در گزيده اي از اين گفت وگو مي خوانيم: تاريخ سياسي ايران را ميتوان با مقاطع مهمي كه از سر گذرانده به خاطر آورد؛ نقاط عطفي كه شايد در نقطه اي كه امروز بدان رسيده ايم بي تاثير نباشد. كودتاي 28 مرداد 1332 بيترديد بعد از انقلاب مشروطيت، مهم ترين گذرگاهي است كه سياست و تاريخ را به پيش و پس از خود تقسيم كرد. سايه سنگين كودتا چنان بر همه وجوه زندگي ايراني سايه افكنده است و چنان عرصههاي گوناگون را متاثر از خود كرده كه پيگيري اثرات آن در زندگي و سياست مردمان اين جغرافيا قابل رديابي است. با پيريزي اين كودتا نگرش به نهادهاي سياسي در ايران تغيير كرد و اگر تا قبل از آن تاحدودي نهاد سلطنت توانسته بود اعتباري كاذب را در ميان تودههاي مردم و اقشاري از نخبگان بهدست آورد، پس از آن، مشروعيتش به تمامي از دست رفت و شرايط به گونهاي پيش رفت كه سخني بيراه نيست اگر بگوييم بخش مهمي از انگيزه و خشم قيامي كه در بهمن 57 خيابان ها را فراگرفت، در واقع پاسخي بود به ظلمي كه به ناحق بر دكتر مصدق و نيروهاي صديق و آزاديخواه ايران روا شد.
** جناب توسلي، به عنوان سوال نخست در جهت درك بهتر و ملموس تر، از فضايي آن مقطع بگوييد و اينكه چطور شد به دكتر مصدق و مبارزات او در راستاي ملي كردن صنعت نفت، علاقه مند شديد؟
در آن روزها فضاي سياسي خاصي برقرار بود و شرايط به شكلي بود كه كمتر كسي ميتوانست نسبت به آن مباحث بيتفاوت بماند. از طريق روزنامه، سخنراني ها و ميتينگ ها، مردم در جريان وقايع قرارميگرفتند. با اين حال علاقه من به دكتر مصدق از وقتي كه در تربت بودم، آغاز شد. مصدق توانست فضاي جامعه را سياسي كند و مردم توانستند در اين فضا، نسبت به اوضاع سياسي مملكت آگاه باشند و فعاليت كنند. اين امر، تمام اركان و اقشار جامعه مخصوصا روشنفكران، دانشجويان و... را فرا گرفته بود. از سمتي ديگر، حزب توده وجود داشت كه تشكل فعالي بود و روزنامههاي بسياري در اختيار داشت و ميتينگهاي متعدد تشكيل ميداد و عليه مصدق فعاليت ميكرد. ما در آن دوره نميتوانستيم نسبت به مسائل سياسي بيطرف باشيم، يعني به طور طبيعي، احساسات ملي و مصدقي وجود داشت.
بنابراين ما هم در دوره اي كه مصدق سركار بود در جريان اخبار و اطلاعات قرار داشتيم و به واسطه تشكيلات مختلف دانشجويي و دانش آموزي و...كه در داخل و خارج از كشور فعال بودند، سعي ميكرديم گامي هرچند كوچك در اين مبارزه برداريم. از زمان رضاشاه تا آمدن مصدق، 30 سال طول كشيد و چه پيش از نخست وزري و چه بعد از آن، مصدق امتحانش را خوب پس داده بود و به واسطه خدماتش تصوير بسيار خوب و صادقانهاي از او در بين مردم شكل گرفته بود.
** درواقع به شكلي ميفرماييد شخصيت و كارنامه خوب مصدق زمينه حمايت اقشار مختلف را از ملي شدن صنعت نفت، ايجاد كرد؟
بله، مردم تصوير بسيار خوبي از مصدق داشتند. براي اينكه انگليسي ها تا آن موقع، آقاي تمامعيار در ايران بودند و هركاري كه ميخواستند ميكردند، به شكلي كه هراتفاقي در مملكت ميافتاد مردم به سبك داييجان ناپلئون ميگفتند كار انگليساست! اما مصدق اين رشته را گسست و از آن به بعد ديگر كسي نگفت هركاري كار انگليساست! هرچند كه بعدا آمريكاييها آمدند. انگليسيها در قرن 18 و 19 در واقع هركار كه توانستند در ايران انجام دادند، حتي استانداران و وزرا را انتخاب ميكردند، با شاه هم ارتباط خوبي داشتند.
**خيلي ها مصدق را به اين دليل كه بعد از 30 تير، سازمان يافته و مستحكم در مقابل رژيم كودتا نايستاد، مقصر ميدانند. برخي هم به حزب توده انتقاد ميكنند. آيا ميشود اين نقد را به مصدق وارد دانست كه با تمام قوا در برابر مخالفانش ايستادگي نكرد؟
اولا كشورهاي خارجي نسبت به ايران نظر داشتند و تمام قواي فكري و جاسوسي خودشان را به كار برده بودند كه در ايران اختلاف ايجاد كنند و شاه را هم با خودشان همراه كرده بودند. شاه اصلا دست پرورده خودشان حساب ميشد. مردم را هم عدهاي هدايت ميكردند مثل تودهايها كه خودشان مخرب بودند و عده ديگري كه مصدقي بودند.
** به هرحال اين امكان وجود نداشت تا با مذاكره و حمايت يكي از طرفهاي خارجي، جلوي كودتا گرفته شود؟ منظورم اين است چطور در فاصله كوتاهي همه دولتها در سقوط دولت ملي مصدق همگام و همراي شدند؟
طبيعي است خروج نفت از قيموميت بريتانيا و استقلال ايران به نفع هيچ قدرتي نبود. هرچند در ابتدا آمريكايي ها هم ميخواستند نفت از دست انگليسي ها خارج شود، بنابراين موقعي كه اعلام شد نفت ايران ملي است، انگليس ميخواست تا پاي جنگ جهاني هم با ايران پيش برود، اما آمريكا اجازه نداد. منتها موانع و كارشكني هايي كه آيزنهاور و چرچيل ايجاد كرده بودند، سبب شد قشرهايي از جامعه با آنها همراه شوند؛ مثلا عماد تربتي در مجلس با مصدق علنا مخالفت ميكرد و مردم ميدانستند كه او وابسته به بيگانگان است.
** يكي از نقدهايي كه به مصدق وارد ميدانند، انحلال مجلس هفدهم است؛ تصميمي كه برخي معتقدند همين اقدام، به شاه اجازه داد تا مصدق را در حركتي غيرقانوني عزل كند. نظر شما در اين باره چيست؟
انحلال مجلس هفدهم از جمله مسائلي بود كه همان زمان هم برخي از ياران و نزديكان مصدق با آن موافق نبودند. درست است كه انحلال مجلس از سوي مصدق رفتار مبهمي بود، با اين حال بعدا مشخص شد كه بسياري از نمايندگان همان مجلس از انگلستان پول گرفتهاند و حتي ميزان مبلغ هم مشخص شده بود، بنابراين مصدق در برابر چنين مجلسي، اگر ميخواست منافع ملي را حفظ كند، قطعا بايد منحلشش كند.
*منبع:روزنامه روزان،1396،5،28
**گروه اطلاع رساني**9117**9131**انتشاردهنده:شهربانو جمعه
تهران- ايرنا- روزنامه روزان در گفت وگو با غلامعباس توسلي، جامعه شناس و پژوهشگر نامي ايران نوشت: در آخرين دوره هم كه نخست وزير بود در واقع به عنوان اولين نفر از ميان نمايندگان تهران انتخاب شد، بنابراين هيچ كس، دست خودش نبود كه به سمت او گرايش پيدا نكند. غرور ملي خيلي ها به جوشش درآمده بود و ملي شدن صنعت نفت براي مردم، چيزي در رديف افسانه بود.
سرخط اخبار پژوهش
-
چرا اروپاییها از بازگشت دوباره ترامپ نگرانند؟
تهران- ایرنا- بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید اکنون به نگرانی شدیدی…
-
بساط املاکیهای نجومیبگیر جمع میشود؟
تهران- ایرنا- توسعه سامانه «خودنویس» از دید بسیاری میتواند آغازی…
-
بیاعتمادی بیش از نیمی از آمریکاییها به نتانیاهو
تهران- ایرنا- یک نظرسنجی ملی در ایالات متحده نشان داده، ۵۲ درصد از…
-
رویای شیرین لباس سفید پزشکی؛ کاردی که به استخوان میرسد
تهران - ایرنا- پزشکی شغلی است که جوانان نخبه با رویای شیرین پوشیدن…