اقتصاد پلتفرمهای VOD ترکیبی از ریسک و فرصت است. سریالهای پرهزینه میتوانند سودآور باشند اما موفقیت آنها به جذب مخاطب و انتخاب مدل درآمدی مناسب بستگی دارد. اشتراک در پلتفرمهای SVOD ستون اصلی درآمد است و میتواند هزینههای تولید را بهخوبی پوشش دهد اما پلتفرمهای AVOD وابسته به تبلیغات نیز با استراتژی درست و بازار تبلیغاتی قوی، قادر به رقابت هستند. در نهایت، انتخاب مدل کسبوکار و کیفیت محتوا تعیینکننده موفقیت اقتصادی این پلتفرمها خواهد بود. با رشد روزافزون کاربران اینترنت و تغییر عادات مصرف رسانهای، انتظار میرود که VODها همچنان نقش مهمی در صنعت سرگرمی ایفا کنند اما پایداری آنها به تعادل بین هزینهها و درآمدها وابسته است.
هزینه ساخت سریالهای پرهزینه
تولید سریالهای باکیفیت و پرهزینه در پلتفرمهای VOD به امری رایج تبدیل شده است. برای مثال، در ایران سریالهایی مانند «زخم کاری»، «افعی تهران» یا «ازازیل» با بودجههای قابلتوجه ساخته شدهاند که گاهی هزینه آنها به میلیاردها تومان میرسد. این هزینهها شامل دستمزد بازیگران معروف، جلوههای ویژه، لوکیشنهای متنوع و تیم تولید حرفهای است. به عنوان نمونه، در بازار جهانی، نتفلیکس برای سریالهایی مثل «The Crown» یا «Stranger Things» بودجههایی بیش از ۱۰ میلیون دلار به ازای هر قسمت اختصاص داده است. در ایران، هرچند اعداد به این سطح نمیرسد، اما گزارشها نشان میدهد که هزینه تولید برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی میتواند بین ۳ تا ۱۵ میلیارد تومان برای هر قسمت باشد.
برای مثال، اگر یک پلتفرم ۲ میلیون کاربر فعال با اشتراک ماهانه ۷۰ هزار تومان داشته باشد، درآمد ماهانه آن حدود ۱۴۰ میلیارد تومان خواهد بود. این رقم نشان میدهد اشتراک میتواند ستون اصلی اقتصاد این پلتفرمها باشد
این سرمایهگذاریهای کلان معمولاً با هدف جذب مخاطب و افزایش اعتبار پلتفرم انجام میشود؛ اما سوالی که پیش میآید این است که مگر چقدر مشتری و تبلیغات جذب میشود و آیا این هزینهها به صرفه است؟ پاسخ به این سؤال به عوامل متعددی از جمله تعداد مخاطبان، مدل درآمدی پلتفرم و استراتژی بلندمدت آن بستگی دارد.
سودآوری سریالها: آیا هزینهها برمیگردد؟
سودآوری سریالهای پرهزینه به موفقیت آنها در جذب مخاطب و ایجاد جریان درآمدی پایدار وابسته است. در پلتفرمهای اشتراکی مانند فیلیمو و نماوا در ایران، یا نتفلیکس در سطح جهانی، هدف این است که سریالها به اندازه کافی جذاب باشند تا کاربران را به خرید اشتراک ترغیب کنند. برای مثال، فیلیمو اعلام کرده کاربرانش بیش از ۴ میلیارد دقیقه محتوا در یک سال تماشا کردهاند که نشاندهنده موفقیت این پلتفرم در جذب مخاطب است. اگر یک سریال بتواند تعداد قابلتوجهی اشتراک جدید ایجاد کند یا کاربران فعلی را حفظ کند، هزینه تولید آن بهتدریج جبران میشود.
اما همه سریالها موفق نیستند. در مواردی، هزینههای بالای تولید به دلیل عدم استقبال مخاطبان یا نقدهای منفی، به ضرر منجر میشود. برای نمونه، برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی در ایران با وجود هزینه بالا، نتوانستهاند انتظارها را برآورده کنند و بازده مالی مناسبی نداشتهاند. در مقابل، آثاری مانند «شهرزاد» یا «زخم کاری» نشان دادهاند سرمایهگذاری در کیفیت و داستانسرایی میتواند سود قابلتوجهی به همراه داشته باشد.
درآمد اشتراک: ستون اصلی یا بخشی از درآمد؟
فروش اشتراک یکی از مهمترین منابع درآمدی پلتفرمهای VOD است اما میزان وابستگی به آن بسته به مدل کسبوکار متفاوت است. در مدل SVOD (Subscription Video on Demand)، مانند فیلیمو، نماوا یا نتفلیکس، کاربران با پرداخت هزینه ماهانه یا سالانه به کل محتوای پلتفرم دسترسی پیدا میکنند. در ایران، قیمت اشتراک این پلتفرمها معمولاً بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان در ماه است. با توجه به تعداد کاربران فعال این پلتفرمها (که گاهی به چند میلیون نفر میرسد)، درآمد اشتراکی میتواند بخش بزرگی از بودجه تولید را تأمین کند. برای مثال، اگر یک پلتفرم ۲ میلیون کاربر فعال با اشتراک ماهانه ۷۰ هزار تومان داشته باشد، درآمد ماهانه آن حدود ۱۴۰ میلیارد تومان خواهد بود. این رقم نشان میدهد اشتراک میتواند ستون اصلی اقتصاد این پلتفرمها باشد. با این حال، پلتفرمها معمولاً در فاز اولیه توسعه، بخشی از این درآمد را صرف بازارسازی و تولید محتوای اختصاصی میکنند تا سهم بازار خود را افزایش دهند.
نقش تبلیغات: جایگزین یا مکمل؟
برخی پلتفرمها مانند آپارات یا سرویس ویدئوی کافهبازار از مدل AVOD (Advertising Video on Demand) استفاده میکنند که در آن محتوا رایگان است و درآمد از طریق تبلیغات تأمین میشود. این پلتفرمها اشتراک نمیفروشند، اما همچنان در بازار تولید محتوا فعالند. سؤال اینجاست: آیا تبلیغات بهتنهایی میتواند هزینه تولید سریالها را پوشش دهد؟
در ایران، آپارات ماهانه حدود ۳۰۰ میلیون نمایش تبلیغاتی دارد و با ۲۵ میلیون کاربر یکتا، یکی از بزرگترین پلتفرمهای AVOD است. درآمد این پلتفرمها معمولاً به تعداد بازدیدها و تعرفه تبلیغ بستگی دارد. اگر هر نمایش تبلیغ ۱۰۰ تومان درآمد داشته باشد، آپارات میتواند ماهانه ۳۰ میلیارد تومان از تبلیغات کسب کند. این رقم برای تولید سریالهای کمهزینه کافی است، اما برای پروژههای پرهزینهتر، ممکن است نیاز به منابع مکمل مانند سرمایهگذاری مستقیم یا مشارکت با شرکتهای دیگر باشد.
در سطح جهانی، یوتیوب نمونه موفقی از مدل AVOD است که با درآمد تبلیغاتی هنگفت، نهتنها هزینههای خود را پوشش میدهد بلکه به تولیدکنندگان محتوا نیز سود میرساند. با این حال، در ایران به دلیل محدودیتهای بازار تبلیغات دیجیتال و تعرفههای پایینتر، وابستگی کامل به تبلیغات برای تولید سریالهای پرهزینه چالشبرانگیز است.
مدلهای ترکیبی و استراتژیهای متفاوت
برخی پلتفرمها از مدلهای ترکیبی استفاده میکنند. برای مثال، Hulu در آمریکا هم اشتراک میفروشد و هم تبلیغات نمایش میدهد. این رویکرد به آنها اجازه میدهد درآمد خود را از ۲ منبع متنوع کنند و ریسک مالی را کاهش دهند. در ایران، پلتفرمهایی مانند فیلمنت نیز گاهی از تبلیغات در کنار اشتراک استفاده میکنند. تقریبا تمام پلتفرمها در ابتدا و گاه میانه سریال، تیزر پخش میکنند و علاوه بر این، گاه در میانه محتوا هم از اسپانسر استفاده میکنند؛ مثل مجموعه «جوکر» که در صحنههای مختلف برنامه، بازیگران مثلا به سمت یخچال میروند و محصولاتی مانند ژامبون یا نوشیدنیهای خاص را مصرف میکنند. حضور محصولاتی از برندهای پاک، پاکدیس، بهنوش، گوشتیران و زمزم (متعلق به بنیاد مستضعفان) در یخچال برنامه و به به و چه چه گفتن بازیگران حاضر در واقع بخشی از یک استراتژی تبلیغاتی است که بخش زیادی از هزینههای میلیاردی حضور بازیگران را پوشش میدهد. یا سریال «خسوف» در نماوا که قهرمان اصلی آن دختری به نام «آتیه» بود، با اسپانسرینگ شرکتی با نام مشابه آتیه ساخته شده است.
این مدل میتواند بهویژه برای پروژههای پرهزینه مفید باشد، زیرا بخشی از هزینهها از تبلیغات جبران میشود و فشار بر درآمد اشتراکی کاهش مییابد.
پژوهشگر ایرنا برای بررسی این موضوع گفتوگویی با «حمیدرضا پوررجبعلی» مدیر پلتفرم شیدا و «مازیار معاونی» منتقد سینما انجام داده است.
مدیر پلتفرم شیدا: آینده اقتصادی شبکه نمایش خانگی؛ تبلیغات، اشتراک یا بازارهای خارجی؟
پوررجبعلی درباره تامین هزینههای بالای تولید در شبکه نمایش خانگی از طریق تبلیغات میگوید: بدون شک، جایگاه و سابقه یک پلتفرم در بازار، تأثیر زیادی در توانایی آن برای جذب برندها و تبلیغات دارد. بهعنوان مثال، «فیلیمو» که سالها در این صنعت فعالیت دارد، شرایط مذاکره متفاوتی نسبت به پلتفرمهای تازهوارد مانند «شیدا» دارد. همانطور که در هر کسبوکار جدیدی، ۲ تا سه سال زمان لازم است تا به نقطه سر به سر و سوددهی برسد، پلتفرمهای نمایش خانگی نیز به چنین دورهای نیاز دارند. برخی استارتآپها حتی تا هفت، هشت سال هم در این مرحله باقی میمانند؛ مثلاً «اسنپ» هنوز به نقطه بازگشت سرمایه نرسیده است. در این میان، برندینگ پلتفرم، بازیگران و محتوای تولیدشده تأثیر قابلتوجهی در درآمدزایی دارد. در تجربه تولید سریال «آبان»، حضور بازیگران مطرحی مانند شهاب حسینی، امین حیایی و دیگران باعث شد، برندها سریعتر جذب شوند. حتی پلتفرمی که تازه راهاندازی شده باشد، در صورت داشتن محتوای جذاب و سرمایهگذاری درست، میتواند زودتر از حد انتظار مورد توجه قرار گیرد.

مدیر پلتفرم شیدا در ادامه میافزاید: اما یکی از چالشهای اساسی در این مسیر، تبلیغات در هنگام پخش محتواست. بسیاری از مخاطبان و منتقدان نسبت به نمایش تبلیغات در پلتفرمهای اشتراکی اعتراض دارند. آنها معتقدند وقتی برای اشتراک هزینه پرداخت میکنند، نباید مانند تلویزیون یا شبکههای ماهوارهای، تبلیغات ببینند. بااینحال، درآمد پلتفرمها از اشتراکهای ماهانه بسیار محدود است. مثلاً هزینه اشتراک ماهانه ۲۰ هزار تومان در مقایسه با دیگر هزینههای زندگی مبلغ ناچیزی محسوب میشود. به همین دلیل، برخی پلتفرمها مانند «شیدا» در نظر دارند مدل «پریمیوم» را پیادهسازی کنند. در این مدل، کاربر با پرداخت مبلغی (مثلاً ۷۰۰ هزار تومان در ماه)، میتواند بدون تبلیغات از محتوا استفاده کند اما با توجه به شرایط اقتصادی کشور، بسیاری از کاربران حاضر به پرداخت چنین مبلغی نیستند. در نتیجه، پلتفرمها ناچارند از تبلیغات برای جبران هزینههای خود استفاده کنند. در پلتفرمهای بینالمللی مانند نتفلیکس یا یوتیوب، کاربران در ازای پرداخت مبلغی مقرون به صرفه (مثلاً ۵ تا ۷ دلار)، تجربهای بدون تبلیغ دریافت میکنند، اما این مدل در ایران به دلیل محدودیتهای اقتصادی و تعداد کم مشترکین، بهسختی قابل اجراست.
تعداد کاربران ایرانی حاضر به پرداخت هزینه اشتراک، تنها حدود ۲ میلیون نفر تخمین زده میشود، یعنی کمتر از پنج درصد کل جمعیت. بنابراین، پلتفرمها باید بهدنبال افزایش تعداد مشترکان و همچنین فروش محتوای خود در بازارهای خارجی باشندمدیر پلتفرم شیدا در ادامه درباره هزینههای سنگین تولید هر قسمت از سریالهای شبکه نمایش خانگی و مقرون به صرفه بودن تولید توضیح میدهد: در حال حاضر، هزینه تولید هر قسمت سریال در شبکه نمایش خانگی بین ۳ تا ۱۵ میلیارد تومان برآورد میشود. از طرفی، تعداد کاربران ایرانی که حاضر به پرداخت هزینه اشتراک هستند، تنها حدود ۱.۸ تا ۲ میلیون نفر تخمین زده میشود، یعنی کمتر از پنج درصد کل جمعیت. بنابراین، پلتفرمها باید بهدنبال افزایش تعداد مشترکان و همچنین فروش محتوای خود در بازارهای خارجی باشند. امروزه، برخی پلتفرمهای منطقهای علاقهمند به خرید محتوای ایرانی هستند. به همین دلیل، یکی از استراتژیهای «شیدا» و سایر پلتفرمهای مشابه، فروش محتوا به این بازارها و استفاده از دوبلههای بومی است. مذاکراتی نیز در حال انجام است تا از طریق فروش محتوای ایرانی در خارج از کشور، بخشی از سرمایهگذاریها بازگردانده شود.
پوررجبعلی اظهار میدارد: در مجموع، ورود به این حوزه یک مسیر یکشبه نیست. برای رسیدن به سوددهی، علاوه بر جذب مشترکان داخلی، باید بازار خارجی را نیز در نظر گرفت. پلتفرمها، مانند هر استارتآپی، به سه تا چهار سال زمان نیاز دارند تا به نقطه سربهسر برسند و در این مدت، نیازمند سرمایهگذاری مستمر از سوی سهامداران و سرمایهگذاران هستند. اگر این مسیر به درستی طی شود، در سه سال دوم، کسبوکار به سوددهی خواهد رسید. بنابراین، بدون حمایت مالی و سرمایهگذاریهای جدید، امکان ادامه این روند و تولید محتواهای باکیفیت وجود نخواهد داشت.
منتقد سینما: بحران مالی در شبکه نمایش خانگی وجود دارد
اما در ادامه به سراغ مازیار معاونی منتقد سینما رفتیم. او نیز درباره تامین هزینههای مالی در شبکه نمایش خانگی و پخش تبلیغات در هنگام پخش در پلتفرمها میگوید: ما با شرایطی مشابه سینمای ایران در سالهای اخیر روبهرو هستیم؛ همانطور که کمدیهای عامهپسند و بسیاری از آثار سفارشی صرفاً برای تولید ساخته شدند نه برای فروش، در شبکه نمایش خانگی نیز این روند در حال تکرار است. اصل تعادل عرضه و تقاضا که صنعت سینما بر آن استوار است، در این پلتفرمها به درستی رعایت نمیشود.
وی ادامه میدهد: بهویژه در این چند سال اخیر، به نظر میرسد ماجرا شکل جدیدی به خود گرفته است. البته ما اطلاعات دقیقی از آنچه پشت پرده این صنعت میگذرد نداریم، اما بهوضوح میبینیم تبلیغات و آگهیهای بازرگانی بهتدریج در حال نفوذ به شبکه نمایش خانگی هستند. در گذشته، سریالهایی مانند «شهرزاد» یا «عاشقانه» با حجم تبلیغات کمتری تولید میشدند، شاید به این دلیل که کاربران سنتی هنوز چندان با اینترنت و خرید آنلاین محتوا آشنا نبودند. در آن زمان، عرضه و تقاضا تا حدی برقرار بود اما حالا شرایط تغییر کرده است.

معاونی با بیان این که یکی از چالشهای بزرگ، هزینههای هنگفت تولید محتواست، توضیح میدهد: هزینه ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی به چند ده میلیارد تومان رسیده اما مشخص نیست که این سرمایهگذاریها دقیقاً از کجا تأمین میشوند. از طرفی، بهمحض آپلود یک سریال، نسخههای غیرقانونی آن در کانالهای تلگرامی، شبکههای ماهوارهای و سایر بسترهای غیررسمی منتشر میشود که به معنای از دست رفتن درآمد سرمایهگذاران است. این در حالی است که پلتفرمهای خصوصی قرار است درآمد خود را از فروش قانونی محتوا تأمین کنند، اما در عمل این اتفاق نمیافتد.
وی در ادامه میافزاید: به همین دلیل، پلتفرمها به سمت تبلیغات رفتهاند. ابتدا تبلیغات فقط قبل از پخش سریال نمایش داده میشد اما حالا بهصورت قطرهچکانی در سرتاسر سریال پخش میشود. برخی تصور میکنند چون این تبلیغات فقط چند ثانیه است (مثلاً ۸ تا ۱۰ ثانیه)، تأثیر زیادی ندارد اما در واقعیت، همین تبلیغات کوتاه تمرکز مخاطب را بر هم میزند و فاصله او را با داستان سریال بیشتر میکند. این همان مشکلی است که تلویزیون ایران طی ۴۰ سال گذشته با آگهیهای بازرگانی و نشانهای تبلیغاتی آزاردهنده ایجاد کرده بود.
آمار و ارقام تولید و فروش نمایش خانگی در موارد زیادی متوازن نیست؛ در این میان آیا نقشفروشی، مشهورسازی افراد و اتهام پولشویی و پول کثیف میتواند جواب این معما باشد؟ پاسخ در این زمینه چندان ساده نیستاین منتقد سینما با اشاره به اینکه ۲ مسئله در این میان وجود دارد که درآمد پلتفرمها را به چالش میکشد، اظهار میدارد: شفاف نبودن وضعیت مالی پلتفرمها که مشخص نیست این سرمایهگذاریهای عظیم از چه منابعی تأمین میشوند و چقدر از آنها سالم است و دیگری افزایش تبلیغات و آگهیهای بازرگانی که باعث کاهش کیفیت تجربه تماشای سریالها میشود از جمله مواردی است که میتوان در حوزه شبکه نمایش خانگی به آن اشاره کرد.
معاونی در پایان میگوید: این وضعیت نه برای بینندگان خوشایند است و نه برای افرادی که بهصورت جدی این صنعت را دنبال میکنند. پرسش اصلی این است که آیا تبلیغات میتواند این هزینههای سنگین را جبران کند؟ بعید به نظر میرسد. زیرا برخلاف کشورهای دیگر، ما یک سیستم قانونی مشخص مانند تلویزیونهای کابلی نداریم. در خارج از کشور، کاربران برای تماشای محتوای قانونی هزینه پرداخت میکنند اما در ایران، دانلود غیرقانونی بهراحتی انجام میشود. همین مسئله باعث میشود که تأمین مالی شبکه نمایش خانگی با چالشهای جدی مواجهه شود. بنابراین، کلیت این موضوع همچنان با شک و تردید همراه است.
جمعبندی: پول کثیف، پاسخ معما؟
مقایسه آمار و ارقام تولید و فروش در نمایش خانگی نشان میدهد در موارد زیادی این دو سو متوازن نیست؛ امری که سوال برانگیز مینماید و حتی اسپانسرینگ داخل محتوا (نظیر مورد جوکر) هم نمیتواند کل موضوع را پوشش دهد. در این میان آیا نقشفروشی، مشهورسازی افراد و اتهام پولشویی و پول کثیف که در مواردی مثل سریال شهرزاد و پرونده تهیه کننده اش مطرح شده، میتواند جواب این معما باشد؟ به نظر میرسد پاسخ در این زمینه چندان ساده نیست و به اطلاعات دقیقتر نیاز دارد. اما شفافیت هرچه بیشتر میتواند حیات و بالندگی این صنعت خلاق و نوپای فرهنگی را تقویت کند.
نظر شما