۲ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰
کد خبر: 81850001
T T
۰ نفر
شهيدان بر اعمال، رفتار و كردار ما نظارت تام دارند

قم -ايرنا- همسر شهيد حجت الاسلام والمسلمين مجتبي صالحي با اشاره به اينكه شهيدان بر اعمال، رفتار، كردار و گفتار ما نظارت تام دارند، گفت: اخلاص، ايمان و توكل به خداوند متعال، طهارت و پاكي روح، عزت نفس و عشق به اسلام و انقلاب اسلامي، شهيد مجتبي صالحي را آسماني كرده است.

«سادات ميرصانعي» روز دوشنبه درگفت وگو ايرنا افزود: شهيد صالحي قبل از انقلاب اسلامي از سال 1342 همراه با امام راحل عليه رژيم ستم شاهي به مبارزه برخواسته و بارها تحت تعقيب و بازداشت قرار گرفت.
وي ادامه داد: ايشان بعد از انقلاب اسلامي نيز با آغاز جنگ تحميلي، مشتاقانه براي دفاع از جبهه اسلام و دفاع از ميهن خود، در برابر كفر به سرزمين جهاد و شهادت شتافت.
وي گفت: اين شهيد بزرگوار درسال 1323 در خوانسار متولد شده و در تاريخ 29/11/1362 به دست عوامل ضد انقلاب در جوانرود كردستان به شهادت رسيد و پيكر پاك و مطهر ايشان در گلزار شهداي علي ابن جعفر (ع) قم و در قطعه‌ چهارم رديف 5 به خاك سپرده شد.

*آغاز مبارزات انقلابي شهيد به روايت همسرش
ميرصانعي گفت: شهيد درسال 1342 با ديدگاه هاي حضرت امام راحل آشنا شد، زماني كه هنوز ايشان 18 سال داشت به دروس حوزوي علاقه مند شده و به صورت غيرحضوري به تحصيل علوم ديني مي پرداخت، به شدت هم به حضرت امام راحل عشق مي ورزيد.
وي ادامه داد: وي در اين سن از محضر آيت الله شهيد سعيدي و مجتهد تهراني استفاده كرد.
وي گفت: شركت در كلاس درس آيت الله شهيد سعيدي و آشنايي با روحيه مبارزاتي آن شهيد والامقام، شهيد صالحي را در زمره شاگردان شهيد سعيدي و ياران وي براي حمايت از امام راحل درآورده و فعاليت انقلابي وي بسيار زياد شده بود.
همسر شهيد خاطرنشان كرد: ايشان با وجودي كه درس حوزوي را تا معادل ليسانس دنبال كرده بودند ولي به خاطر احتياطي كه در مسائل ديني داشتند شهريه هم دريافت نمي كرد، دائم در حال رفت آمد به قم و تهران بود.

*دستگيري صالحي در منزل آيت الله شهيد سعيدي
وي اظهار داشت: زماني كه امام راحل را تبعيد كردند، آيت الله سعيدي نيز بر حجم انتقادات خود نسبت به رژيم افزوده بود و شاگردن ايشان نيز بيانيه ها، اطلاعيه و كتاب هاي امام راحل توزيع مي كرد، شهيد صالحي در سال 1349 در منزل آيت الله سعيدي بود كه نيروهاي ساواك وارد منزل شده و ايشان را همراه با آن شهيد دستگير و به كلانتري بردند.
ميرصانعي افزود: زماني كه نيروهاي كلانتري رسيدند آيت الله شهيد سعيدي خطاب به نيروهاي ساواك گفت، شما با من كار داريد ايشان( شهيد صالحي) را آزاد كنيد، ساواكي ها نيز بعد از شكنجه هاي جسمي و روحي و تهديدهاي فراوان و بعد از هشت ساعت بازداشت، صالحي را با تعهد آزاد كردند و بعد از آن شهيد آيت الله سعيدي در روز 20 خرداد 1349، در زندان قزل‌قلعه به دست ماموران ساواك زير شكنجه به شهادت رسيد.
وي ادامه داد: قبل از شهادت شهيد سعيدي، صالحي همراه ايشان در نجف خدمت امام راحل رسيده بودند و از ايشان رهنمود مي گرفتند، وي آن زمان كتابي از امام راحل را وارد كشور كرده كه توزيع آن در بين جوانان بسيار شورآفرين بود.
ميرصانعي گفت: اسم آن كتاب را الان در ذهن ندارم ولي شهيد چنان روي آن كتاب حساس بود كه مي گفت دوست دارم هر چيزي را از دست بدهم ولي اين كتاب را نگيرند تا بتوانم پيام امام راحل را برسانم.

*پخش اعلاميه هاي امام در سوريه و مكه و مدينه
ميرصانعي با اشاره به همراهي خود با شهيد گفت: بنده نيز بعد از ازدواج با شهيد صالحي، در مبارزه با رژيم شاه و همراهي با نهضت امام راحل، نه تنها مشوق وي بودم بلكه با ايشان همراه شدم.
وي ادامه داد: انقلاب به اوج خود رسيده بود، سركوب هاي رژيم و فضاي اختناق هر روز دامنه بيشتري پيدا مي كرد، بنابراين انقلابيون دنبال روزنه هايي براي تبليغ انقلاب، پخش اعلاميه و اطلاعيه هاي امام راحل و مبارزه عليه رژيم بودند.
وي اظهار داشت: بنده همراه شهيد صالحي به سوريه رفته بودم، مقداري كتاب، اطلاعيه و نوار را از سوريه تهيه و در مرز ايران وتركيه مخفي كرديم و وارد كشور كردم، از سوي ديگر اين اعلاميه و اطلاعيه ها نيز ميان زائران ايراني كه در حرم مطهر در سوريه مشرف مي شدند، توزيع مي كرديم.

*محل جاسازي اطلاعيه ها و اعلاميه هاي شهيد صالحي در قم
همسر شهيد صالحي در ادامه گفت: رژيم شاه، شهيد صالحي را زير نظر داشت و منزل را نيز بازرسي مي كرد، حجم اطلاعيه ها، اعلاميه ها و نوارها به گونه اي بود كه براي جابجايي و بسته بندي آنها يك كارگر گرفته بوديم، ساواك يك روز وارد منزل شده و ضمن بازرسي، مقداري از آنها را ثبت و با خود بردند.
ميرصانعي گفت: ما براي اينكه بتوانيم اين كار را با مهارت بيشتر انجام دهيم منزل 'دايي' خودم در خيابان زاويه قم بود و وي در حياط منزل يك باغچه داشتند، ما در آن باغچه يك چاله كنده بوديم و نوار و اعلاميه ها را درون آن ريختيم.
وي ادامه داد: از سوي ديگر برخورد شهيد صالحي به گونه اي بود كه زود طرف را جذب مي كرد، به عنوان مثال روزي در كنار منزل در حال حمل چند كتاب و اطلاعيه بود كه چندنفر از كماندوهاي رژيم، راه ايشان را سد كرده بودند، ما تصور مي كرديم ديگر كار وي تمام است ولي رفتار و اخلاق ايشان چنان بر آنها تاثير گذاشته كه با خنده از هم جدا شدند.
ميرصانعي خاطرنشان كرد: يك سال ديگر نيز همراه ايشان به مكه رفته بوديم، وي در مسجدي سخنراني داشته و همراه هم نيز اقدام به توزيع نشريه، نوار و اطلاعيه هاي انقلابي امام راحل كرديم و فضا را به گونه اي در مكه تحت تاثير قرار داده كه يكي از بزرگان از مدينه تماس گرفت و گفت: در مكه چه كار كرديد كه در مدينه حكومت نظامي شد.

*پيروزي انقلاب اسلامي و رسالت ديگر شهيد
وي ادامه داد: با پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد صالحي نه تنها آرام نگرفت بلكه فعاليت هاي وي دو چندان شد، از هر موقعيتي براي كمك به نظام و انقلاب استفاده مي كرد.
ميرصانعي خاطرنشان كرد: بعد از پيروزي پيشنهادهاي كارهاي متعددي به شهيد صالحي ارائه شده ولي زير بار هيچ كدام نرفت و مي گفت، مي خواهد براي هميشه در بين مردم به آنها خدمت كند، از هر فرصتي براي تبليغ دين استفاده مي كرد.
وي يادآورشد: شهيد صالحي به 400 نفر از ايتام كمك مالي و تحصيلي مي كرد، كنار فعاليت هاي آموزشي، توجه به ايتام و تحصيل آنها مورد تاكيد ايشان بود، بيان خوب و رسايي داشت و مردم را به خوبي جذب انقلاب مي كرد.

*آغاز جنگ تحميلي و فعاليت هاي شهيد صالحي
وي اظهار داشت: در31 مردادماه 1359 كه رژيم بعث عراق با هدف نابودي انقلاب اسلامي تهاجم همه جانبه خود را آغاز كرده بود، شهيد صالحي نيز وارد مبارزه با حزب بعث عراق و دفاع از استقلال و تماميت ارضي كشور شده است، وي در پشت صحنه جنگ، حضور فعال و تاثيرگذاري داشت واز سوي ديگر هر دو هفته، يكبار در جبهه حاضر بودند.
ميرصانعي خاطرنشان كرد: ايشان در نيروي هوايي تهران مستقر شده و هر وقت به جبهه نبود (كه معمولا كمتر اتفاق مي افتاد كه ايشان دوهفته در جبهه حضور پيدا نكنند،) با تبليغ و تشويق مردم براي كمك به رزمندگان اسلام، تاثير خود را مي گذاشت.
وي ادامه داد: يك روز متوجه شديم كه يك كيسه پر از طلا آورده بود و گفت اينها را بانوان براي كمك به جبهه اهدا كردند، بنده نيز يك گردنبند و انگشتر طلا خود را به ايشان دادم و وي نيز براي مخارج رزمندگان در جنگ تحميلي استفاد مي كرد.
ميرصانعي يادآورشد: حسينيه خوانساري هاي تهران محل سخنراني هاي وي در زمان جنگ بود، مردم نيز با حضور در سخنراني هاي ايشان، براي كمك به جبهه تشويق مي شدند، وضعيت به گونه اي بود كه بيشتر اوقات وقتي رزمندگان چيزي مي خواستند به وي اعلام و ايشان لباس، خوراكي و ساير اقلام مورد نياز را ارسال ، خود نيز مرتب در جبهه هاي جنوب و كردستان حضور پيدا مي كردد.

*حضور شبانه شهيد صالحي در نانوايي هاي تهران براي كمك به رزمندگان
وي ادامه داد: زماني ما براي اعزام آذوقه به جبهه بايد تلاش زيادي مي كرديم، شهيد صالحي با برخي نانوايي هاي تهران صحبت كرده كه روز براي مردم پخت كنند و شب نيز براي جبهه ها، به شاطر نانوايي ها هم مي گفت اگر خسته شدند مي تواند شخص ديگري جايگزين خود كنند.
ميرصانعي خاطرنشان كرد: شهيد صالحي شب ها به اين نانوايي ها سر مي زد و جايي كه مشاهده مي كرد كارگران نانوايي خسته هستند، ايشان لباس مخصوص نانوايان را پوشيده و تا صبح اقدام به پخت نان كرد، در ساير نانوايي ها نيز به كارگران كمك مي كرد.
وي ادامه داد: در يك نانوايي از سر شب تا ساعت چهار بامداد ايشان در نانوايي كار مي كرد تا بتواند نان به جبهه ها برساند.

*نحوه شهادت شهيد مجتبي صالحي
وي در ادامه گفت: ايشان هفته اي يكبار به جبهه مي رفت و معمولا در زمان مورد نياز به تهران باز مي گشت، يك روز تماس گرفت كه بچه ها را از قم به تهران بياوريد تا آنها را ببينم، ما نيز از قم به سمت تهران راه افتاديم، بر اساس ضرورتي در جبهه، ايشان بدون اينكه بچه هاي خود را ملاقات كند عازم باختران شد.
ميرصانعي يادآورشد: در راه ايشان تماس گرفت كه از تهران به سمت كردستان رفته و ديگر شما نياييد، برخي همراهان وي گفتند، زمان حركت، هر كاري كرديم ماشين روشن نمي شد، درب پاركينگ هم باز نشد ولي به سختي با دستگاه هاي برقي درب پاركينگ را باز و ماشين را روشن كرد.
وي ادامه داد: همراهان به شهيد صالحي گفتند، اين كار حكمتي دارد و اگر امكان دارد امروز به جبهه نرويد و فردا عازم شويد، ولي ايشان گفت بايد همين امروز برويم و بعد از حركت ساعت 16 عصر به باختران رسيديم ، برخي نيز خبر داده بودند كه خط مقدم ذخيره غذايي ندارد.
وي گفت: ايشان آن روز به ياد افرادي كه درخط مقدم بودند و ممكن بود ذخيره غذايي تمام كرده باشد چيزي ميل نكرد.
ميرصانعي گفت: يك راننده و يك كمك راننده همراه ايشان بود، خودرو نظامي و دوكابين بود، شهيد صالحي خطاب به كمك راننده گفت، شما برويد وسط بنشينيد، خودش كنار درب ماشين قرار گرفت، مقداري هم آجيل همراه داشت به راننده و كمك راننده دادند و گفت شما بخوريد من مي خواهم قرآن بخوانم و از ان آجيل ها هم استفاده نكرد.
وي ادامه داد: در مسير نيروهاي دشمن كه از حزب كومله بودند ابتدا به سمت خودرو شليك كرده و سپس شهيد را مورد هدف قرار دادند.
ميرصانعي به نقل از همراهان شهيد گفت: شهيد مجتبي صالحي حدود هشت ثانيه زنده بود و در اين مدت جمله' يا زهرا (س)، لبيك يا زهرا (س)' را فرياد مي زد و به سوي معبود خويش شتافت.

*چگونگي آگاه شدن از شهادت همسر
همسر شهيد در ادامه گفت: آن زمان پدرم نيز در جبهه جنگ در همان منطقه بود، با ايشان تماس گرفتند كه شهيد مجتبي صالحي در تهران است و مي گويند شما هم بايد فردا تهران بياييد و كار فوري با شما دارند.
وي ادامه داد: پدرم نقل مي كرد كه وقتي در مسير آمدم ماشين حامل شهيد صالحي را ديدم كه به رگبار بسته شده بود و با خودم گفتم هركس درون اين ماشين بود به طور قطع به شهادت رسيد، وي به تهران آمدند و خبر شهادت را دريافت كردند ، پدرم نيز به ما خبر داده و من نيز به نوعي به فرزندانم اطلاع رساني كردم كه روحيه آنها تضعيف نشود.
ميرصانعي گفت: عمامه، وصيت نامه و دفترچه يادداشت شهيد نيز در زمان شهادت و اصابت گلوله كاملا سوخت و وصيت نامه ايشان به همين دليل در دست نيست.
وي يادآورشد: از شهيد صالحي چهار فرزند دختر و دو فرزند پسر به يادگار مانده است كه همه آنها به سامان رسيده اند.

*عنايت شهيد صالحي بعد از شهادت
همسر شهيد صالحي مي گويد: عنايت شهيد بعد از شهادت ايشان نيز كم نشده و وي حضور و بر كارهاي ما نظارت دارد و نمونه بارز آن نيز براي دخترم زهرا،اتفاق افتاده است.
وي ادامه داد: در روزهاي پايان سال 62 كه خبر شهادت را آوردند و شهيد نيز تشييع و به خاك سپرده شد، فرماندار خوانسار چند روز عزاي عمومي اعلام كرده و ما نيز در مراسمي در اين شهرستان دعوت شديم و دخترم زهرا به خاطر مدرسه، نتوانست ما را همراهي كند.
وي گفت: دخترم صبح براي اولين بار بعد از شهادت پدرش به مدرسه رفته و همان روز برنامه امتحاني نوبت دوم را به ايشان دادند و گفتند، والدين بايد امضاء كنند.
ميرصانعي خاطرنشان كرد: دخترم مي گويد، آن شب با خاطري غمگين و چشماني اشك آلود و با اين فكر كه چه كسي بايد كارنامه مرا امضاء كند به خواب رفتم، ولي پدرم را در خواب ديدم كه مثل هميشه خندان و پر نشاط بود،. بعد از كمي صحبت به من گفت زهرا آن كارنامه مدرسه ات را بياور تا امضاء كنم، گفتم كدام كارنامه؟ گفت: همان كارنامه اي كه امروز در مدرسه به تو دادند.
وي به نقل از دختر خود مي گويد: كارنامه را آوردم اما هر خودكاري كه بر مي داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون مي دانستم پدرم با خودكار قرمز امضاء نمي كند.بالاخره يك خودكار آبي پيدا كردم و به پدر دادم و او شروع به نوشتن كرد، فردا صبح كه براي رفتن به مدرسه آماده مي شدم از خواب ديشب چيزي يادم نبود. اما وقتي داشتم وسايل خود را مرتب مي كردم، ناگهان چشمم به آن كارنامه افتاد، باورم نمي شد. اما حقيقت داشت، در ستون ملاحظات كارنامه دست خط پدرم بود كه با رنگ قرمز نوشته بود' اين جانب نظارت دارم سيد مجتبي صالحي' و امضاء كرده بود، ناگهان خواب شب گذشته به يادم آمد.
همسر شهيد مي گويد: دخترم قصد برملا كردن اين راز را نداشت ولي دوست ايشان در مدرسه فهميده ومساله را به ناظم مدرسه انتقال داده و وضيعت به گونه اي شد كه از دستگاه هاي مختلف آمده و حتي نامه و دستخط را به يكي از كشورهاي اروپايي برده و آزمايش كردند و ديدند دستخط مربوط به شهيد صالحي است.
وي افزود: جوهر خودكاري كه با آن نوشته و كارنامه را امضاء كرده نيز با همه خودكارها تفاوت دارد و اين يكي از كرامات و نمونه هاي نظارت شهيدان است.
ميرصانعي اظهار داشت: بعد از مطرح شدن موضوع، آيت الله خزعلي تشريف آوردند و اين دستخط را گرفته و براي تعيين صحت و سقم پيش علماي ديگر بردند، حضرت امام(ره) نيز موضوع را متوجه شده بود، همه هم تاييد كردند واكنون نسخه آن در موزه شهداء در تهران نگهداري مي شود.

*قرائت قرآن شهيد در منزل
همسر شهيد مجتبي صالحي نيز از واقعيت ديگري در منزل خود پرده برداشت و گفت: بعد از شهادت، دخترها طبق سنت قديمي بعد از يك هفته موكت و فرش هاي خانه را شست و شو دادند.
وي ادامه داد: در خانه يكي از دختران كه بسيار نسبت به پدرش عاطفي بود، خطاب به ديگري گفت، آقاجون، سيب زميني و تخم مرغ خيلي دوست داشتند، بيا براي ايشان درست كنيم، بعد كه آماده كرده بودند برق ها رفت، شب بود، متوجه شدند صداي قرائت قرآن از داخل منزل مي آيد، ولي كسي را نديدند.
ميرصالحي اظهار داشت: خواهرم آن شب در منزل ما بود و ايشان هم گفت صداي قرائت قران حاج آقا مجتبي صالحي را شنيدم و صداي 'يا الله' مي آمد.

*حضور سرزده يكي از رزمندگان در منزل شهيد
وي ادامه داد: يك روز درهمان اوايل امضاي كارنامه دخترم توسط شهيد، يك نفر كه خود را رزمنده معرفي كرد، درب خانه را زد و گفت: مي خواهم دختر شهيد صالحي كه اسم وي زهرا است را ببينم، چون پدرش در خواب به من گفت، كارنامه ايشان را امضا كردم.
ميرصانعي خاطرنشان كرد: يكي ديگر از دوستان شهيد صالحي در خواب ديدند كه شهيد به او مي گويد، شما به كارنامه زهرا كه من امضا كردم شك داري، من خودم اين نامه را امضا كردم.
وي ادامه داد: صبح ديدم آن آقا همراه با خانواده اش به منزل ما آمدند و با گريه، عذرخواهي كردند، آن فرد در واقع ابتدا شك داشته و بعد از اين خواب به يقين رسيد.

*توصيه آيت الله فلسفي به همسر شهيد صالحي
همسر شهيد ميرصانعي يادآورشد: برخي علما از جمله آيت الله فلسفي از بنده خواستند كه وقتي شهيد در خواب شما مي آيد در مورد جنگ از ايشان سوال كنم، بنده نيز شبي شهيد را در خواب ديدم و گفتم از جنگ و واقعيت هاي آن براي ما تعريف كنيد، ايشان گفتند، چيزهاي مي دانم ولي اجازه بيان آنها را ندارم.
وي ادامه داد: من در عالم رويا ايشان را به جان مادرش زهرا (س) قسم دادم ولي باز پاسخي ندادند و زمان رفتن، عباي ايشان را گرفتم و گفتم از آن امضاي نامه زهرا دخترمان بگو، ايشان خطاب به من گفتند، شما هم شك داري؟ كساني كه نسبت به اين امضاء شك دارند بگذاريد تا قيامت در شك باشند، من خودم كارنامه دخترم را امضا كردم.
همسر شهيد صالحي گفت: ايشان از اخلاص، ايمان و توكل بالايي برخوردار بودند و به خواب برخي دوستان خود آمده و گفتند، در آسمان ها سير مي كنم، ايشان در هر كاري مراقب بودند و اخلاص بالا ايشان را آسماني كرد.
وي در ارتباط با وصيت نامه شهيد نيز گفت: متاسفانه وصيت نامه شهيد در زمان شهادت سوخت، ولي در نامه اي كه به بنده نوشتند، فرزندانشان را توصيه كردند كه مادرشان را اذيت نكنند، ايشان نسبت به خانواده هميشه محبت مي كردند، حتي براي بنده نوشتند شما زينب وار زندگي كرديد.'
وي گفت: پيام شهدا اين است كه ايمان خود را حفظ كنند، در مسير اخلاق اسلامي و راه خداوند، پيامبر اسلام و معصومين و شهدا را بروند.
وي ادامه داد: بانوان با حجاب خود، از سنگرهاي شهدا دفاع كنند، شهدا خون خود را نثار آرمان هاي اسلام و انقلاب كردند، امروز تعداد زيادي جانبازان شيميايي و قطع نخاعي داريم كه به خاطر يك سري آرمان و هدف از هستي خود گذشتند،ما نيز بايد قدردان باشيم و كاري نكنيم كه خسران زده و شرمنده شهدا شويم.
مصاحبه: بهمن اطمينان
7401/ 6133/ 1539
۰ نفر