تفاوت انتقاد و گلایه با غیبت چیست؟

تهران- ایرنا- آیت الله جاودان با بیان تفاوت انتقاد و گلایه از غیبت تاکید کرد که اگر عیب آشکار کسی را برای تخریب یا حسادت بیان کنیم، غیبت محسوب می‌شود.

به گزارش خبرنگار معارف ایرنا آیت الله محمدعلی جاودان در کتاب ره‌نمای طریق در پاسخ به سوالی درباره تفاوت غیبت با گلایه و انتقاد تاکید کرد که اگر عیب مخفی یک مومن را برای کسانی که از آن خبر ندارند، آشکار کنیم، غیبت محسوب می شود و اگر یک عیب آشکار را از روی دشمنی یا برای تخریب یا حسادت هم گفته باشیم، غیبت است.

سوال: تفاوت بین غیبت، گلایه و انتقاد و ملاک تشخیص آن ها چیست؟ آیا گلایه کردن از افراد مختلف در نزد افراد دیگر غیبت محسوب نمی شود؟ بعضی مواقع در مناسبات کاری، ممکن است چند نفر کارمند به رفتار شخص یا قسمتی از اداره انتقاد داشته باشند. بنا براین در محافل چند نفره در این خصوص، زبان به انتقاد و اعتراض می گشایند. همین گونه است انتقاد دانشجویان نسبت به استاد یا انتقاد مردم از مسئولان. آیا این نوع از انتقادها، غیبت به حساب نمی آید؟

پاسخ: غیبت این است که عیب برادر و خواهر مومنی را در پشت سر او بگویی؛ عیبی که مخفی بوده و کسی از آن خبر نداشته است و فرقی نمی کند که برای عیب جویی باشد یا برای گله یا به عنوان انتقاد. مهم این است که عیب مخفی یک مومن را برای کسانی که آن را نمی دانند، بگویید و آشکار کنید. بنابر این اگر مساله مورد بحث، عیبی آشکار است، مثلا حرفی است که در جمع مردم گفته شده، دیگر غیبت نیست. (امام صادق علیه السلام فرمود غیبت آن است که درباره برادرت حرفی را بزنی که خدا آن را پوشانده است و اما چیزی را که در وجود او آشکار است، مثل تندخویی و شتاب زدگی، غیبت نیست).

البته زمانی که از عیب آشکار به قصد عیب جویی سخن بگویید، از سر دشمنی یا برای تخریب یا از روی حسادت و امثال این ها، ممکن است باز هم حکم غیبت را داشته باشد. پس اگر برای حل مشکل، آن را به کسی می گویید درحالی که نمی خواهید او را خراب کنید، بلکه می خواهید از راهی او را اصلاح نمایید یا با گفتن به مسئول مربوطه، می خواهید او راهی برای حل مساله پیدا کند و عیب برطرف شود، مانعی ندارد. ( صفحه ۴۶)

تفاوت انتقاد و گلایه با غیبت چیست؟

سوال: اگر پدر و مادر به غیبت اشخاص بپردازند. فرزند تا چه حد مجاز به نهی کردن آنها و دفاع از شخص غایب خواهد بود؟ آیا دلگیر شدن والدین از این برخورد فرزندشان، وظیفه فرزند را کمتر می کند و آیا در صورت عدم توجه والدین و ناراحت شدن آن ها، تکلیف از فرزندشان ساقط می شود؟

پاسخ: اگر پدر و مادر غیبت کنند، بایستی آن ها را از این کار نهی نمود و از مومن غایب دفاع کرد؛ البته با کمال ادب، اخلاق اظهار کوچکی و تواضع در برابر والدین. (رسول خدا فرمود هر کس ببیند که در مجلسی از برادر دینی او غیبت می شود و بد او را می گویند و از وی دفاع کند، خدا هزار نوع شر دنیا و آخرت را از او دور می کند و اگر غیبت را شنید و با این که می توانست از برادرش حمایت کند، آن را رد نکرد، گناهش ۷۰ برابر گناه کسی است که غیبت کرده است)

دلگیر شدن آن ها هم، چون به خاطر گناهی است که می کنند، مانعی برای فرزند ایجاد نمی کند. در هر صورت شما وظیفه مقابله با گناه و دفاع از مومن را بر عهده دارید. حال اگر آن ها به دفاع شما اعتنا نمی کنند و به غیبتشان ادامه می دهند، بایستی از مجلس آن ها برخیزید اما همه کارها را باید با فکر و محاسبه انجام دهید که دلگیری و ناراحتی بی‌جا بوجود نیاید. (صفحه ۴۷)

سوال: در خانه ای هستم که اهالی آن زیاد غیبت می کنند. وظیفه من چیست؟ آیا باید از افراد غیبت شده، حلالیت بطلبم؟ این مساله در سیر و سلوک، بنده را متوقف می کند؟ بنده برای جبران چه باید بکنم؟

وظیفه کسی که غیبت می شنود، این است که غیبت کنندگان را از این کار بازدارد. مثلا بگوید «غیبت کردید!» یا این که «غیبت نکنید!» اگر شما این گونه در برابر آن ها عمل کنید، به وظیفه خودتان را عمل کرده اید. اگر تا به حال به این وظیفه عمل کرده اید، به فتوای مراجع حاضر، حلالیت گرفتن واجب نیست اما از نظر اخلاقی چنین کاری لازم است. پس شما به آن ها بگویید که غیبت نکنند و سپس رفته رفته مسائل شرعی مربوط به غیبت را برای آن ها توضیح دهید. خودتان هم این مسائل را از کتاب گناهان کبییره آیت الله دستغیب بخوانید و یاد بگیرید. (صفحه ۴۷)

تفاوت انتقاد و گلایه با غیبت چیست؟

مروری بر احکام فقهی غیبت

احکام غیبت در دومین جلد از کتاب رساله‌ آموزشی مطابق با فتاوای رهبر معظم انقلاب اینگونه آمده است: غیبت به معنای بیان عیب مستور کسی در غیابش به قصد مذمت و انتقاص است.
۱. عیب محسوب شدن آن امر: بیان امری که ناشایست نیست، بلکه پسندیده است ولی مستور است و بیان آن باعث ناراحتی صاحب امر می‌شود، غیبت محسوب نمی‌شود؛ هر چند آن را در مقام تنقیص بگوید؛ مثلا می‌گوید «فلانی ملتزم به مستحبات است و شب‌ها از دو ساعت پیش از اذان صبح، خود را به نماز و عبادت مشغول می‌کند و روزها چرت می‌زند!» یا مثلا می‌گوید «فلانی هر چه داشت، به فقرا داد و جیب خودش را خالی کرد.»

در چنین مواردی حتی اگر در مقام انتقاص هم بیان شود، چون از نظر شرع و عرف ناروا نیست، غیبت محسوب نمی‌شود؛ هرچند طرف مقابل راضی به بیان آن نباشد... پس اگر عناوین دیگری بر آن مترتب شد، مثل عنوان ایذاء، در معرض خطر قراردادن یا برملا کردن اسراری که دوست ندارند آن اسرار فاش شود، این کار حرام است، اما غیبت نیست.
ذِکر هر عیب و نقصی از انسان غایب، غیبت است؛ اعم از اینکه آن عیب و نقص در دین او باشد یا در دنیای او، صفتی از صفات او باشد یا فعلی از افعال او یا کلامی از او صادر شده باشد، یا در خلقت و جسم او.

ذکر عیب و نقص در متعقات انسان دو نوع است: یکی این که ذکر عیب متعلق، ذکر عیب از خود شخص است که غیبت محسوب می‌شود و دیگر این که ذکر عیب متعلق، ذکر عیب از خود شخص نیست که غیبت محسوب نمی شود. مانند اینکه گفته شود: «لباس‌های او کهنه و کثیف است، یا خودروی او قراضه است» که با این جملات ممکن است قصد تنقیص به خود شخص را داشته باشد. مثلا قصدش این است که بگوید وی آدم کثیفی است و به نظافت اهمیت نمی‌دهد یا آدم بخیلی است که پولش را برای خودروی بهتری هزینه نمی‌کند ولی اگر ذکر سوء متعلقات شخص، برگشتش به ذکر سوء خود شخص نباشد، غیبت نیست.
۲. مستور بودن عیب: معیار و ملاک صدق غیبت، عبارت است از کشف امر مستور. اگر مستور باشد، گفتن آن غیبت است اما اگر ظاهر باشد، صدق غیبت نمی‌کند. مراد از ستر و کشف در اینجا، ستر و کشف برای خصوص مخاطب نیست. بلکه ستر و کشف عرفی است. مستور عرفی آن است که معمولا کسی از آن عیب خبر ندارد یا بیشتر مردم اطلاعی ندارند و مکشوف عرفی آن است که مردم معمولا می‌دانند این شخص دچار این عیب یا نقص است؛ اگرچه عده‌ای هم بی‌اطلاع باشند.

بنابراین ذکر امری که مستور عرفی است، به‌طور مطلق غیبت است و همچنین ذکر امری که مکشوف عرفی است -یعنی اغلب مردم می‌دانند، ولی یک عده‌ای هم خبر ندارند- حتی نزد کسانی که اطلاع ندارند هم غیبت نیست.
مقصود از ستر و کشفی که موجب جواز یا عدم جواز ذکر عیب می‌شود، ستر و کشف در همان محیط و جامعه است. بنابراین جایز نیست انسان آن عیب را در محیط‌ها و شهرهای دیگر یا در وسایلی از قبیل روزنامه، رادیو و سایت که امکان انتشار فراوانش وجود دارد، افشا کند.

حکم تقلید از لهجه‌های مختلف

تقلید از لهجه‌های مناطق مختلف، در صورتی که برای تمسخر و استهزاء باشد، در حرمت آن هیچ شکی نیست؛ اگرچه غیبت نیست. چون این لهجه‌ خاص، امر مستوری نیست. علاوه بر اینکه اصلا عیب نیست؛ از این‌رو غیبت نیست اما اگر از روی تمسخر و استهزاء باشد، حرام است و فرقی هم نمی‌کند که لهجه‌ عمومی منطقه‌ای را تقلید کند، یا شخص خاصی را. تنها تفاوت در این است که اگر غرض او تقلید لهجه‌ عموم باشد، این اهانت به همه‌ آن جمعیت می‌شود که طبعا آثار خاص خودش را دارد؛ مثلا اگر بخواهد طلب حلالیت کند، بایستی از یکایک آنها حلالیت بطلبد اما آنجایی که یک نفر باشد، از یک نفر طلب حلالیت می‌کند ولی اگر تقلید لهجه برای تمسخر نیست، حرام نیست.

تفاوت انتقاد و گلایه با غیبت چیست؟



۳. قصد انتقاص: چنانچه عیب کسی را در غیاب او بگوید، لکن نه به قصد انتقاص و مذمت، در این صورت غیبت محسوب نمی‌شود.
توضیح: نقطه‌ مقابل قصد انتقاص داشتن، نداشتنِ قصد انتقاص است و این اعم است از اینکه قصد نصح داشته باشد، مثل اینکه به پدری گفته شود «فرزند تو، دچار این مشکل، گناه یا عادت بد است» یا اینکه قصد نصح ندارد ولی قصد انتقاص هم ندارد؛ مثل اینکه موضوع حرف مربوط به این شخص نیست.

این عیبی که ذکر می‌کند، در ضمن بیان موضوع و مقصود دیگری است؛ مثل اینکه می‌خواهید بگویید فلانی آدم مستحقی است و می‌شود به او زکات داد؛ در مقام بیان این معنا می‌گویید «پدرش هم که این فرزند واجب‌النفقه‌ اوست، به او پول نمی‌دهد!» این را در مقام عیب‌جویی پدر نمی‌گویید. بلکه این عیب در مقام بیان یک مقصود دیگری ذکر می‌شود. گاهی هم این عیب مربوط به خود این شخص است اما باز قصد انتقاص نیست؛ مثل اینکه جنایتی، اتفاق افتاده است و آن را به زید نسبت می‌دهند. شما برای دفاع از زید می‌گویید «این آدم آن قدر ترسو است که اصلا وارد یک چنین میدانی نمی‌شود و ممکن نیست دستش را به خون کسی آلوده کند!» این عیب‌جویی از اوست ولی نه در مقام نصح است و نه در مقام انتقاص. این هم غیبت محسوب نمی‌شود.

استماع غیبت
مراد از استماع غیبت این است که کسی غیبت را گوش کند، نه اینکه تصادفا کلمه‌ای به گوشش برسد که به آن سماع گویند. فرق نمی‌کند این گوش‌دادن همراه با رضایت باشد یا بدون رضایت.

گاهی انسان دوست ندارد غیبت کسی را بشنود اما گوش می‌دهد. این هم استماع است؛ چون از روی اختیار است. همچنین فرقی نمی‌کند که این مستمع، مخاطب غیبت‌کننده باشد یا نباشد؛ مثل اینکه دو نفر غیبت کسی را ‌کنند و نفر سومی به سخنان آنان گوش دهد یا کسی در مجلسی غیبت کرده و صدای او را ضبط کرده‌اند و کسی آن را بشنود. این هم استماع غیبت است.

استماع غیبت مطلقا حرام است؛ حتی در موردی که غیبت‌کردن برای غیبت‌کننده حرام نیست؛ مثل آنجایی که غیبت‌کننده مکرَه یا طفل است اما استماع برای مستمع حرام است.

موارد استثنای از حکم حرمت استماع
۱. غیبت‌کردن از این شخص برای مستمع حلال باشد؛ مثل اینکه مغتاب کسی باشد که فسق علنی ‌کند و غیبت‌کننده و مستمع، هر دو این مطلب را می‌دانند. پس همچنان‌که برای غیبت‌کننده حلال است که غیبت او را بکند، برای شنونده هم حلال است که غیبت را بشنود.
۲. در صورت تظلم مظلوم که غیبت جایز است، استماع آن نیز اشکال ندارد.
۳. مستمع، مکرَه بر استماع است. فرض کنید کسی غیبت می‌کند، دیگری هم می‌شنود اما شنونده در وضعیتی است که نمی‌تواند از مجلس بلند شود یا رد کند؛ مثلا غیبت کننده، سلطان جائری است که اگر این مستمع رد غیبت کند، یا از مجلس بلند شود، مورد غضب او قرار می‌گیرد. بنابراین با اکراه می‌نشیند و می‌شنود.

وظایف مستمع غیبت
۱. وجوب رد غیبت: رد غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبت‌کننده به غیبت‌شونده می‌دهد؛ مثلا وقتی گفته می‌شود «فلانی مال ناحق خورده»، بگوییم «از کجا معلوم، شاید معامله کرده یا شاید حلال بوده است.» اگر هم به‌گونه‌ای است که نمی‌شود آن را توجیه کرد، مثلا بگوید «بشر جایزالخطاست یا ممکن است تاکنون توبه و استغفار کرده باشد».

نکته اساسی این کار در این است که چون زندگی، بر پایه روابط اجتماعی است، بدبینی و بدگمانی‌های افراد باعث تیره و تار شدن فضای جامعه می‌شود. از این رو باید رد غیبت کرد و اصل را بر صحت عمل افراد گذاشت.

کسی که استماع غیبت نکرده ولی اطلاع پیدا می‌کند که دیگری غیبت کرده، رد بر او واجب نیست یا کسی که سامع قهری است، مثلا همین‌طور که عبور می‌کند، غیبتی را می‌شنود، رد برای او واجب نیست اما کسی که گوش می‌کند، برای او واجب است که رد کند.

۲. نهی از منکر: بر مستمع غیبت واجب است از غیبت نهی کند. اگر انسان می‌داند که این غیبت، برای غیبت کننده حلال است، نهی واجب نیست؛ چرا که او منکری انجام نمی‌دهد. همچنین اگر مستمع شک کند که عمل غیبت کننده حلال است یا نه، مثلا کسی نزد شما از فردی غیبت می‌کند و شما احتمال می‌دهید که او مظلوم واقع شده است و به این وسیله شکوا می‌کند اما یقین ندارید، اینجا نهی واجب نیست.

زیرا وقتی احتمال دادید که ممکن است این عمل حلال باشد، پس موضوع نهی احراز نمی‌شود. بنابراین نهی واجب نیست. اما رد، واجب و استماع آن نیز حرام است یا مثلا کسی که گمان می‌کند دیگری در حق او ظلمی کرده و غیبتش را می‌کند، چون می‌پندارد که مظلوم واقع شده، به حسب حکم ظاهری، این غیبت حلال است؛ اگرچه مغتاب مستحق غیبت و بدگویی نیست. گاهی ممکن است که مغتاب ظلمی کرده باشد، ولی از روی اکراه بوده است. بنابراین مرتکب حرام نشده است؛ چون مکره بوده است.

چنین نیست که در همه‌ موارد غیبت‌های مجاز، غیبت‌شونده مستحق غیبت بوده باشد تا عمل این شخص حلال واقعی باشد. پس شنیدن این غیبت جایز نیست، و رد آن نیز واجب است.
اگر غیبت شونده زنده است و امکان استحلال از او می‌باشد، باید از او طلب مغفرت و بخشش کند و اگر در قید حیات نیست یا امکان استحلال از او نیست، برایش استغفار نماید.

برخی دیگر از احکام شرایط تحقق غیبت یا حرمت آن و همچنین مستثنیات حرمت غیبت را اینجا بخوانید.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha