۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۲
کد خبر: 82743417
T T
۰ نفر

طلاق توافقي از كجا آمد و چرا زياد شده است

۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۲
کد خبر: 82743417
طلاق توافقي از كجا آمد و چرا زياد شده است

تهران-ايرنا-فرارو در گزارشي آورده است:'طلاق توافقي با تخفيف ويژه'! با ديدن اين عبارت شايد اول از همه خنده‌اي روي لب‌هاي خواننده بنشيند. اما كار به كجا رسيده است كه با طلاق مثل يك كالاي تجاري - كه ظاهرا مُد و لاكچري هم شده- رفتار مي‌شود؟

در اين گزارش آمده است: ظاهرا دوره‌اي كه زن با لباس سفيد به خانه بخت مي‌رفت و با كفن سفيد برمي‌گشت به پايان رسيده است. طبق آخرين آمار در هر ساعت 21 طلاق در كشور ثبت مي‌‎شود كه اين هم مي‌تواند نشانه‌اي باشد از فروپاشي بنيان خانواده هم ريختن قبح طلاق در جامعه.

اينكه حدود 80 درصد از طلاق‌ها به صورت توافقي انجام مي‌شود ممكن است گوياي بسياري از مسائل باشد. از خسته شدن مردم از پيچ و خم هاي طلاق عادي تا تفاوت ديدگاه زنان در جامعه امروز.

به هرحال پديده طلاق توافقي با ميانبر زدن طلاق سرعت بيشتري به اين پديده مي‌دهد و همانطور با سرعت بيشتري هم دودش به چشم زوجين و به خصوص فرزندان مي‌رود.

فرزنداني كه حاصل تصميم غير منطقي زوجين براي ازدواج و بدتر از آن تصميم عجولانه براي طلاق مي باشند بايد كل عمر خود را در آتشي كه پدرو مادرشان براي آنها روشن كرده اند بسوزنند.

فرارو در گفتگويي با مريم جمشيدي جامعه شناس به بررسي علل و پيامدهاي آمار بالاي طلاق توافقي در كشور مي‌پردازد:

طبق آماري كه از سال ۹۴ موجود است ۹۷ درصد از طلاق‌هاي صورت گرفته در تهران بصورت توافقي بوده است. از سال ۹۵ هم اعلام آمار طلاق به صورت عمومي و رسانه‌اي متوقف شد. اگر بخواهيم طلاق توافقي را با انواع ديگر طلاق مقايسه كنيم به نظر مي‌رسد نقش زن در طلاق توافقي پررنگ‌تر باشد. شما علت گرايش بيشتر به اين نوع از طلاق را در جامعه ما چه مي‌دانيد؟
طلاق يكي از پديده‌ها و اتفاق مهم مربوط به حيات انسان است و ابعاد متعددي هم دارد. براي طلاق نيز چهار بعد در نظر گرفته مي‌شود.

طلاق توافقي با تخفيف ويژه؟!


يكي از مهمترين ابعاد پديده طلاق، بعد رواني آن است يعني طلاق يك پديده رواني است كه هم مربوط به شخصيت مرد و زن و فرزندان آنان است.

طلاق در عين حال، يك پديده اقتصادي است. چرا كه خانواده در جامعه يك واحد اقتصادي محسوب مي‌شود. در واقع يكي از كاركردهاي خانواده كه جامعه شناسان برايش تعريف مي‌كنند تنظيم مسائل اقتصادي افراد جامعه و تامين معاش خانواده‌ها است كه با وقوع طلاق اين كاركرد خانواه دچار اختلال مي‌شود.

از طرف ديگر طلاق يك پديده فرهنگي هم مي‌باشد و اين همان چيزي است كه مي‌تواند در جامعه فراگير يا محدود بشود يعني به لحاظ كميت، كم شده يا زياد شود.بنابراين، طلاق از اين بُعد هم كاملا قابل ارزيابي است.

اما يك بعد مهم ديگر طلاق، بُعد جمعيتي آن است. به هرحال يكي از كاركردهاي خانواده فرزندآوري و كمك براي بقاي نسل بشر است كه اين كاركرد هم در صورتي كه طلاق به وقوع بپيوندد مي‌تواند دچار اختلال بشود.

به همين خاطر مي‌توان گفت كه پديده طلاق براي هر جامعه‌اي يك موضوع بسيار مهم تلقي مي‌شود. در واقع طلاق صرفا يك اتفاق فردي نيست، بايد گفت كه يك امر اجتماعي محسوب مي‌شود منتها با محتوايي منفي؛ به همين خاطر طلاق براي همه نظام‌ها و حكومت‌ها يك واقعه مهم ارزيابي مي‌شود.

اما با توجه به سوال شما مي‌رسيم به انواع طلاق كه طلاق توافقي يكي از آن‌ها است. در جامعه ما طبق آماري كه به درستي اشاره كرديد آمار طلاق توافقي به شدت رشد پيدا كرده است تا جايي‌كه برخي مسئولان تصميم گرفتند در خصوص آمار آن به طور مدام اطلاع رساني نشود.

البته لازم به ذكر است با اعلام نكردن آمار مشكل حل نمي‌شود و براي حل يا كنترل آن بايد به طور ريشه‌اي اقدام كرد.

اينكه شما مي‌گوييد تمايل زنان به طلاق توافقي بيشتر است، من نمي‌توانم اين موضوع را تاييد يا تكذيب كنم، چون با تحقيقي در اين باره مواجه نشده‌ام.

اما واقعيت آن است كه متاسفانه در كشور ما نيز طبق مشاهدات عيني و همچنين آمار رسمي، ميزان طلاق توافقي بالا رفته است. يكي از مهمترين دلايلش راحت الوصول بودن اين نوع طلاق است.

قوانيني كه براي طلاق توافقي در كشور ما وجود دارد پروسه زماني طلاق را كوتاه‌تر مي‌كند. همچنين آن مناقشاتي كه زن و مرد احتمالا در طلاق غيرتوافقي مثلا در مورد نفقه، حضانت فرزند، تقسيم اموال و ... دارند، در طلاق توافقي وجود ندارد چرا كه از قبل درباره آن توافق صورت مي‌گيرد به همين خاطر مناقشه و جدال بين زن و مرد كاهش پيدا مي‌كند و در نتيجه يك آرامش رواني بين دو طرف بوجود مي‌آورد. اين‌ها مجموعه دلايلي است كه مي‌تواند در افزايش تمايل به طلاق توافقي در زوجين داراي مشكل موثر باشد.

برخي بر اين باورند با توجه به اين كه در شرايط عادي حق طلاق با مرد است لذا به نظر مي‌رسد كه لازمه طلاق توافقي بيشتر رضايت زن باشد كه حتي ممكن است از مهريه يا حضانت فرزند خود براي گرفتن طلاق بگذرد. همچنين به گفته دكتر بزرگ‌نژاد عضو هيئت علمي دانشگاه رودهن دانشكده علوم اجتماعي، آمار‌ها نشان مي‌دهد كه ۸۰ درصد طلاق‌ها توافقي است، و اين بدين معنا نيست كه حتماً توافقي در بين باشد بلكه به نوعي مي‌توان گفت ۸۰ درصد درخواست طلاق‌ها از طرف زن است.
من به عنوان يك جامعه شناس نمي‌دانم آن تحقيقي كه بدان اشاره كرديد، در چه سطح و با چه جامعه آماري صورت پذيرفته است. اما در طلاقق توافقي معمولا اين متداول هست كه زن از يك سري حق و حقوق خود مثل مهريه و نفقه مي‌گذرد تا زودتر به خواسته خود برسد.

شايد از اين منظر، برخي طلاق توافقي را طلاقي ارزيابي كنند كه بيشتر مورد علاقه زنان است. اما اين ديدگاه را مي‌توان به چالش كشيد چرا كه اين نوع طلاق مي‌تواند مورد علاقه آقايان هم باشد چرا كه ممكن است در طلاق توافقي از حجم تعهدات مالي مرد مانند مهريه كاسته شود.

با اين حال، آنچه در طلاق توافقي امري بارز است توافقي بودن آن است. يعني هم زن و هم مرد بايد درباره وقوع آن توافق كنند.

به نظر مي‌آيد در اين نوع طلاق زن –دست كم از نظر مادي- بيشتر متضرر مي‌شود؟
اين ديگر به توافق طرفين مربوط مي‌شود. ممكن است زني از مهريه خود بگذرد و در عوض حضانت فرزند را تا ابد بر عهده بگيرد چرا كه فرزندش برايش مهم است. بنابراين از ديدگاه اين زن، اين توافق ارزش زيادي برايش دارد؛ لذا تار درباره اين موضوع پيمايش و تحقيق علمي صورت نگيرد نمي‌توان قضاوتي داشت.

فكر مي‌كنيد از چه طريق مي‌توان به كاهش طلاق توافقي كمك كرد؟
به نظر مي‌رسد يكي از مسائلي كه باعث استقبال از طلاق توافقي شده، سخت بودن انواع ديگر طلاق است.

همانطور كه مي‌دانيد طبق قوانين جامعه ما حق طلاق با مرد است و اگر خانمي حق طلاق را به عنوان شروط ضمن عقد، قبل از ازدواج دريافت نكرده باشد، چنانچه با فردي معتاد يا كلاهبردار ازدواج كند، دشواري‌هاي زيادي براي گرفتن طلاق دارد و مثلا براي اينكه اعتياد همسرش را به قاضي ثابت كند، گاهي سال‌هاي زيادي از عمرش براي گرفتن طلاق از دست مي‌رود.

بنابراين شايد يكي از راه‌هايي كه ما بتوانيم به كمك آن آمار طلاق توافقي را كاهش بدهيم تجديد نظر در برخي فرايندهاي مرتبط به مسائل طلاق است. اما در شرايط و با وجود وضعيت فعلي، طلاق توافقي يك راهكار ميانبر و البته قانوني است كه زوجين داراي مشكل از آن استفاده ميكنند.

در چنين شرايطي اگر حقوقدان‌ها و روانشناس‌ها در مورد مباحث طلاق و تغييرات اجتماعي، جلسات تخصصي داشته باشند اين احتمال بوجود مي‌آيد از ميزان تمايل افراد به طلاق توافقي (كه به نظر من به نوعي با چشم پوشي از حق و حقوق زوجين همراه خواهد بود) كاسته شود.

طلاق توافقي چه تبعات منفي دارد كه مي‌گوييد بايد براي كاهش دادن آن بهتر است تجديد نظري در روندهاي فعلي طلاق غيرتوافقي كرد؟
مهم‌ترين ايرادي كه مي‌شود به طلاق توافقي گرفت بروز احساس پشيماني است. فرايند طلاق توافقي كوتاه است و از آنجا كه انسان‌ها در موقع عصبانيت ممكن است تصميماتي بگيرند كه بعدا پشيمان شوند؛ لذا احتمال اينكه در موقع عصانيت از همسر خود، تصميم به طلاق بگيرند، بالا است.

به همان ميزان، احتمال پشيمان شدن بعد از اتخاذ چنين تصميمي بالا است، اما چه تضميني وجود دارد كه امكان بازگشت به قبل براي طرفين باقي بماند آن هم وقتي كه اين گونه تصميمات مي‌تواند تمام شئونات زندگي آدم‌ها را در بر بگيرد.

مثالي در اين باره بزنيم. ممكن است شما تصميم بگيريد مثلا كارتان را يا مدرسه بچه يا حتي محل زندگيتان را تغيير دهيد و خيلي زود هم از تصميم خود پشيمان شويد؛ امكان جبران عواقب اين تصميم براي شما در كل وجود دارد هرچند ممكن است هزينه‌هايي را به شما تحميل كرده باشد.

اما در مورد طلاق اگر كه رخ بدهد، چه كسي ميتواند اين تضمين را بدهد كه امكان جبران اشتباهات در صورت پشيماني براي طرفين وجود دارد؟ چه كسي ميتواند قول بدهد كه هميشه فرصتي براي سامان دادن يك زندگي از هم پاشيده شده وجود دارد؟ زندگي‌اي كه در اثر يك لحظه عصبانيت متلاشي شده است.

حقيقتا من فكر مي‌كنم هيچ كس نمي‌تواند چنين تضميني بدهد. بنابر اين مهم‌ترين آسيبي كه طلاق توافقي مي‌تواند داشته باشد افزايش هزينه‌هاي پشيماني و خسارت‌هاي ناشي از اين تصميم است.

مزيت طلاق عادي چه چيزي مي‌تواند باشد كه منجر به اين پشيماني زودهنگام نمي‌شود؟
پروسه اين قضيه معمولا انقدر طولاني مي‌شود كه احتمال زيادي وجود دارد زوجين در اين مسير از خواست خود پشيمان بشوند.

البته گاهي اين طولاني بودن روند طلاق نيز باعث به وجود آمدن مشكلاني بخصوص براي زنان مي‌شود. با اين احوال، امكان بازگشت قبل از وقوع طلاق به خاطر بروز احساس پشيماني وجود دارد.

طلاق غير توافقي اين مزيت را دارد كه طرفين به همديگر زمان مي‌دهند تا عصبانيتشان فروكش كند يا فرصتي براي اصلاح زندگي بهم بدهند.

مدتي است كه روال دادگاه‌ها براي ثبت طلاق توافقي تغيير پيدا كرده است به اينصورت كه قبل از ثبت طلاق در دادگاه ابتدا به مشاور خانواده ارجاع داده مي‌شوند. در سال جاري مديركل پيشگيري‌هاي مردمي معاونت اجتماعي و پيشگيري از وقوع جرم قوه قضائيه از كاهش ۳.۲ درصدي طلاق توافقي در ۳ ماهه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل خبر داد. آيا مي‌توان اين آمار را در راستاي توضيحات شما دانست؟
دقيقا و اين بخاطر همان مشاوره‌اي است كه به زوجين داده مي‌شود؛ ببينيد مشكلي كه بسياري از افراد در جامعه ما دارند اين است كه ما در واقع آموزش نديده ايم كه چطور انتقاد كنيم، چطور مهرورزي كنيم و چطور قبل از شروع زندگي مشترك، مهارت‌هاي زندگي مشترك را آموزش ببينيم.

براي همين بسياري از دختران و پسران تا مرحله ازدواج خيلي خوب پيش مي‌روند، اما بعد از ازدواج با شرايطي روبه‌رو مي‌شوند كه ميتواند تنش زا باشد، اما آنان نحوه مواجهه با آن را فرا نگرفته اند.

در همين زمينه روانشناسان معتقدند اگر زن و مردي يك سال اول زندگي مشترك خود را به سلامت طي كنند؛ احتمال وقوع طلاق ۵۰ درصد كاهش مي‌يابد. همچنين اگر يك زوج بتوانند ۵ سال اول زندگي خود را بدون مشكل طي كنند، با ضريب بالايي مي‌توان پيش بيني كرد كه اين زوج اصطلاحا به پاي يكديگر پير خواهند شد.

حالا با توجه به اين نكته، جالب است كه بدانيد بسياري از طلاق‌هاي توافقي طبق آن گزارش‌هاي اعلام شده، در يكسال اول زندگي مشترك رخ مي‌دهد و اين نشان دهنده آن است كه ما به لحاظ آموزش مهارتهاي زندگي بايد مشاوره‌هاي لازم را به زوجين بدهيم و به آنان كمك كنيم اين يكسال اول را به سلامت طي كنند.

شما در ابتداي صحبت تبعات طلاق را از ۴ بُعد توضيح داديد. يكي از اين ابعاد بُعد فرهنگي بود. آيا يكي از علل افزايش طلاق توافقي مي‌تواند جنبه فرهنگي آن و كنار آمدن جامعه امروز با اين پديده باشد؟
طلاق يك پديده فرهنگي است و ارتباطي به توافقي بودن يا نبودنش ندارد. آن قبحي كه سال‌ها قبل درباره طلاق به خصوص در شهرهاي بزرگ وجود داشت، اكنون ديگر وجود ندارد و افراد زيادي هستند كه طلاق را ديگر يك فاجعه نمي‌دانند.

قبلا نگا‌ه‌ها به زن مطلقه يا مرد مطلقه سنگين بود، ولي الان اينگونه نيست و پذيرش طلاق به لحاظ فرهنگي راحت‌تر شده است.

آيا اين آمار بالاي طلاق نشان دهنده سستي در روابط عاطفي بين زن و مرد در جامعه امروز ما است؟ يا اينكه قبلا هم همينطور بوده است منتها با توجه به تغييرات فرهنگي جامعه در حال حاضر بروز و نمود بيشتري مثلا در قالب طلاق توافقي پيدا كرده است؟
خيلي ارتباطي به سستي روابط ندارد. در گذشته شايد رابطه زن و مرد به لحاظ عاطفي دچار مشكل بود، اما به طلاق فكر نميكردند. آنچه امروزه در خصوص افزايش آمار طلاق مطرح است، مولفه‌هاي جامعه‌شناختي است.

جامعه ما در حال گذار از جامعه سنتي است. قبلا اكثر زنان صرفا خانه دار بودند و جامعه نقش‌هاي سنتي را براي زن تعريف كرده بود. اين نقش سنتي به زن اجازه نمي‌داد به طلاق فكر كند و تفكر با لباس سفيد آمدن و با لباس سفيد رفتن؛ نماد اين تصور است.

اما همزمان با توسعه جامعه، زنان تحصيل كرده بيشتر شدند و نقش‌هاي سنتي را كنار گذاشتند؛ وارد جامعه و بازار كار شدند؛ ورودشان به بازار كار به آنان استقلال مالي داد كه مولفه‌اي قوي براي تغيير وضعيت قبل بود.

در واقع نوعي تغيير بينش رخ داد است كه از ويژگي‌هاي جوامع در حال گذار است. به همين علت ديگر زنان همانند گذشتگانشان، خود را ملزم نمي‌ديدند كه مثلا تا آخر عمر با يك مرد معتاد زندگي كنند؛ به همين خاطر زنان به دنبال حق و حقوق و زندگي‌شان مي‌روند كه بخشي از اين امر، در قالب طلاق نمودار مي‌كند.

آيا مي‌توان در مورد طلاق توافقي قضاوتي ارزش‌داورانه كرد به اين صورت كه مثلا نشانه مثبتي از پيشرفت يا استقلال زنان در جامعه ايران محسوب شود؟
موافق اين جمله نيستم كه طلاق توافقي نشانه استقلال يا پيشرفت زنان است. طلاق توافقي، يك توافق دو طرفه بين زن و مرد است. اينكه نگاهي جنسيتي به آن داشته باشيم و مثلا بگوييم طلاق توافقي زنانه است؛ به نظر من گزاره درستي نيست.

لااقل من در آن نشانه‌هاي جنسيتي مبتني بر زنانه بودن نمي‌بينم. هرچند شايد بيشتر مورد استقبال خانم‌ها قرار گيرد، چون پروسه طلاق گرفتن را براي آنان كوتاه مي‌كند، اما اين به تنهايي براي زنانه دانستن پديده طلاق توافقي كافي نيست، چون به هر حال مرد هم براي انجام آن، بايد موافق باشد.

آنطور كه فرموديد طلاق توافقي مراحل راحتتري دارد؛ و افزايش آمار آن هم نشان دهنده سهل بودن اين اقدام است. حال اين طلاق‌هاي راحت و سريع چه تاثيري مي‌تواند روي فرزندان افرادي كه طلاق مي‌گيرند داشته باشد؟
طلاق توافقي هم به مرد و هم به زن شوك وارد مي‌كند چه برسد به كودك كه در نهايت مجبور مي‌شود با يكي از والدينش زندگي كند. بنابراين كلا طلاق چه توافقي و چه غير توافقي بيشترين آسيب را به فرزندان يك خانواده مي‌رساند.

طبق پژوهش‌هاي انجام شده، شانس موفقيت فرزندان طلاق در جامعه كاهش مي‌يابد و اين يكي از مهمترين آسيب‌هاي طلاق است. بخاطر همين است كه كل جوامع چه سنتي چه مدرن؛ چه توسعه يافته و چه توسعه نيافته خواهان كنترل پديده طلاق در جامعه خود هستند.

غير از راهكار حقوقي در خصوصو تغييرات قانون طلاق كه در ابتداي فرمايشتان ارائه كرديد، از ديد جامعه چه راه حلي براي جلوگيري از تبعات پديده‌ايي مثل طلاق توافقي پيشنهاد مي‌كنيد؟
كمكي كه جامعه مي‌تواند به كنترل اين موضوع بكند آموزش مهارت‌هاي زندگي است. آموزش مهارت ارتباط با همسر، مهارت بيان دلخوري‌ها، مهارت تعامل با خانواده همسر و ...، از جمله مسائل مهمي است كه اگر پيش از ازدواج به زنان و مردان آموزش داده شود، به شدت مي‌تواند در كاهش وقوع شكست در زندگي‌هاي مشترك و افزايش طلاق نقش آفريني كند.

وقتي زن و مردي زندگي مشترك خود را شروع مي‌كنند، بسيار طبيعي است كه با تنش هايي در ماه‌هاي اول زندگي مواجه شوند. وجود اين تنش‌ها طبيعي است. نگران كننده هم نخواهد بود اگر كه زوجين نحوه برخورد با آن‌ها را آموخته باشند.

تنها در اين صورت است كه مي‌توانند به سلامت از اين مرحله عبور كنند؛ و در اين شرايط است كه مي‌توان اميدوار بود آمار طلاق در يك جامعه كاهش پيدا كند.

فرارو/2آذر 96
اول*عليرضافرجي
۰ نفر