوت كنید. بحث چهارم شیوه های اقناع سازی و بی طرفی رسانه است. یعنی اگر حرفی را از سمتی می بینید دیدگاه های مخالف را هم جمع كنید و ببنید و یك طرفه اطلاع رسانی نكنید. رسانه های خارجی هم در این زمینه از شیوه های مختلفی استفاده می كنند، مثلا از شیوه News & Views استفاده می كنند كه در خبر هیچ خللی نیست ولی بعد از خبر یك كارشناس تحلیل خبر را می گوید. به هرحال شیوه های اقناع سازی می تواند متاثر از بحث مرجعیت باشد.

** رسانه و قابلیت های جریان سازی
اینكه شبكه های اجتماعی می توانند یك Mainstream و جریان خبری ایجاد كنند شاید تا سه چهار سال پیش كمتر اتفاق می افتاد. در آن زمان دیدگاه من این بود كه رسانه به تنهایی نمی تواند جریان خبری بسازد و باید مكمل باشد. رسانه اجتماعی باید در كنار رسانه جمعی در كنار هم بیاد. آن موقع كه بهار عربی شكل گرفت و هر كسی فیلم می گرفت و در یوتیوب می گذاشت، اگر آن فیلم در شبكه «سی ان ان» پخش نمی شد، مردم جهان از آن مطلع نمی شدند ولی وضعیت الان متفاوت است. مثلا همین تصویر كودك پناهجوی سوری در شبكه های اجتماعی باعث شد كه اتحادیه اروپا مرزهایش را باز كرد و این قدرت شبكه های اجتماعی است.
شبكه های اجتماعی یك تاثیر دومینویی دارد. ما در شبكه های اجتماعی نیز پدیده دومینویی را می ببینم و این ذهن مردم را آماده می كند. در واقع آنچه كه هابرماس برای مفهوم عمومی به كار می برد، دقیقا ما می بینم كه در شبكه های اجتماعی به وقوع می پیوندد و همه اذهان آماده می شود. كاستلز در حوزه امنیت تعبیری دارد كه می گوید جنبش شبكه های اجتماعی فقط در فضای مجازی نمی ماند. اگر شرایط فضای عمومی محیا شده باشد اینها به سطح جامعه و زندگی روزمره ما هم كشیده می شود. فقط مهم این است كه شرایط موجود شود. البته تا دیروز جنبش هایی شكل می گرفت كه اول هویت داشت و بعد از آن كنش یا اقدام جمعی داشتیم ولی الان شبكه های اجتماعی متفاوت است، اصلا هویت ندارد اول وارد جامعه می شود، كنش جمعی و اقدام جمعی انجام می شود سپس هویتی از دلش بیرون خواهد آمد. بنابراین اینجا ممكن است تهدیدی برای امنیت باشد.
این همین جنبش های مبتنی بر شبكه های اجتماعی است كه اول با كنش انجام می شود و بعد هویت پیدا می كند. در انقلاب اسلامی ما می بینیم كه اول امام خمینی (ره) هویتی را ایجاد كرد و در پی آن انقلاب شكل گرفت و مردم آمدند. اكنون ما در اعتراض های خیابانی كسانی را می بینیم كه هنوز نمی دانیم چه كسی و از كدام قشر هستند. ممكن است بدانیم كه موضوع اقتصادی است ولی همه شعارها در همه شهرها اقتصادی نیست. معلوم نیست چه كسی سوار این موج است. الان این كه شرایط چه طور پیش رود و چه شرایطی شكل بگیرد مهم است.
كاستلز می گوید در همه جنبش های اجتماعی همه شرایط یكسان است و هیچ تفاوتی نمی كند و جنبش بدون هویت جلو می رود؛ دقیقا مثل بهار عربی كه اصلا بحث كاستلز از آنجا شروع شد. این اعتراضات بی هویت مثل دی ماه گذشته یا جنبش های كنونی است. بنابراین ما با پدیده به چالش كشیدن قدرت از جانب شبكه های اجتماعی مواجهیم. شبكه های اجتماعی مثل چراغ هایی شدند كه با آن در سازمان های تاریك می گردیم و فسادی را پیدا می كنیم.

** شكاف میان فناوری های امروز و قانون دیروز در عرصه رسانه
در جامعه كنونی امنیت باید مبتنی بر شبكه باشد اما من می گویم كه تكنولوژی امروز نباید به قانون دیروز عمل كند. باید از قانون همان تكنولوژی استفاده كنیم و باید قانون مان را به روز كنیم. نمی توانیم همان برخوردی كه با پیام رسان های داخلی داریم با روزنامه ها داشته باشیم. مثلا در زمینه مجوز گرفتن كانال های تلگرامی، مجوز گرفتن در هیچ جای جهان مرسوم نیست مگر كشورهای جهان سومی و یا هرجایی كه به نحوی می خواهند كنترل كنند ولی هیچ جای دیگر این طور نیست. در سایر كشورها اعلام می كنند كه برو منتشر كن ولی اگر منتشر كردی این دستور العمل و این تخطی را داشتی فردا باید در دادگاه جوابگو باشی. الان معلوم است كه ما فضای مجازی را نشناخته ایم كه اگر می شناختیم نمی گفتیم برو برای كانال تلگرامی مجوز بگیر.
گاهی شاهدیم در شبكه های آنلاین نقدی كه نوشته می شود زنگ می زنند كه خبر را حذف كنید و حذف می شود و روز به روز این موارد بیشتر می شود. به طور خلاصه شفافیت دولت با مردم به منظور جلب اعتماد نقطه كلیدی است. حرف و مشكل را باید رسانه ها بگویند و برای پشت پرده نگذارند.

** دولت باید به دنبال رفع ممنوعیت شبكه های اجتماعی باشد
دولت و رسانه ها باید به نحوی عمل كنند كه سطح سواد و آگاهی مخاطب را بالا ببرند و خود مخاطب به تشخیص برسد و اهداف و پشت پرده را ببیند.
با این حال، خبری منفی همیشه برای مردم جذابتر است و این طبیعی است مردم به خبر منفی علاقه دارند. این قضیه در جهان شدت و ضعف دارد ولی در كشوری مثل ایران پژوهش های مختلفی كه انجام شده، مشخص می سازد مردم از شبكه های اجتماعی بیشتر برای سرگرمی و از پیام رسان های موبایلی به منظور سرگرمی و تفریح و رفع خستگی استفاده می كنند. درحالی كه ممكن است این آمارها در كشورهای دیگر وخیم نباشد.
جذابیت اخبار منفی در ایران بخاطر سانسور رسانه ها است و اینكه ما رسانه های صوتی و تصویری خصوصی نداریم و انحصار در اختیار صدا و سیما است. دوم اینكه مردم تا منفعت شان به خطر نیافتد مشاركتی نمی كنند. زمانی كه مثلا گفتند عوارض خروج از كشور افزایش پیدا می كند، هنرمندان آمدند وسط چون منفعت آنان در میان بود چون سفرهای خارجی داشتند. این نظریه روانشناسی است كه هر وقت منفعت مردم به خطر بیافتد آنها ورود پیدا می كنند. تصور دیگری كه در عامه مردم وجود دارد این است كه هر خبری درست است مگر اینكه تكذیب شود.
در ایران بسیاری اعتمادشان را به رسانه های جمعی از دست داده اند. حتی به كانالی با هزار عضو كه شایعه منتشر می كنند اعتماد می كنند اما به یك دستگاه عریض و طویل مثل صدا و سیما اعتماد ندارند. اما اینكه دولت در ماجرای فیلترینگ باید بكند بنده اعتقادم این است كه دولت خودش را از یك نعمت محروم كرده است.
ممنوعیت حضور دستگاه های دولتی در تلگرام سبب شده در جایی كه انتقاد می شود خود دولتی ها نتوانند در آن محیط جواب دهند. این حجم علیه دولت انتقاد می شود ولی كسی نمی تواند جواب دهد. دولت در واقع خودش را از یك ابزار اعتمادسازی مهم كه میلیون ها عضو دارد، محروم كرده است. یكی از دلایل آشوب بازار نیز ممنوعیت دولت در استفاده از تلگرام بوده است. مثلا قبلا بانك مركزی به وقایع واكنش نشان می داد ولی الان نمی تواند هیچ كاری كند. به نظرم اینجا كاری كه می شود كرد این است كه دولت دنبال رفع ممنوعیت تلگرام و توئیتر باشد و این اولویت دولت باشد.
پژوهش**ر.ش**9279
۰ نفر