به گزارش ایرنا، گلستان، این بهشت اقوام، سرزمینی است که در آن ترکمنها با چادرهای سپید، فارسیزبانها با لهجه شیرین، سیستانیها با غیرت و اصالتشان در کنار هم روزگار میگذرانند.
سیستانیها، که سالهاست از دیار تاریخی سیستان به این خطه سرسبز کوچیدهاند، در میان این همزیستی رنگارنگ، هویت و فرهنگ خود را چون گوهری گرانبها حفظ کردهاند.
وقتی ماه رمضان از راه میرسد، کوچههای محلات شهر و روستاهای سیستانینشین گلستان پر میشود از عطر نان محلی و نوای سحرخوانی؛ انگار زمان به عقب برمیگردد و تاریخ در هر خانه زنده میشود.
محمد آذری، محقق فرهنگ عامه و مدیر بنیاد نیمروز سیستانیها، ما را به این سفر معنوی دعوت میکند تا از نزدیک قصه رمضان در دیار سیستانیهای گلستان را ببینیم.
هنوز آفتاب غروب نکرده که صدای جاروی پیرزن سیستانی در حیاط خانه میپیچد. او فرشها را میتکاند و مسجدی کوچک در انتهای کوچه را غبارروبی میکند. ریشسفیدان با شال مردمداری بر دوش، میان دو برادر قهر کرده آشتی میاندازند؛ میگویند: «روزه بدون دل صاف، به آسمان نمیرسد.»
در خانهای دیگر، مردی گوسفندی قربانی میکند و گوشتش را میان همسایهها میفرستد، تا سفره هیچ فقیری خالی نماند.
سحر که نزدیک میشود، ریشسفیدی با ردای سپید بر پشتبام میایستد. صدای گرمش با اشعار خواجه عبدالله انصاری در کوچه میپیچد: «ای خدا، ای فریادرس بندگان...» اهالی از خواب برمیخیزند و سفره سحری با عطر کشک زرد سیستانی پر میشود.
چند شب بعد، نوبت «رمضونیکه» است. جوانان با شوق دور هم جمع میشوند و با آوای «رمضو الله، الله رمضو» درِ خانهها را میزنند.
صاحبخانهای با کلوچه محلی از آنها استقبال میکند و دیگری که چیزی ندارد، کاسه آبی از بالای بام میریزد؛ نشانه روشنایی و برکت. این هدایا آخر شب میان نیازمندان تقسیم میشود و لبخند بر لبان همه مینشیند.
رسم «ارک و برک» اما قصه دیگری دارد. وقتی دود اجاق از خانهای بلند میشود، بشقابی از آبگوشت زابلی یا شلهزرد برای همسایهای که بوی غذا به مشامش رسیده فرستاده میشود. اگر زنی باردار در آن حوالی باشد، سهم او بیشتر است. این مهربانی ساده، سفرههای افطار را به ضیافت همدلی بدل میکند.
شبهای قدر که فرا میرسد، مساجد پر میشود از صدای قرآن بهسر و استغفار. زنان در گوشهای جمعخوانی میکنند و ثوابش را به اموات هدیه میدهند.
هر طایفه شبی را برای افطاری دادن به عهده میگیرد و عطر نان «برک» فضا را پر میکند. با نزدیک شدن به عید فطر، خانهتکانی دوباره آغاز میشود. لباس نو بر تن کودکان مینشیند و بزرگترها برای حلالیتطلبیدن به درِ خانه هم میروند. سرکشی به خانواده شهدا و داغدیدگان، رنگ عید را عمیقتر میکند.
آذری میگوید: این سنتها، که با تلاش بنیاد نیمروز زنده مانده، فقط رسم نیست؛ روایتی است از ایمان و غیرت سیستانیها. در کوچههای گلستان، رمضان سیستانیها هنوز نفس میکشد و قصهاش نسل به نسل میچرخد.
نظر شما