به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا؛ در طول بیش از پنج ماه جنگ و مقاومت ناباورانه مردم غزه در برابر رژیم صهیونیستی، کشورهای اسلامی تنها به محکومیت جنایات وحشیانه صهیونیستها و ارسال محدود کمکهای بشر دوستانه اقدام کردهاند. از طرفی رژیم صهیونیستی مانع ورود حجم عظیمی از کمکها به باریکه غزه به جهت استفاده از سلاح گرسنگی و قحطی شده است. طی این مدت رهبر انقلاب اسلامی بارها خطاب به کشورهای اسلامی از لزوم قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی و لزوم جلوگیری از ورود کالا، نفت و سوخت ولو به شکل موقت ایراد سخن گفتهاند.
در برخورد اولیه با این موضوع چون جمهوری اسلامی ایران هیچگونه ارتباط و مراودهای با رژیم صهیونیستی ندارد شاید این مسئله بلا موضوع شود. اما ایران به عنوان مرکز محور مقاومت و از طرفی چون حمایتهای صادقانه ایران از مردم فلسطین بر کسی پوشیده نیست، میتواند نقش فعال و موثری به عنوان طراح و هدایتگر در این زمینه ایفا کند.
با مسعود براتی پژوهشگر اقتصاد بینالملل و کارشناس حوزه تحریم درباره چگونگی و الزامات نقش ایران در قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی گفتوگو کردیم.
بیش از ۵ ماه از نبرد کاملاً فلسطینی طوفان الاقصی و شکست غیرقابل ترمیم رژیم صهیونیستی میگذرد، اقدامات دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در اینباره را چگونه ارزیابی میکنید؟
اتفاق بزرگی در ۷ اکتبر رخ داد. عملیات غافلگیرکننده و بسیار گسترده طوفان الاقصی ضربات جدی به رژیم صهیونستی و آن هیمنه و ساختار امنیتی این رژیم وارد کرد. قابل پیشبینی بود که رژیم صهیونیستی با یک واکنش بسیار وحشیانه این را پاسخ دهد، البته استمرار این موضوع تا این زمان یعنی بیش از ۵ ماه شاید خیلی قابل انتظار نبود اما این رخ داد و مقاومت جانانهای همه مردم فلسطین و مردم غزه انجام دادند، خصوصاً حمایتی که مردم غزه از این عملیات و حماس به عنوان بازیگر اصلی این عملیات انجام دادند، حتی در زمانی که فشار بسیار زیادی روی این مردم وارد میشود. خصوصاً در این روزهای اخیر رژیم صهیونیستی که از موضوع حمله نظامی و کشتار وحشیانهای که در این مدت انجام داده خیلی نتیجه نگرفته و به اهدافی که مدنظر داشت یعنی دو هدف اساسی که بیان کرد که آزادی اسرا و دیگری غیرنظامی کردن یا غیرمسلح کردن غزه و شکست حماس بود، هیچ یک را حاصل نکرد لذا به بحث نسلکشی از طریق ایجاد قحطی روی آورده که وضعیت تاسف باری است.
در این مدت آن چیزی که من از دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی دیدم فعالیتهای بسیاری را در حوزه دیپلماسی رسمی دنبال کردند؛ بواسطه اینکه آقای دکتر امیرعبداللهیان شناخت خیلی خوب و میتوان گفت عمیق نسبت به منطقه داشتند، تجربه فراوانی هم دارند، فعالیتهایی که در حوزه دیپلماسی رسمی انجام دادند قابل توجه است.
ولیکن به نظرم نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که ما در سطح تولید ابزار برای اینکه بتوانیم کنشگری کنیم و بتوانیم اثر روی معادلات منطقه بگذاریم در این امر قدری ضعف داریم. ما در کنار اینکه شاهد هستیم فعالیتهای خیلی جدی در فضای دیپلماسی رسمی، تعاملات سیاست خارجی برای حمایت از مردم غزه و محکومیت رژیم صهیونیستی انجام شده اما ابزارهایی که بتواند اثر بگذارد از جمله ابزاری مثل تحریم و اختلال ایجاد کردن در زنجیرههای تامین رژیم صهیونیستی را شاهد نبودیم.
به نظرم در این حوزه نیاز به تامل و گفتوگوها و مطالعات کارشناسی داریم و به نظرم شدنی است مشروط به اینکه نگاه مدیران موثر در این حوزه به این موضوع جلب شود.
اقدامات نمایندگیهای سیاسی جمهوری اسلامی، مشخصا سفرا در سطح منطقه و بینالملل و در عرض آن، رایزنان اقتصادی را دراین مدت در تراز جمهوری اسلامی میدانید؟
این نیازمند بررسی دقیق است. من چیزی در این حوزه نشنیدم. در میان اخبار و تحولات اینکه یک نمایندگی جمهوری اسلامی ایران کنش موثری کرده باشد، من در اخبار خیلی ندیدم اما اصل پاسخ بهاین سوال نیازمند بررسی دقیق است اگر بخواهیم ارزیابی درستی ارائه دهیم.
یعنی گزارشی از فعالیت نمایندگیهای سیاسی منتشر نکردند؟!
به نظر من بخشی مربوط به این میشود که انعکاس رسانهای نداشته و بعید است هیچ نوع فعالیتی نباشد. بخش دیگر که شاید به بحث ما نیز مرتبط باشد به این برمیگردد که ابزار مناسب را هنوز برای این حوزه تولید نکردیم.
در طول این ۵ ماه رهبر انقلاب اسلامی خطاب به کشورهای اسلامی از قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستیایراد سخن فرمودند. با توجه به نداشتن ارتباط با رژیم صهیونیستی، چگونه جمهوری اسلامی باید دراین موضوع اقدام کند؟
این سوال اصلی و مهم مدنظر ماست و درباره آن باید صحبت کنیم. از ابتدای اتفاقاتی که ما در بعد از عملیات طوفان الاقصی و حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی که مشخص بود قصد و انگیزه یک نسل کشی را دارد، دیدیم رهبر انقلاب در همان روزهای اول یعنی هفته اول بود که اولین بار این موضوع را اشاره کردند که باید کشورهای حامی فلسطین، کشورهای مسلمان نسبت به قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی وارد عمل شوند. این موضوع چرا مهم است؟ چون ما میخواهیم و دغدغه داریم که بتوانیم روی معادلات میدانی نبرد غزه اثر بگذاریم و کار و هزینه را برای رژیم صهیونیستی افزایش دهیم.
برای همین است که مسئله ایجاد اختلال، قطع شریانهای حیاتی یا به عبارتی ایجاد اختلال در زنجیرههای تامین رژیم صهیونیستی مهم میشود. سوال دوم که پیامد سوال اول است این است که جمهوری اسلامی ایران چه کاری میتواند انجام دهد و این سوال وقتی سختتر میشود که میدانیم جمهوری اسلامی ایران از خیلی قبلها هیچ گونه تعامل مستقیم اقتصادی با رژیم صهیونیستی نداشته است و لذا وقتی تعامل اقتصادی واقعی ندارید اعمال تحریم در محدوده سرزمینی خود شما فاقد اثر است و هیچ مصداقی روی زمین پیدا نمیکند.
اینجاست که مسئله اعمال تحریمهای ثانویه مطرح میشود. کما اینکه ما در بحث تحریمهای آمریکا علیه مردم ایران هم این را شاهد هستیم. در ابتدای انقلاب که تعاملات مستقیم بین ایران و آمریکا وجود داشت، که از دوره پهلوی ایجاد شده بود و استمرار داشت مثل فروش نفت ایران به آمریکا، امریکا کشور ایران را تحریم اولیه کرد و خرید نفت ایران را تحریم کرد ولی در دورههای اخیر، ۱۵-۱۰ سال گذشته، بواسطه اینکه تعامل مستقیمی به آن معنا وجود نداشت آمریکا تمرکز خود را روی تحریمهای ثانویه گذاشت.
در اینجا جمهوری اسلامی ایران اگر بخواهد از ابزار تحریم برای ایجاد اختلال استفاده کند چون برای ایجاد اختلال میتوان ابزارهای مختلفی را استفاده کرد کما اینکه الان اقداماتی که انقلابیون یمن، انصارالله در بحث تنگه باب المندب انجام میدهند و کشتیهایی که به مقصد رژیم صهیونیستی یا از آنجا تردد میکنند مورد اصابت ابزارهای مختلف قرار میگیرد این هم یک نوع اختلال در آن زنجیره تامین ایجاد میکند. ولیکن در لایه تحریم و با ابزار تحریم اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد در این حوزه وارد شود باید تحریمهای ثانویه را اعمال کند.
آن سوالی که پیرو این موضوع مطرح میشود این است که ایران چه کارهایی باید انجام دهد و آیا این شدنی است که بخواهد رژیم صهیونیستی را تحریم ثانویه کند؟ به نظر من شدنی است یعنی دراین چند ماه بررسی کردیم و در همان حدود ۲۰ روز ابتدایی این تحولات برای ما روشن شد که این موضوع میتواند و امکان پذیر است، مسئله به این برمیگردد که ما در شناختی که از یک سازوکار تحریمی داریم و نسبت به آشنایی که پیدا کردیم بواسطه بررسی نظام تحریمی آمریکا علیه ایران و سایر کشورها، متوجه شدیم لزوماً و ضرورتاً نیاز به وجود منبع قدرت اقتصادی برای اعمال تحریم نیست.
در تحریم آمریکا علیه ایران تکیه بر منابع قدرت اقتصادی شد، چه خود اقتصاد آمریکا و تعاملاتی که با اقتصاد آمریکا وجود دارد و چه مهمترین منبع که دلار است و استفاده میکند. از منابع قدرت دیگر که در این موضوع خاص میتواند در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد، وجود دارد که به نظر من مهمترین منبع قدرتی که همگان آن را مشاهده میکنند و به نظرم کسی نیست که در آن تردیدی داشته باشد، منبع قدرت افکار عمومی در سطح کشورهای اسلامی و کشورهای غیرمسلمان است.
آنقدر رژیم صهیونیستی رفتارهای وحشیانه و نسلکشی بدون نظیر در تاریخ بینالملل انجام داده و میدهد که افکار عمومی در جاهای مختلف و به خصوص در کشورهای اسلامی آمادگی این که یک کنش اعتراضی نسبت به رژیم صهیونیستی انجام دهند را دارند. اگر یک بررسی اجمالی هر کسی انجام دهد در همین ایام در ۵ ماه نیز کنشها و به یک معنا کمپینهای مردمی صورت گرفته است.
نکته این است که منبع قدرت که یک واقعیت است و وجود دارد و بسیار هم قدرتمند است، چگونه به ایجاد اختلال در زنجیره تامین یا زنجیرههای تامین رژیم صهیونیستی منتج شود. آن چیزی که تاکنون اتفاق افتاده عموماً کارزارها یا پویشهایی است که یکسری برندها، یکسری شرکتها و محصولاتی که به حمایت از رژیم صهیونیستی معروف هستند یا برای رژیم صهیونیستی هستند مورد تحریم قرار گرفتند و اتفاقاً اثرگذار بوده است.
یعنی چند شرکت هستند که گزارشهایی اعلام شده چقدر سهام آنها در آن مناطق دچار چالش شده و درآمدهای آن کم شده، فروش آنها کاهش یافته است. یک شرکت پوشاک که صرفاً در تبلیغات خود فضایی را تولید کرد که برداشت این بود که این تبلیغات یک نوعی مسخره کردن و توهین به مردم فلسطین است، پوشاک زارا بود، اقداماتی انجام شد که کاملاً برای شرکت به طور ملموس بد و اثر اقتصادی داشت.
اینها از جنس اختلال در زنجیره تامین نیست یعنی آن چیزی که ما باید دنبال کنیم و هدف مهم ماست، ایجاد اختلال در زنجیره تامین است که منتج به ایجاد اختلال در رفتار رژیم صهیونیستی و افزایش هزینه رژیم برای تامین همان کالاهای مورد نیاز است.
در اینجا آن چیزی که خلا وجود دارد و به نظر ما جمهوری اسلامی میتواند در آن نقش آفرینی کند و ابعاد این نقش آفرینی کاملاً روشن است، شناسایی دقیق و معرفی دقیق زنجیره تامین رژیم صهیونیستی به افکار عمومی جهان است. آن چیزی که تاکنون باعث شده این منبع قدرت افکار عمومی به این زنجیره تامین متصل نشود و این را دچار اختلال نکند، پنهان بودنش است، نه به این معنا که واقعاً پنهان است بلکه در فضای افکار عمومی برجسته نیست.
چون شناسایی زنجیره تامین به معنای مشاهده تجربه رفتاری که آمریکاییها علیه ایران انجام دادند، یک کار حرفهای و دقیق است و حلقههای مختلف زنجیره تامین را شناسایی میکند که این حلقهها در نقاط مختلف جغرافیایی پراکنده هستند.
این اتفاق اگر بیفتد من معتقدم افکار عمومی با این حجم از جنایتی که رژیم صهیونیستی در این ۵ ماه انجام داده و روز به روز نیز وقیحتر و شدیدتر میشود حتماً برای خود با نسبت با این حلقههای تامین رژیم صهیونیستی نسبت اعتراضی برقرار میکند.
یک نمونه نزدیک از این چیزی که بیان کردم در تجربه تحریمهای جمهوری اسلامی وجود دارد. گروهی به نام اتحاد علیه ایران هستهای وجود دارد که کار آنها این است حلقههایی که نقش و حضور در زنجیرههای تامین فعالیتهای جمهوری اسلامی دارند را در فعالیتهای مختلف اقتصادی با اطلاعاتی که به آنها میرسد شناسایی، برجسته سازی کرده و با حساسیت زایی پیرامون آن اقداماتی را در کشورهای متحد آمریکا رقم میزنند.
مثلاً در اروپا، هندوستان و... سعی میکنند از این طریق اختلال ایجاد کنند و تجربه مشابه آن نیز وجود دارد. پس آن چیزی که به نظرم جمهوری اسلامی ایران میتواند و باید عمل کند این است که یک برنامه تحریم ثانویه رژیم صهیونیستی را آغاز کند؛ ذیل این برنامه مهمترین کار شناسایی دقیق حلقههای فعال در زنجیره تامین کالاهای رژیم صهیونیستی است. این شناسایی که انجام شد از طرق مختلف این اطلاعات و آگاهی در میان افکار عمومی کشورهای درگیر در آن حوزه منتشر شود.
به نظرم اگر مثلاً مردم کشور ترکیه، جوانان و بخشی که مسلمان هستند و نسبت به مسئله فلسطین نیز حساسیت دارند، فارغ از دولت و حاکمیت است، بدانند کدام شرکتها، کدام افراد در زنجیره تامین رژیم صهیونیستی حضور داشته و همکاری میکنند یا بعضاً همکاریهای مشترک دارند و یا سرمایه گذاری کردند.
این اطلاع پیدا کردن بدون واکنش نخواهد بود یعنی صرفاً اطلاع پیدا کنند و به اتفاقی نیفتد. به نظرم حتماً واکنش نشان میدهند که نمونههایی نیز در این ایام داشتیم.
این کاری است که جمهوری اسلامی ایران باید خیلی شفاف و با صدای رسا آغاز کند. الان نقطه زمانی نیست که بخواهیم نسبت به آثار و تبعات این امر بخواهیم تردید و نگرانی داشته باشیم. ما فارغ از اینکه سیاست اعلامی ما چه چیزی است در تمام فضای رسانهای به عنوان مهمترین حامی مقاومت و به یک معنا هماهنگ کننده محور مقاومت معرفی و شناخته شدیم.
تمام مطالب و اخبار این را دلالت میکند حتی در قضیه یمن این را خیلی میشنوید که همواره این عبارت را استفاده میکنند که انصارالله یمن که پشتوانه و یا حامی آن ایران است. این را در سطح نظامی و امنیتی است یعنی بالاترین سطح هزینه که قابل تصور است الان درگیر شدیم و از این دفاع میکنیم و برای این استدلال داریم. ما وظیفه داریم از کسانی حمایت کنیم که مستضعفین و مظلومین محسوب میشوند و میخواهند خود علیه آن ظلم قیام کنند. دخالت هم نمیکنیم و این به معنای دخالت نیست. این بحثی که من خدمت شما بیان کردم یعنی اعلام تحریم ثانویه رژیم صهیونیستی و زنجیرههای تامین آن سطح پائینتر از این است یعنی هیچ هزینهای برای ما ایجاد نمیکند و برای همین به نظرم هیچ مانعی از نظر مفهومی و نظری برای آغاز این کار وجود ندارد.
این کار لازم است و باید این ابزار را ایجاد کنیم و بصورت کاملاً نظاممند و مستمر انجام دهیم. به نظرم حاکمیت باید این را انجام دهد یعنی این کاری نیست که انتظار داشته باشیم گروههای مردمی و یا غیردولتی بتوانند از پس این کار بربیایند. حتماً در کنشگری و اتفاقاتی که میتواند بعداً رقم بخورد موثر خواهند بود اما شناسایی زنجیره تامین کاری است که نیازمند مداخله فعالانه و مستقیم حاکمیت دارد.
آیا قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی تنها در یک بعد اقتصادی باید صورت بگیرد یا مجموعه اقدامات سیاسی-اقتصادی و امنیتی برای تحقق آن لازم است؟
طبیعتاً من به عنوان یک ابزاری که بخواهد با سایر ابزارها در سطوح مختلف قدرت جایگزین شود، سه سطح قدرت را اعم از قدرت سخت، قدرت نیمه سخت و قدرت نرم یاد میکنیم که سبدی از ابزار ایجاد میکند، حتماً باید این سبد با هم استفاده شود و حرف من این نیست ابزار تحریم ثانویه مبتنی بر افکار عمومی و قدرت آن قرار است جایگزین ابزارهای دیگری که الان استفاده میشود، شود. این اصلاً حرف بنده نیست و این حرف را دقیق و درست هم نمیدانم. ولیکن من میگویم ما به این سبد ابزارها باید ابزار جدید اضافه کنیم و این را میتوانیم اضافه کنیم یعنی ظرفیت آن وجود دارد، امکان پذیری دارد. سبد ما باید متنوع شود. اگر سبد ما متنوع شود و ابزار جدید ایجاد شود میتواند آثار جدید نیز ایجاد کند یعنی شما بدون اینکه بخواهید سقف هزینه را ارتقا دهید پائینتر از آن سقف هزینهای که وجود دارد ابزار جدید ایجاد میکنید که میتواند موثر باشد. اثر این حتماً تاکید نمیکنم که قطع شریان اتفاق میافتد اما افزایش هزینه برای حلقههای این زنجیره تامین خود منجر به ایجاد اختلال و مزاحمت میشود و در یک مواجه افزایش هزینه برای طرف مقابل یک راهبرد درست است که باید دنبال شود. پس تاکید میکنم این صحبت من به معنای اینکه باید ابزارهای دیگر را جایگزین با ابزاری کنیم با این ابزاری که توضیح دادم یعنی بحث تحریم ثانویه رژیم صهیونیستی، اصلاً درست نیست بلکه ابزار جدید در کنار سایر ابزار استفاده شود و حتی به نظرم میتواند خیلی وسعت پیدا کند. با توجه به مختصاتی که اشاره کردم میتوانیم در این زمینه کنش کنیم. مثلاً کاری که دولت آفریقای جنوبی انجام داد حتماً کار خوبی بود، روی معادلات میدان اثر مستقیم ندارد ولی بواسطه اینکه افزایش هزینه برای رژیم صهیونیستی و کشورهای حامی آن ایجاد میکند کار خوب است و باید حمایت شود. این ابزار پیشنهادی ما سطح موثرتر از این اتفاق است، یعنی میتواند ایجاد اختلال کند. حتماً ایجاد شدن، استفاده از آن و گسترش دادن آن قابل دفاع و قابل قبول است.
با توجه به عضویت و حضور جمهوری اسلامی در سازمانها و پیمانهای منطقهای مثل سازمان همکاری اسلامی و فرا منطقه مثل بریکس و اوپک، آیا میتواند برای قطع شریانهای حیاتی رژیم اقدام و نقش اثرگذاری ایفا کند؟
حتماً باید از ظرفیت حضور در این سازمانها، پیمانهای مختلفی که وجود دارد خصوصاً کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی باید استفاده کرد. چون این بخشی از دیپلماسی رسمی و ایجاد هزینه برای رژیم صهیونیستی و حامیان رژیم صهیونیستی است.
ولیکن آن چیزی که میخواهم تاکید کنم امید داشتن به اینکه دولتها در بحث تحریم ثانویه رژیم صهیونیستی نقش آفرینی کنند الان خیلی منطقی نیست. ما باید تلاش کنیم بلا واسطه افکار عمومی را از این ظرفیت بالقوگی به حالت بالفعل تبدیل کنیم. در آنجا باید طرح و دفاع کنیم، باید تبیین کنیم چنین کاری باید انجام شود ولیکن خود اقدام را و اینکه این اتفاق را در جمهوری اسلامی آغاز کنیم نباید متوقف به این باشد که سازمان همکاری اسلامی تائیدیه بدهد.
البته میدانیم سطحی از تحریم رژیم صهیونیستی در این سازمان انجام میشود مثلاً کالاهای تولیدی اسرائیل تحریم میشود یعنی فهرستی تهیه میکنند و در اختیار کشورها قرار میدهند و خود در یک سطحی فعال است اما ما سطح بالاتر را میخواهیم یعنی میخواهیم زنجیره تامین مختل شود. لذا در عین اینکه از این ظرفیت باید استفاده شود و تبیین شود و ایجاد هزینه شود ولی با توجه به واقعیات دولتهای اسلامی امید داشتن به این که دولتها وارد حرکت فعالانه شوند امید واقعی نیست و باید این برنامه را خود آغاز کنیم و بلا واسطه با افکار عمومی تعامل کنیم و این آگاهی را به آنها منتقل کنیم.
جمهوری اسلامی برای قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی چه اقداماتی باید انجام دهد؛ آیا باید ستاد یا قرارگاهی در سطح نظام یا در سطح دولت مشتمل بر چند وزارتخانه تشکیل شود؟ آیا باید سازمان مشخصی ذیل دولت تاسیس شود؟ مجلس شورای اسلامی چه نقشی باید ایفا کند؛ نیاز به قوانین جدید یا بازنگری در بعضی از قوانین است؟
در پاسخ به این سوال نظر خود را بیان میکنم و شاید بتوان با هماندیشی و گفتگو این نظر پختهتر شود. به نظرم مهمترین نیاز اراده دولت جمهوری اسلامی ایران برای انجام این کار است که این اراده نیز نشان داده وجود دارد یعنی علاوه بر این که تاکید موضوع را از سمت رهبر معظم انقلاب چندین بار داشتیم، خود آقای رئیسی، رئیس جمهور محترم نیز در همان نشست اضطراری در ریاض که روسای کشورهای اسلامی حضور داشتند، در متن پیشنهادی بحث تحریم رژیم صهیونیستی را مطرح کردند یعنی اراده سیاسی وجود دارد اما به نظرم خلائی که هنوز پر نشده ارائه آن چارچوب عملیاتی است برای اینکه این اتفاق بیفتد.
یعنی به یک معنا فناوری این پیاده سازی تحریم الان خلاء دارد و به این سمت حرکت نشده است. اینجا باید دستگاههای عملیاتی وارد شوند یعنی به نظرم وزارت خارجه، وزارت اقتصاد، دستگاههایی همچون وزارت اطلاعات و غیره دستگاههایی هستند که میتوانند در عملیاتی کردن این سیاست وارد میدان شوند چون پدیده یک بعد اقتصادی دارد به نظرم وزارت اقتصاد باید حضور داشته باشد چون زنجیره تامین را که شناسایی میکنید در تحلیل آن زنجیر و شناسایی آن حلقههای آسیب پذیر باید با یک مبنا و خواستگاه اقتصادی و امنیت اقتصادی به آن نگاه کنید و انجام دهید.
وزارت خارجه به واسطه ارتباطاتی که دارد، نمایندگیهایی دارد و نوع آشنایی که با مناطقی که آن حلقههای زنجیره تامین در آنجا حضور دارند باید حضور داشته باشد، دستگاه اطلاعاتی بواسطه اطلاعات تکمیلی که باید انجام شود و بعد تعاملاتی که باید شکل گیرد. مثل وزارت ارشاد، سازمان فرهنگ و ارتباطاتی که تعاملاتی دارد یا صداوسیما بخشهایی هستند که متناسب با این ایده باید فعال شوند.
حتماً محوریتی در دولت نیاز دارد واین محوریت را میتواند دبیرخانه شورای امنیت ملی داشته باشد، میتواند یکی از وزارتخانهها یا معاون اول داشته باشد. به نظرم اینها جزئیاتی است که خیلی راحت تعیین میشود و خیلی پیچیدگی بدان وارد نیست. فقط مهم این است که افراد اصلی در دولت اعم از رئیس جمهور و وزرا این را باور کنند سیاستی که حرف آن زده شده و هزینه را ایجاد کرده، این قابلیت عملیاتی کردن دارد. باید این را باور کنند تا شکل بگیرد که پیشنهاد مطرح شده و تقریباً تمام عزیزانی که باید، ازاین بحث مطلع هستند.
در باب مجلس نیز ما قانون جدید نیاز نداریم اما بواسطه اینکه میبینیم در عمل تاخیر ۵ ماهه داریم، بگوییم ماه اول نباشد و ۴ ماه هم باشد در این اتفاق تاخیر وجود دارد یعنی یک تاخیر زمانی قابل توجه وجود دارد. مجلس چه همین مجلس و چه مجلسی که در آینده میخواهد تشکیل شود، میتواند با تصویب یک طرح با فوریت دولت را ملزم کند این کار انجام شود.
همانطور که توضیح دادم گامها مشخص است یعنی چند کار نظاممند باید صورت گیرد تا اتفاقی که توضیح دادم رقم بخورد. یکی شناسایی و تحلیل زنجیره تامین رژیم صهیونیستی است. این را دستگاهی همچون وزارت اقتصاد میتواند با کمک وزارت خارجه و دستگاههای دیگر انجام دهد. بخش دیگر طراحی اقدامات برای تعامل با افکار عمومی دنیاست. این هم صداوسیما، وزارت ارشاد، وزارت خارجه و دیگران میتوانند انجام دهند. یک هماهنگی کلان هم نیاز دارد. طرح روی زمین آماده است. هر کسی خواست میتوانیم طرح را ارائه کنیم. تصمیم مهم است که دولت این تصمیم را بگیرد یا اینکه مجلس دولت را مکلف کند این تصمیم گرفته شود.
نظر شما