۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲
کد خبر: 81621239
T T
۰ نفر

امت عربي در برابر ناكامي‌هاي اجتماعي

۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲
کد خبر: 81621239
امت عربي در برابر ناكامي‌هاي اجتماعي

تهران - ايرنا - روزنامه شهروند نوشت: صدا‌هاي بسياري در واشنگتن عليه كاخ سفيد بلند شده و مي‌گويند ايالات متحده از هيچ استراتژي روشني در خاورميانه پيروي نمي‌كند.

در ادامه اين مطلب كه روز دوشنبه در روزنامه شهروند منتشر شد، مي خوانيد: خب البته سخن درستي است، اما نه صرفا به دلايلي كه امثال آقاي مك كين يا بينر و منندز و حتي ژنرال پترائوس و دمپسي مي‌گويند.

طرح انتقاداتي از اين دست با هر انگيزه‌اي كه صورت مي‌گيرد، چهره‌اي دموكراتيك از منتقدان در برابر ما قرار نمي‌دهد آنگاه كه متوجه باشيم هر يك از اين افراد و همفكرانشان در به‌وجود آوردن وضع مقصرند و اكنون زيركانه از زير بار مسئوليت‌هاي گذشته و فعلي خود شانه خالي مي‌كنند.

لوك كافي يك عضو موسسه مطالعات آمريكايي انديشكده هريتيج به شبكه الجزيره گفته است: «مقامات اكنون به اشتباهاتشان اعتراف مي‌كنند درحالي‌كه در گذشته فرصت كافي براي جلوگيري از بروز اشتباه داشتند!»

وضعيت كنوني جهان عرب و اوضاع تاسفبار و دهشتناك يمن كه پازل ناامني‌هاي اجتماعي و جنگ‌هاي داخلي در خاورميانه عربي و خليج‌فارس را از‌ سال ٢٠١١ تكميل كرده، با ترديدي آزار دهنده ما را در برابر اين سوال قرار داده است كه نتايج و عواقب وقايع سال‌هاي اخيرموسوم به « بهار عربي» آيا براي جامعه عرب تجربه موفقي بوده يا مي‌توانست باشد؟ تا آن‌جا كه به تحولات كنوني مربوط مي‌شود جايي براي خوشبيني نيست و پاسخ به اين سوال با ترديد‌هايي روبه‌رو شده است. ترديد نه به اين دليل كه جوامع عربي اساسا آيا توان و موقعيت ايجاد تحول را دارند؟ و يا نيازمند به تغيير هستند؟ بلكه به اين اعتبار كه جوامع عربي در يك تناقض عجيب ميان محافظه‌كاري سنتي و انقلابي‌گري اجتماعي، از يك طرف نياز به تغيير را احساس مي‌كنند، بدون آن‌كه الگويي در برابر خود ببينند و از طرفي ديگر به علت نداشتن اهرم‌هاي اجتماعي و سياسي براي انجام تغييرات بنيادين و توسعه‌يافته و يا حتي رفرم توان بهره‌گيري از فرصت‌ها و بزنگاه‌ها را در خود احساس نمي‌كنند.

نتيجه يك چنين فرآيندي در خلاء، ضرورتا به عقيمي جنبش‌هاي اجتماعي عربي منجر يا نتيجه باروري آن را به تأخير انداخته است.

واخوردگي از نحوه پاسخ به اين نياز و تقابل آن با توانايي‌هاي اجتماعي، به آن‌جا ختم شده كه ملت‌هاي خاورميانه عربي بيش از آن‌كه بدانند چه مي‌خواهند؟بيشتر مي‌دانند چه چيزي را نمي‌خواهند. ليبي،سوريه، يمن و مصر را ببينيد. حتي در مورد مصر اين كشور حتي يك استثنا نيست و چه كسي باور مي‌كند ژنرال سي سي نتيجه يك تحول دموكراتيك در جامعه مصر است! اين بيشتر به يك جوك سياسي شبيه است تا يك واقعيت سياسي و اجتماعي.

عدم تناسب و فاصله ميان «خواست» تا «توان» امت عرب، تنها به خلأ مورد اشاره محدود نشده است.

فقدان الگوي كارآمد وحدت‌طلب پايدار از يك طرف، تداوم حس تغيير از طرف ديگر و شدت خشونت رهبران ديكتاتور عرب در سركوب خواست‌هاي اجتماعي از سوي سوم، گسلي خطرناك را در بافت عمومي جهان عرب به‌وجود آورده كه تا به امروز مورد بهره‌برداري و سوءاستفاده گروه‌هاي تندرو مذهبي و افراطي مانندالقاعده،داعش،النصره،بوكوحرام و جبهه التكفير قرار گرفته و ما را نسبت به آينده نگران كرده است!

به تصور من، مشكل اصلي آن نيست كه چرا فرآيند تغييرات در امت عربي با ناكامي روبه‌رو شده، بلكه در آن است كه اولا تمايلي به شناخت علت اين ناكامي‌ها ديده نمي‌شود. ثانيا اين تصور وجود دارد كه با زور و برش فوري قطعي‌اي از كيك مي‌توان به تحولي بنيادين دست يافت، آن هم در جوامعي به شدت سنت‌گرا با بافتي متناقض. ليبي را ببينيد، سوريه را مشاهده كنيد، بحرين را رصد كنيد و اينك يمن را با تاسف در برابر ديدگان خود قرار دهيد.

به چه نتيجه‌اي مي‌رسيم؟ پاره‌اي از تحليلگران امور اعراب معتقدند جامعه جهاني متوجه اين مسأله نشد كه هر گونه تحول‌گرايي و تحول‌خواهي پايدار در جوامع عربي در نتيجه تظاهرات خياباني پايتخت‌هاي عربي مساله‌اي است كه الزاما اولا به فرآيندي دموكراتيكي منجر نخواهد شد.

ثانيا در اثباتي‌ترين حالت اين فرآيند در بلندمدت اثر خود را نمايان مي‌سازد و در نهايت براي وقوع آن احتمالا لازم است نسلي به‌طور كامل عوض شود.

در عرض چند روز يا چند هفته نمي‌شود به دموكراسي دست يافت و عدم توجه به اين مهم ساده‌انگارانه اين تصور را به‌وجود آورد كه بدون توجه به زيرساخت‌هاي سنتي و ضرورت‌هاي اجتماعي، خيلي سريع مي‌توان به جايگزين طبيعي براي حكومت‌هاي استبدادي و محافظه‌كار عرب دست يافت.

اما شوربختانه اين تحولات از بالا يا به جنگ داخلي ختم شدند مانند سوريه و ليبي يا به تعميق بيشتر ديكتاتوري منتهي شدند مانند مصر و يا به سركوب‌هاي شديد خاتمه يافتند مانند بحرين.

واقعيت تلخ آن‌كه ما حتي با ظهور يك دولت نيم بند دموكراتيك هم روبه‌رو نشده‌ايم. شايد وقت آن رسيده كه متوجه شويم «وقتي ظرفي را شكستي، حتما مالك آن نخواهي شد.»

منبع: روزنامه شهروند

اول ** 1346
۰ نفر