۴ فروردین ۱۴۰۴، ۱۳:۲۴
کد خبرنگار: 1501
کد خبر: 85784991
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

مهمترین چالش اقتصاد ایران؛ ضعف ساختاری یا تحریم؟

۴ فروردین ۱۴۰۴، ۱۳:۲۴
کد خبر: 85784991
امیر ذاکری*
مهمترین چالش اقتصاد ایران؛ ضعف ساختاری یا تحریم؟

تهران- ایرنا- این سوال که «گسترش فقر و کوچک شدن اقتصاد ایران از دهه 90 به بعد، آیا نتیجه تحریم است؟»، بدون تردید از بزرگترین چالش‌هایی است که ذهن مردم و نخبگان را به خود واداشته و در سطح مردم و نخبگان محل بحث بوده است. عده ای «تحریم و فشارهای خارجی» را در افول اقتصاد ایران عامل اصلی می‌دانند و عده‌ای در مقابل، عامل اصلی را «ناکارآمدی و ضربه پذیری» اقتصاد ایران می‌دانند.

گروه اول استدلال می‌کنند که تحریم‌های شدید و استثنایی علیه ایران اعمال شده است که در ادامه تحریم‌های قبلی، مختصر رمق باقی مانده در اقتصاد را از ناحیه سرمایه گذاری و تجارت خارجی و مراودات بین المللی، نابود کرده است. با هر موج تحریمی دیگر نیز اقتصاد دچار یک شوک خارجی و افول مجدد می‌شود. گروه دوم معتقدند اقتصاد ایران مستقل از تحریم، از اشکالات ساختاری ناشی از دولتی بودن و وابستگی زیاد به نفت و مناسبات رانتی برخاسته آن از جمله بروکراسی شدید و اتلاف منابع و عدم استفاده از فرصت‌ها، رنج می‌برد و تا این اشکالات مرتفع نشود، رفع تحریم چندان گرهی باز نخواهد کرد.

واقعیت این است که استدلال هر دو گروه نقاط قوتی دارد. معمولا ساده ترین پاسخها در برابر این پرسش که کدام عامل مهمتر است تحریم یا ضعف داخلی؟ این است که بگوییم: هر دو! اما معلوم است که از دل این پاسخ، نظم ذهنی و مبنایی برای اولویت بندی مسائل برای علاج مشکلات حاصل نمی‌شود.

برای پاسخ به سوال ابتدایی، سکانسی از فیلم معروف فارِست گامپ (محصول دهه 90 میلادی آمریکا) را به یاد بیاوریم! شخصیت اصلی فیلم (فارست)، ازکودکی دچار ضایعه ای بوده و با کمک یک اسکلت فلزی که به پایش متصل است، قدم بر می‌دارد. در سکانس مورد نظر، فارست ناچار به فرار از دست نوجوانان نابابی که قصد آزار او را دارند می‌شود و در خلال دویدن برای رهایی از آنها، اسکلت کمکی در هم می‌کشند و توانایی او در دویدن آشکار می‌شود. در ادامه فیلم این استعداد دویدن، بیشتر هم خود را نشان می‌دهد.

اقتصاد ایران دچار ضایعه و ضعف ساختاری است، این ضعف در شرایط وجود «اسکلت کمکی» چندان آشکار نشده بود، اما همزمان با اینکه با فشار خارجی این اسکلت مصنوعی از کار افتاده است، آسیب اقتصاد خود را آشکار کرده است. مانند قدمهای کج و معوجی که فردی در ابتدای کنار گذاشتن پای مصنوعی برمی‌دارد و اگر مجبور به دویدن شود نیز حتما زمین می‌خورد. البته این فرصت برای این فرد وجود دارد که اگر دوره راه رفتن مستقل از امکانات مصنوعی را به سلامت بگذراند، استعدادهای ذاتی خود را کشف کرده و به کار گیرد.

هرچند نمی‌توان به هیچ وجه فشار تحریم بر اقتصاد را پوشاند یا کم اثر جلوه داد، ولی مهمتر این است که این فشار به دلیل وجود آسیب‌های ساختاری در اقتصاد ایران موثر واقع شده و حالا در نتیجه ترکیب فشار بیرونی و ضعفهای درونی، ما دچار یک شکست اقتصادی شده‌ایم

از منظر این مثال، هرچند نمی‌توان به هیچ وجه فشار تحریم بر اقتصاد را پوشاند و یا کم اثر جلوه داد، ولی نکته مهمتر این است که این فشار به دلیل وجود آسیب‌های ساختاری در اقتصاد ایران موثر واقع شده است. حال در نتیجه ترکیب شدن فشار بیرونی و ضعفهای درونی، ما دچار یک شکست اقتصادی شده‌ایم. باید دید چاره کار چیست؟ آیا با یک نگاه دم دستی‌تر، باید فعلا با کاهش فشار خارجی برای تجدید قوای این اقتصاد زمین خورده زمان خرید تا بعدا بتواند با توانایی بیشتر به رفع اشکالاتش بپردازد؟ و یا می‌توان با یک نگاه آرمانی، از این فرصت برای علاج مشکل ریشه‌ای تر یعنی رفع ضعف ساختاری اقتصاد بهره برد تا به یک قوام و ثبات در برابر هر تلاطم خارجی دست یابیم؟

علت گرایش گروه اول به راه حل دم دستی، این است که مناسبات «اقتصاد و تجارت بین الملل» را بر توان اقتصادی کشورهایی همچون ایران حاکم می‌دانند و معتقدند خارج از مراودات رسمی تجاری و مالی خارجی، کشوری نمی‌تواند قدرتمند شود. در مقابل، گروه دوم نیز بازگشت به حالت قبل از تحریم و رفع تحریمهای وضع شده را اساسا شدنی نمی‌دانند، زیرا اولا تحریمها ساختار قانونی بسیار محکم و بهم تنیده‌ای دارد و ثانیا منطق ایجاد و تداوم آن نوعی توازن قدرت بلندمدت میان ایران و غرب است. ضمن اینکه برخی معتقدند زیست نفتی و تامین مایحتاج مردم و صنعت از محل فروش نفت (الگوی ساده شده تامین نیاز ارزی کشور قبل از تحریم)، اساسا با تغییرات بوجود آمده در اقتصاد جهانی دیگر برای ایران در دسترس نیست و محقق نخواهد شد.

پس اجمالا باید گفت هیچ راه حل قطعی و ساده‌ای در دست نیست!

نگاه نگارنده این است که «تحریم» هرچند ابتدائا نباید مورد استقبال قرار گیرد، ولی وقتی در مصاف قدرت کشور با رقبای متخاصمش، بر کشور تحمیل شد، باید به چشم فرصتی هرچند چالش برانگیز، برای خلاص شدن از ضعفهای داخلی به آن نگاه کرد. اگر تحریم به بهای اتکای اقتصاد ایران به مولفه های درونی قدرت خود تمام شود، به هزینه های جدی که بر مردم و دولت تحمیل کرده است، می ارزد (مانند آشکار شدن استعداد دویدن فارست بعد از شکسته شدن اسکلت فلزی). به بیان دیگر شاید حتی اگر این فشار تحریمی وارد نمی‌شد، اقتصاد ایران، در مسیر قبل (یعنی رشد کُند در سایه اتکا به نفت و فروش نفت در نظم حاکم بر جهان) به رشد درون‌زا و قابل توجه نمی‌رسید. پس مصداق همان امر مکروهی است که ممکن است خیری در آن نهفته باشد (عَسَی أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ، 216 بقره)

مهمترین چالش اقتصاد ایران؛ ضعف ساختاری یا تحریم؟

البته اگر بخواهیم همچنان از سکانس فیلم فارست گامپ وام بگیریم، فارست صرفا با دویدن روی پای خود نمی‌تواند چندان از آسیب ماشینی که رقبایش بر آن سوار هستند و او را تعقیب می‌کنند، در امان بماند! لذا ایران نیاز به ساوزکارهای قدرت جمعی (یک ماشین قدرتمند) دارد و باید تبدیل به یک قدرت منطقه‌ای در ابعاد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی شود.

اما حرکت اقتصاد ایران بر مدار مولفه های درونی قدرت خود الزامات متعددی هم در سطح اقتصاد و هم در سطح اداره دولت و حوزه فرهنگی و اجتماعی دارد.

اول، ایجاد این باور مشترک میان حاکمان که کُرنش با غرب با هدف رفع تحریم نمی‌تواند استراتژی اصلی اقتصاد ایران باشد، هرچند حتما به عنوان تاکتیک در مواقع نیاز باید استفاده شود. باید دقت شود همزمان با جا افتادن این نگاه در سطح حاکمان و نخبگان، کشور از یک دوگانه غیرسازنده تحریم یا مذاکره خارج می‌شود. این دوگانه هرچند ابعاد متعدد و ریشه های تاریخی گسترده ای دارد که شاید به این راحتی قابل حذف نباشد، ولی با توجه به دو دستگی‌هایی که در سطح حاکمان و نخبگان ایجاد می‌کند باید برچیده شود. لازمه برچیده شدنش این است که نه معتقدین به خوداتکایی گروه مقابل را غربگرا بنامند و نه معتقدین به تعامل با نظامهای جهانی گروه دیگر را کاسب تحریم! بلکه هر دو گروه واقع بینانه بر این گزینه که رفع قطعی تحریمها فعلا اساسا در دسترس نیست و کشور باید به اتکای قدرت خود قوی شود و البته همزمان از هر فرصت برای تعامل با کشورهای غیرمتخاصم، استفاده هدفمند صورت گیرد.

دوگانه غیرسازنده تحریم یا مذاکره با توجه به دو دستگی‌هایی که در سطح حاکمان و نخبگان ایجاد می‌کند باید برچیده شود. لازمه برچیده شدنش این است که نه معتقدین به خوداتکایی گروه مقابل را غربگرا بنامند و نه معتقدین به تعامل با نظامهای جهانی گروه دیگر را کاسب تحریم!

دوم، بسیج همه جانبه همه منابع برای تحرک بخشی به اقتصاد کشور و رفع اشکالات ساختاری از طریق به بازی گرفتن همه جریانهای علاقمند و کنار گذاشتن تدریجی همه مناسبات رانتی. باید دقت شود در این نگاه، بخشهای مولدی که به دور از مناسبات رانتی به توسعه کشور کمک می‌کنند، باید ارزش و منزلتی بیش از جریانهای به ظاهر انقلابی ولی متکی به رانت و سوء استفاده از خلاهای اقتصادی کشور داشته باشند. به بیان دیگر محور اجماع باید «تولید ملی» باشد (و نه رقابتهای جناحی یا ظاهرگرایانه مذهبی) یعنی همان چیزی که مکرر رهبر انقلاب به آن تاکید داشته اند.

سوم، فشار اقتصادی بر مردم به شدت کار را بر طبقات نیازمند سخت کرده است و همزمان روحیه ناامیدی در قشر جوان و نوجوان روبه افزایش است. حرکت در مسیر تقویت اقتصاد داخلی به شدت نیازمند همراهی اجتماعی گسترده است که متاسفانه تا تحقق آن فاصله زیادی داریم و نیازمند رفع شکافهای بی اعتمادی موجود است.

چهارم، باید فرهنگ عامه مردم پشتیبان تولید و ارتباط موثر با هر دولت غیرمتخاصم باشد. این امر نیازمند تلاش مستمر توام با ریسک پذیری و خلاقیت است. ما هم در رواج روحیه سخت کوشی و مولد بودن دچار ضعفیم و هم در ارتباط موثر با سایر ملل برقرار کردن. باید نهادهای فرهنگی و اجتماعی این باور و بینش عمومی را اصلاح کنند.

البته باور ما بر این است که هر گاه «پیمانه تلاش اهل ایمان پُر» شود و «مصلحت الهی اقتضا کند»، «ورق را برخواهد گرداند و برکات آسمان و زمین را نثارشان خواهد کرد».

*عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران و مدیر اندیشکده توسعه صادرات ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha