۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۸:۴۲
کد خبر: 82866560
T T
۰ نفر
ملاحظات امنيتي و اطلاعاتي در تصميم‌گيري‌‌هاي واشنگتن غلبه مي كند

تهران- ايرنا- روزنامه ايران در گفت‌وگو با رحمن قهرمانپور كارشناس مسايل استراتژيك درباره تغيير تيم ديپلماتيك و اطلاعاتي امريكا نوشت: تنها ساعاتي بعد از بركناري ركس تيلرسون، وزير خارجه امريكا بود كه دونالد ترامپ، رئيس جمهوري امريكا در نطقي در كاليفرنيا بشدت به ايران حمله كرد و توافق هسته‌اي را يكي از بدترين توافق‌ها خواند.

در اين گفت وگو مي خوانيم: موضعي كه گرچه تكرار مواضع پيشينش بود اما طرح آن كمي بعد از تصميم به كنار گذاشتن چهره‌اي كه مي‌كوشيد با وجود خواسته ترامپ يعني خروج از برجام، مانع از اين اقدام شود، نشان مي‌داد عزم دولت امريكا براي پيگيري اهداف خود عليه برجام تا چه اندازه جزم است. چنان كه رئيس جمهوري امريكا خود به صراحت اعلام كرد يكي از دلايل بركناري وزير خارجه‌اش اين بوده كه بر سر آينده توافق هسته‌اي با او اختلاف داشته است. با رحمن قهرمانپور، استاد دانشگاه و كارشناس مسائل استراتژيك درباره تحولات جاري كاخ سفيد و پيامد روي كار آمدن دو چهره جديد در رأس دستگاه وزارت خارجه و سازمان اطلاعات امريكا (سيا) بر روند اجراي برجام گفت‌وگو كرديم. قهرمانپور مي‌گويد اين تغييرات در نهايت به غلبه ملاحظات امنيتي و استراتژيك بر ملاحظات ديپلماتيك دولت امريكا خواهد انجاميد.

** تغيير چهره‌هاي ديپلماتيك و اطلاعاتي دولت امريكا در شرايطي كه پايبندي واشنگتن به برجام با اما و اگرهايي از طرف ترامپ روبه‌رو شده است، چه پيامدي براي روند اجراي برجام خواهد داشت؟
آنچه در متون مطالعات سياست خارجي بر آن تأكيد مي‌شود، اين است كه سياست خارجي در امريكا در واقع تحت تأثير چهار متغير است. رئيس جمهوري، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و در مرحله آخر و تا حدي كمتر سازمان سيا و نهادهاي اطلاعاتي. درست است كه تيلرسون جزو حاميان برجام بود اما واقعيت امر اين است كه او در تصميم‌گيري‌هاي كاخ سفيد بخشي از ماجرا بود. يعني قدرت وزارت خارجه امريكا در تصميم‌گيري‌هاي سياست خارجي تا حدود زيادي تحت تأثير قدرت بوروكراتيك، فني و تخصصي آن است.

برخي موضوعات است كه قاعدتاً نهادهاي ديگر نمي‌توانند عليه آن ورود كنند اما به هر حال هميشه بين وزارت دفاع كه ملاحظات امنيتي و استراتژيك در گسترش روابط امريكا با ساير كشورها داشته و وزارت خارجه امريكا كه بيشتر ملاحظات ديپلماتيك و حقوق بشري و بين‌الملل داشته است، رقابت بوده است. سازمان سيا هم بعضاً بسته به مورد توانسته در سياست خارجي تأثيرگذار باشد اما تأثير آن به اندازه وزارت خارجه و دفاع نبوده است اما شخص رئيس جمهوري از طريق اختيارات قانوني‌اي كه دارد و به عنوان آخرين فرد تصميم‌گير توانسته و مي‌تواند در سياست خارجي تأثيرگذار باشد. گاهي شخصيت رئيس جمهوري به گونه‌اي است كه از تصميمات جمعي تبعيت مي‌كند ولي گاهي مثل وضعيت كنوني به گونه‌اي است كه بيشتر فردگراست.

ترامپ خيلي تابع تصميم‌هاي جمعي و مشورت‌هاي ديگران نيست و خيلي هم پيش‌بيني پذير نيست. بر پايه چنين شخصيت غير قابل پيش‌بيني نمي‌توانيم بگوييم كه تغييرات كاخ سفيد الزاماً در راستاي اهداف جمهوريخواهان و نومحافظه‌كاران و تندروها صورت مي‌گيرد. ترامپ، تيلرسون را اخراج كرد و ممكن است بعد از رفتن تيم تيلرسون، محافظه‌كاران را اخراج كند يعني رئيس جمهوري امريكا تا الان خط مشي ثابتي در انتصابات و بركناري‌ها نداشته و بيشتر مسأله‌اش شخصي بوده است. بسياري از اخراج‌ها ناشي از درگيري‌ها و مشكلات و برخوردهاي شخصي ترامپ با مقام‌هاي زيردستش است و دوست دارد آنها تابع محض او باشند زيرا خودش را آدم زرنگ، پيچيده و پيش‌بيني ناپذير مي‌داند.

معتقدم با كنار رفتن تيلرسون و آمدن پمپئو موضعگيري‌هاي وزارت خارجه تندتر خواهد شد. شخصيت و كاراكتر او طوري است كه وزارت خارجه را در تصميم‌گيري‌ها بيشتر به وزارت دفاع و سازمان سيا نزديك‌تر مي‌كند يعني ملاحظات امنيتي و اطلاعاتي در تصميم‌گيري‌هاي وزارت خارجه امريكا رنگ و لعاب بيشتري خواهد داشت تا ملاحظات ديپلماتيك و ديپلماسي عمومي، حقوق بشر و غيره.

** چنين تركيبي با ملاحظات امنيتي در دولت‌هاي پيشين امريكا مسبوق به سابقه بوده است؟
بله خب در دوران بوش هم به نوعي بوده اما نه با اين غلظت. يعني در دوران بوش پسر هم وزارت خارجه امريكا در دوره خانم رايس و كالين پاول بيشتر تابع ملاحظات امنيتي بود اما نه با اين شدتي كه الان با روي كار آمدن پمپئو مطرح مي‌شود. رايس و پاول با اينكه نگاه امنيتي داشتند ولي در هر حال ملاحظه مي‌كردند و مي‌كوشيدند در داخل وزارت خارجه امريكا تابع تصميم‌هاي جمعي هم باشند كه آن تصميم‌هاي جمعي از نظر بوروكراسي وزارت خارجه امريكا بيشتر تابع ديپلماسي عمومي و موقعيت امريكا در دنيا و ارائه تصوير بهتر از اين كشور در دنياست در حالي كه وزارت دفاع و سازمان سيا عمده رويكردشان دفاعي، امنيتي و اطلاعاتي و فروش سلاح و افزايش نفوذ امريكاست.

** پيش‌بيني مي‌شود كه با حضور تيم جديد، رويكرد دولتمردان امريكا عليه برجام و ايران تشديد و ترامپ به خروج از برجام ترغيب شود؟
معتقدم موضع خود ترامپ در مورد برجام از همه تندتر است. نبايد فكر كنيم مثلاً او تحت تأثير چهره‌هاي جديد مي‌خواهد موضعش را تغيير دهد. ترامپ در دوران كمپين انتخاباتي خود به صراحت گفت برجام بدترين توافق است و همان موضع را ادامه داد و چند ماه قبل هم تعليق تحريم‌ها را كه تمديد كرد باز اين موضع را تكرار كرد اما آن موانع بازدارنده بوروكراتيك يعني ملاحظات وزارت خارجه، كنگره و ساير نهادهاي مؤثر در تصميم‌گيري تا الان باعث شده است در عملي كردن تصميم خودش در خروج از برجام تعلل كند. او چند ماه قبل كوشيد توپ را در زمين كنگره بيندازد و نمايندگان خروج از برجام را تسهيل كرده تا هزينه آن بين خودش و كنگره تقسيم شود.

خب جمهوريخواهان در كنگره اين كار را نكردند و دموكرات‌ها هم كه مخالف بودند. يعني ترامپ در واقع اينك راه‌هاي مختلف را آزمايش مي‌كند تا بتواند هزينه خروج از برجام را در داخل امريكا براي خود كاهش دهد و اين تلاش او ناشي از ذهن تجاري و معامله‌گرش است. مي‌گويد خروج از برجام زماني براي من مفيد است كه هزينه آن بين كنگره، وزارت خارجه و دفاع تقسيم شود بنابراين الان كه پمپئو آمده در واقع ترامپ مي‌تواند بخشي از هزينه خروج را گردن وزارت خارجه، نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي بيندازد و بگويد بله آنها مشورت داده‌اند و تأييد كرده‌اند كه خروج از برجام مفيد است. بنابراين تغيير سمت‌ها در كاخ سفيد مي‌تواند به اين فرآيند كمك كند يعني افكار عمومي امريكا بپذيرد كه ترامپ تنها عامل خروج از برجام نبوده است اطرافيان او هم در اين تصميم‌گيري‌ها نقش داشتند.

** چندي پيش مقام‌هاي ديپلماتيك كشورمان در مواجهه با عهد شكني امريكا در چارچوب برجام اعلام كردند چنانچه امريكا از برجام خارج شود، ايران هم خارج مي‌شود... فارغ از اين موضعگيري، آيا خروج امريكا به معناي پايان برجام است؟
اين سؤال دو جنبه دارد؛ به لحاظ حقوقي خروج امريكا از برجام الزاماً به معناي پايان برجام نيست چون امريكا يكي از 6 طرف قرارداد است و در قراردادهاي بين‌المللي وقتي يك طرف خارج مي‌شود اصل توافق پابرجاست اما در واقعيت موجود سياسي، خروج امريكا از برجام به معناي پايان آن است زيرا بخش عمده تحريم‌هايي كه عليه ايران اعمال شده است، به صورت يكجانبه از سوي امريكا بوده است و ضمن آنكه ساز و كاري كه در برجام براي نحوه خروج اعضا از آن طراحي شده، به امريكا اين اجازه را مي‌دهد بعد از خروج خود در برجام موضوع را به شوراي امنيت احاله دهد و بعد از مدتي خواستار بازگرداندن تحريم‌هاي مرتبط با فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران شود.

بنابراين اگر اين طور در نظر بگيريم، در عمل در صحنه واقعيات سياسي، خروج امريكا از برجام مي‌تواند به معناي پايان برجام ولو با يك فاصله زماني چند ماهه باشد. يعني امريكا خارج شود و 7-6 ماه بعد هم تحريم‌هاي هسته‌اي حالا بخشي از آن يا همه آن برگردد يا اروپا هم تحريم‌هايي تصويب كند. به همين دليل است تمام تلاش اتحاديه اروپا اين است امريكا خارج نشود زيرا با اين رويداد در عمل به معناي واقعي كلمه مي‌توان گفت برجام تمام شده است.

** اروپايي‌ها مي‌كوشند براي نگه داشتن ترامپ در برجام تا سر حد تصويب تحريم‌هاي جديد موشكي ايران پيش روند. تحريم‌هاي جديد از سوي اين كشورها در مقطعي كه ذيل مناسبات ديپلماتيك با ايران اعتمادسازي هم مي‌كنند ولو اينكه براي راضي كردن ترامپ باشد، خود به پيچيده‌تر شدن روند اجراي برجام و مناسبات ايران و اروپا نمي‌انجامد؟
ببينيد روابط ايران و اروپا قاعدتاً بعد از اعمال تحريم‌ها پيچيده خواهد شد حرفي كه آقاي ظريف در پاكستان زد مبني بر اينكه «امريكا اجازه نمي‌دهد ايران از منافع برجام منتفع شود و ما خواهان ماندن در برجام به هر قيمتي نيستيم»، نشان داد كه جمع‌بندي مقام‌هاي تصميم گيرنده ايران درباره برجام اين است كه حتي اگر ترامپ در برجام بماند ولي اجازه ندهد ايران از منافع اين توافق بهره ببرد، ماندن در برجام را سودمند نمي‌داند.

اين همان استراتژي ترامپ است كه قبلاً گفتيم يعني او نه مي‌خواهد هزينه خروج از برجام را بپردازد و نه به ايران اجازه دهد از برجام منتفع شود يعني ايران را در وضعيت معلق نگه دارد كه ايران خودش رأساً و پيشاپيش قبل از امريكا از برجام خارج شود و امريكا هزينه‌اي بابت آن نپردازد. خب ايران تا الان با ماندن در برجام اين سناريوي ترامپ را تقريباً منتفي كرده است. حرف آقاي ظريف اين است اگر وضعيت اين طور ادامه يابد و امريكا اجازه ندهد و به تبع آن اروپا هم اجازه ندهد از منافع برجام منتفع شود، ايران هم ممكن است دليلي براي ماندن در برجام نداشته باشد.

بنابراين شرايط خيلي پيچيده‌تر مي‌شود يعني اروپا بايد هم ايران را راضي كند و ترامپ را. از طرف ديگر راضي كردن ترامپ در عمل به معناي منتفي شدن خود برجام است. در نتيجه توافق هسته‌اي، امتيازاتي رد و بدل شده است وقتي ترامپ مي‌گويد اين امتيازات را نمي‌دهيم روح و جسم برجام ديگر موضوعيتي ندارد و ايران دليلي ندارد توافقي را ادامه دهد كه نتواند از آن منتفع شود اما محدوديت‌هاي برنامه‌هاي هسته‌اي را بپذيرد. خب اين قاعدتاً براي ايران و اروپا شرايط را پيچيده‌تر مي‌كند.

ما در سال 2003 تجربه مشابهي با اروپايي‌ها داشتيم. در مقطع مذاكرات تروئيكاي اروپايي با ايران همين معضل هم در آن زمان مطرح بود. يعني از يك طرف مي‌خواستند ايران را پاي ميز مذاكره نگه دارند و از طرف ديگر امريكا را راضي كنند كه در نهايت اتحاديه اروپا نتوانست اين كار را بكند بنابراين معتقدم اين بار هم شانس موفقيت اتحاديه اروپا چندان زياد نيست. مخصوصاً اينكه در سال 2018 وضعيت اتحاديه اروپا در نظام بين‌الملل به مراتب از وضعيت اين اتحاديه در عرصه بين‌الملل ضعيف‌تر است لذا قدرت چانه‌زني كنوني اتحاديه اروپا در مقابل امريكا كمتر است و احتمال اينكه بتواند با اين كارها ترامپ را راضي كند، چندان زياد نيست.

** ايران در مواجهه با كارشكني برجامي امريكا تا چه زماني مدارا مي‌كند؟
پاسخ دادن به اين سؤال نيازمند داشتن آمار، ارقام و داده‌هايي از وضعيت موجود كشور و نظام بين‌الملل و اطلاعات پشت پرده است. قاعدتاً تصميم‌گيراني كه به اين اطلاعات دسترسي دارند و مي‌دانند كه كجاها رقيب بلوف مي‌زند و كجاها واقعيت دارد، مي‌توانند در اين رابطه به جمع‌بندي برسند. يعني تصميم‌گيراني هستند كه مي‌دانند وضعيت اقتصادي چگونه است و اوضاع منطقه و بين‌الملل را رصد مي‌كنند و آن نقطه بهينه را تا جايي كه ايران مي‌تواند در برجام بماند، شناسايي مي‌كنند.

بنابراين دانستن زمان رسيدن به آن نقطه نيازمند داشتن اطلاعات جامع، دقيق و شفاف براي تصميم‌گيران است و آنها هستند كه مي‌دانند و مي‌توانند حدس بزنند ايران تا كجا مي‌تواند برود. اما از منظر تحليلي ايران قاعدتاً تا جايي بايد در برجام بماند كه بتواند از منافع آن بهره‌مند شود و اگر قواعد برجام از حد معيني از آن نقطه بهينه پايين تر بيايد، دليلي ندارد در برجام بماند اما پايان برجام، پايان دنيا نيست.

به هر حال اگر امريكا هم در برجام نباشد ممكن است ايران با اتحاديه اروپا، چين و روسيه به توافقاتي برسد و ساز و كارهايي طراحي كند تا بتواند مسأله را مديريت كند خب هر چند اين كار سخت است اما ناممكن هم نيست بنابراين بايد ديد آيا دستگاه ديپلماسي ما چنين ظرفيتي را دارد؟ يعني اينك اين سؤال مهم است كه اكنون ايران مي‌تواند منهاي امريكا يك ابتكار عمل ديپلماتيك در صحنه بين‌المللي براي حفظ برجام داشته باشد يا نه؟ چنين توان ديپلماتيكي بايد وجود داشته باشد.

*منبع: روزنامه ايران؛ 1396،12،28
**گروه اطلاع رساني**1699**2002
۰ نفر

سرخط اخبار پژوهش