سخنگوی ندای ایرانیان: ۳۱ حزب اصلاح‌طلب باید ادغام شوند/ جبهه اصلاحات رسما ۲ جریان خواهد شد

تهران- ایرنا- «سعید نورمحمدی» سخنگوی حزب ندای ایرانیان ضمن اشاره به چالش‌های پیش روی احزاب در ایران تصریح می‌دارد: هیچ دوره‌ای نبوده که اصلاح‌طلبان از مشارکت نکردن مردم در انتخابات سود کرده باشند ولی هر دوره‌ای که در انتخابات شرکت کردیم، هم مردم و کشور نفع برده‌اند و هم خود جریان اصلاحات احیا شده است.

فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی در ایران همزمان و شاید پیش از برگزاری اولین انتخابات‌های تاریخ معاصر آغاز شد اما خبری از نهادینگی تحزب در کشور ما نیست. پیامدهای ضعف تحزب بیش از هر زمانی خود را در مقاطع رقابت‌های انتخاباتی نشان می‌دهد که تشکل‌ها و فهرست‌های موسمی می‌کوشند تا این ضعف را پوشش دهند. از دید بسیاری از ناظران و تحلیلگران سیاسی، پانگرفتنِ فرایندهای حزبی علاوه بر ایام انتخابات آثار خود را در عرصه فعالیت‌ها و روندهای سیاسی کشور نیز به شکل‌های گوناگون می‌نمایاند.

حزب تلاش می‌کند، کار تشکیلاتی می‌کند، آموزش می‌دهد و ... ولی وقتی به بزنگاهی می‌رسد که اعضای حزب باید بیایند وارد کار انتخاباتی شوند، با نحوه بررسی صلاحیت‌ نامزدها مواجه می‌شود. همچنین امکان رای دادن حزبی در کشور ما وجود ندارد

«سعید نورمحمدی» سخنگو و عضو شورای مرکزی حزب «ندای ایرانیان» در نمایشگاه رسانه به پرسش‌های پژوهشگر ایرنا در پرونده «تحزب در ایران؛ از نمایش تا کنش» پاسخ داده که شرح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم:

تا تحزب از انتخابات جدا است، احزاب پا نمی‌گیرند

در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هستیم و هنوز احزاب بازیگران حاشیه‌ای و تقریبا بی‌اثر رقابت‌های سیاسی به شمار می‌آیند. دلیل این وضعیت چیست؟

در بررسی‌های دانشگاهی که در خصوص عدم شکل‌گیری احزاب انجام شده، دلایل متعددی چون دلایل ساختاری، فرهنگی، تاریخی و ... مطرح است. به نظر من ۲ عامل را می‌توان از مهمترین دلایل شکل نگرفتن تحزب در ایران دانست. اولین عامل، جدا بودن نهاد تحزب از انتخابات است؛ یعنی انتخابات ما به دلیل ساختاری که بعد از انقلاب طراحی شده، اصلا ساختار انتخابات حزبی نیست. ما می‌توانیم این را به اشکال مختلف ببینیم.

مثلا این مساله در نحوه تعیین نامزدهای انتخاباتی مشهود است. همه جای دنیا یکی از کارکردهای احزاب این است که می‌توانند نامزدهای خود را -بعد از دوره‌هایی که دیده و تجربیاتی که داشته‌اند- گزینش و بعد آنها را به افکار عمومی معرفی کنند. اما در ایران احزاب اصلا امکان چنین کاری را ندارند. یعنی حزب تلاش می‌کند، کار تشکیلاتی می‌کند، آموزش می‌دهد و ... ولی وقتی به بزنگاهی می‌رسد که اعضای حزب باید بیایند وارد کار انتخاباتی شوند، با نحوه بررسی صلاحیت‌ نامزدها مواجه می‌شود. یعنی حتی اگر حزبی خیلی گسترده و جدی هم کار بکند، در بزنگاه انتخابات در بسیاری از حوزه‌ها نامزدی ندارد، چون بسیاری از نامزدهایش به دلایل مختلف رد صلاحیت شده‌اند.

مساله دیگر هم این است که این امکان وجود ندارد که مردم در زمان انتخابات بتوانند حزبی رای بدهند. در ساختار سیاسی ما بر خلاف کشورهای توسعه‌یافته چنین چیزی تدارک دیده نشده است، گویی در برابر کار حزبی مقاومتی جدی وجود دارد.

وقتی هم که حزب و کار حزبی شکل نگیرد، گعده‌ها جایگزین آن می‌شوند. مثلا در یک شهرستان نامزدی وارد عرصه انتخابات می‌شود، حزبی نیست که از او حمایت کند. این فرد مجبور است برای خود شبکه‌ای شکل دهد و برای حفظ این شبکه و تضمین حمایت آن مجبور است به آنها وعده‌هایی بدهد و منابع عمومی را در صورت پیروزی در اختیار آنها قرار دهد. این فرد اگر هم رای بیاورد، تلاش می‌کند افرادی را که در ستادش فعالیت می‌کردند به شغل و کار و سمت و مسئولیت برساند تا دور بعدی انتخابات هم از او حمایت کنند. خود این مساله هم مجددا دور دیگری از تضعیف احزاب در کشور را رقم می زند.

دلایل حقوقی و ساختاری برای پانگرفتنِ فعالیت‌های حزبی

منظور شما این است که مشکل فعالیت‌های حزبی در کشور بیشتر از اینکه فرهنگی باشد ساختاری و قانونی است؟

وقتی حزب و کار حزبی شکل نگیرد، گعده‌ها جایگزین می‌شوند. مثلا در یک شهرستان نامزدی وارد عرصه انتخابات می‌شود و حزبی نیست که از او حمایت کند. این فرد مجبور است برای خود شبکه‌ای شکل دهد و منابع عمومی را در صورت پیروزی در اختیار این شبکه بگذارد

بله.من جزو آن افرادی هستم که اصلا به دلایل فرهنگی اعتقادی ندارم. من آن نگاه‌هایی که چهره‌هایی مثل استاد سریع‌القلم می‌گویند مردم ما به لحاظ فرهنگی عقب هستند قبول ندارم. مردم ما در ساختار و شرایطی قرار گرفته‌اند که آن ساختار و شرایط، چنین رفتاری را ایجاب می‌کند. یعنی شما این ساختار و شرایط را در هر کشور توسعه‌یافته‌ای به لحاظ فرهنگی پیاده کنید، مردم دقیقا همین رفتارها را انجام می‌دهند. بنابراین من دلایل را ساختاری و حقوقی می‌دانم. اگر هم باور داشته باشیم که یک نگاه فرهنگی وجود داشته باشد، این نگاه نه میان مردم، بلکه میان حاکمان و مسوولان کشور وجود دارد که اعتقادی به حزب ندارند و حزب را نه از خود، بلکه رقیب خود می دانند.

نهادینه شدن تحزب، گردش نخبگان را ساختارمند می‌کند

چرا ساختار و معادلات قدرت در عمل نگاه مثبتی به تحزب ندارد؟ چه چیزی باعث می‌شود از ساختارهای حزبی حمایت به عمل نیاید؟

اگر قرار باشد ساختار حزبی در کشور نهادینه شود، نحوه چرخش نخبگان به شکل دیگری اتفاق خواهد افتاد. به خاطر همین، این مقاومت وجود دارد که نحوه چرخش نخبگان سیاسی آن طوری که لااقل بخش‌های تندروی ساختار سیاسی مد نظر دارند، اتفاق بیافتد. به نظر من، این مقاومت کاملا هوشمندانه است. اگر ساختار تحزب را بپذیریم به نوعی با تحولی جدی در چرخش نیروها مواجه می‌شویم.

اساس ساختار مدرن بر شایسته‌سالاری است. افرادی که شایسته هستند باید روی کار بیایند اما ساختارهایی که هنوز به توسعه‌یافتگی نرسیده‌اند، بیشتر از اینکه شایستگی برایشان مهم باشد، وفاداری برایشان مهم است. افرادی که مسئولیت و قدرت می‌گیرند به باید به یک ساختاری وفادار باشند. به خاطر همین به طور طبیعی نوعی مقاومت در برابر احزاب وجود دارد.

رفتار انتخاباتی لیستی جایگزینی ناقص برای تحزب شده است

در غیاب کنشگری موثر احزاب، لیست‌های انتخاباتی و مناسبات گعده‌ای در انتخابات نقش‌آفرینی می‌کنند. نظر شما درباره این فرایندها چیست؟

این روندها جایگزین ناقصی برای تحزب است. ما در ایران یک ویژگی داریم که وقتی پدیده‌ای را از دنیای مدرن گرفتیم، به جای بهره بردن از آن، فقط به عنوان ویترین به آن نگاه می‌کنیم. ببینید حزب معنا و مفهومی بسیار خاصی دارد، منتها در ساختار سیاسی ایران فقط احزاب را در حد اینکه یک لیست انتخاباتی بدهند، به رسمیت می‌شناسند. این در حالی است که اصلی‌ترین ویژگی‌ حزب این است که باید بیاید بر شکاف‌های اجتماعی سوار شود و آن شکاف‌ها را نمایندگی کند. طبیعتا وقتی حزب بر آن شکاف‌ها سوار شد، باید خواست آن طیف را نمایندگی و مطالبات آن بخش از جامعه را بیان کند، اما آیا لزوما یک فرد سیاستمدار یا یک حزب سیاسی امکان بیان آن مطالبات را دارد یا نه؟

من فکر می‌کنم ساختار سیاسی ما هنوز به بلوغ نرسیده‌ و تحمل احزاب در آن وجود ندارد. به خاطر همین حزب عملا در ایران از کارکرد افتاده است و فقط یک اسم از آن باقی مانده است.

وقتی می‌گوییم ما در ایران ۱۲۰ حزب داریم، به این معنا است که اصلا در کشورمان حزب نداریم، چون احزاب باید بر شکاف‌های اجتماعی سوار شوند و مطالبات بخش‌های مختلف جامعه را نمایندگی کنند. یعنی واقعا ما ۱۲۰ شکاف اجتماعی در جامعه‌مان داریم؟ خیر، ما ۲ یا سه شکاف اجتماعی عمده داریم که مبنای واقعی و اقتصادی دارد، وقتی ۱۲۰ حزب داریم، این به این معنا است که ۱۲۰ شکاف داریم در حالی که در واقع این گونه نیست. پس قطعا این وضعیت به این معنا است که ما در کشورمان حزب به معنای واقعی نداریم.

ما ۲ یا سه شکاف اجتماعی عمده داریم که مبنای واقعی و اقتصادی دارد. وقتی ۱۲۰ حزب داریم، این به این معنا است که ۱۲۰ شکاف داریم در حالی که در واقع این گونه نیست

وجود ۱۲۰ حزب در کشور یعنی اصلا حزب نداریم

چشم‌انداز شما از آینده روندها و تحولات احزاب چیست؟ به عنوان نمونه حزب ندای ایرانیان به عنوان یکی از احزاب اصلاح‌طلب در ساختارهای موجود چگونه کنشگری خواهد کرد؟

من با یکی دو حزب اصلی جبهه اصلاحات صحبت کردم و پیشنهاد دادم که کم کم به سمت ادغام برخی از احزاب اصلاح‌طلب حرکت کنیم. به نظرم این ۳۰ حزبی که در جبهه اصلاحات وجود دارند طی ۱۰ سال آینده باید تعدادشان نصف بشود، نه اینکه ۱۰ حزب دیگر به آن اضافه شوند. مساله اصلی این است که ممکن است ما به لحاظ سیاسی با یک حزبی همسو باشیم، ولی به لحاظ اقتصادی با یک حزب دیگر. در فرایند ادغام احزاب، باید به این ملاحظات توجه کنیم.

در هر صورت معنی ندارد که یک جبهه سیاسی ۳۱ حزب داشته باشد. همه اینها باید به یک یا ۲ حزب تبدیل شوند. احزاب باید این مساله را در ذهن حاکمان جا بیندازند که اگر دنبال این هستید که شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بهتر شود، این مهم جز از رهگذر تحزب اتفاق نمی‌افتد.

در حال حاضر در کشور ما شبکه‌های غیررسمی حامی‌پروری جایگزین تحزب شده‌اند. هر شخص سیاستمدار، هر گعده و هر گروهی برای خودش یک شبکه درست کرده است که افراد وفادار به خود را به اشکال مختلف تغذیه می‌کند. با این شیوه معلوم است ما به توسعه و پیشرفت نمی‌رسیم. باید احزاب را تقویت کنیم تا این شبکه‌های حامی‌پروری متوقف و از عرصه سیاسی کنار گذاشته شود. اینکه چه موقع این اتفاق می‌افتد، من هم نمی‌دانم.

ما در حزب ندا امیدوار هستیم که در یکی ۲ دهه آینده به این نقطه برسیم، ولی واقعیت این است که روندها در این راستا نیست، همان طور که ما در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی و ... پسرفت داریم، در حوزه تحزب هم پسرفت داریم و نمی‌دانم چه موقع این اتفاق محقق می‌شود.

در میان اصلاح‌طلبان با اعتماد ملی و کارگزاران قرابت داریم با اتحاد ملت، نه

چشم‌انداز شما در این خصوص چیست؟ آیا ممکن است حزبی چون ندای ایرانیان با حزب اتحاد ملت به توافق برسد؟

بعید است ما با حزب اتحاد ملت به توافق برسیم، چون از لحاظ سیاسی ۲ دیدگاه کاملا متفاوت داریم. اگرچه در کلیات اهداف (توسعه، بهبود شرایط اقتصادی، بهبود سیاست خارجی و ... ) مشترک هستیم، ولی راه رسیدن به این اهداف میان ندا و اتحاد ملت کاملا متفاوت است و این ۲ حزب از ۲ مسیر متفاوت به سمت این اهداف حرکت می‌کنند.

احزاب باید این مساله را در ذهن حاکمان جا بیندازند که اگر دنبال این هستید که شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بهتر شود، این مهم جز از رهگذر تحزب اتفاق نمی‌افتد

بنابراین بعید است با حزب اتحاد ملت به یک نقطه برسیم، ولی با احزاب دیگر مثل کارگزاران و اعتماد ملی این تفاهم را داریم چون ما اعتقادمان بر این است که از راه تفاهم و اعتمادسازی باید به این اتحاد برسیم که همه احساس کنند رسیدن به آن نقطه، منافع آنها و منافع کشور را تامین می‌کند. من در دوستان حزب اتحاد این نگاه را ندیدم و به همین دلیل بعید است با آنها به یک نقطه برسیم.

معتقدم احزاب باید به این بلوغ برسند، ولی حتی اگر احزاب هم به این بلوغ برسند، به تنهایی کافی نیست ساختار سیاسی هم باید از نظر قوانین تغییرات جدی پیدا کند.

روندهای موجود جبهه اصلاحات را به صورت رسمی به ۲ جریان تبدیل می‌کند

ممکن است تفاوت دیدگاه‌هایی که در جبهه اصلاحات وجود دارد، این جبهه را به ۲ گروه مجزا تبدیل کند؟

کلا این ۲ دیدگاه در جبهه اصلاحات وجود دارد. مثلا بسیاری از افرادی که بیانیه ۱۱۰ نفر را امضا کرده‌اند، هیچ وابستگی حزبی ندارند و عضو هیچ حزبی نیستند، چهره‌های محترم دانشگاهی هستند و از کار سیاسی هم پرهیز دارند، ولی دیدگاهشان این است. همان دیدگاه را ما دقیقا در خود جبهه اصلاحات داشتیم. در جبهه اصلاحات در فرایندی که قرار بود تصمیم‌گیری شود این دیدگاه وجود داشت.

همین الان هم این نگاه وجود دارد. حتی در انتخابات دوره گذشته هم همین طور بود. مثلا یک طیف معتقد به این بود که باید در انتخابات حضور داشته باشیم و از آقای همتی حمایت کنیم و دیگری معتقد بود نباید در انتخابات شرکت کنیم. این مساله هنوز هم وجود دارد. حال برخی احزاب هم در این میان زیگزاگی رفتار می‌کنند، یعنی یک دوره با این جریان هستند و دوره بعدی با یک جریان دیگر.

وقتی می‌بینید برخی چهره‌های دانشگاهی بیانیه ۱۱۰ نفر را نقد می‌کنند و افرادی هم که از آن حمایت می کنند، یعنی این ۲ دیدگاه در جامعه هم وجود دارد. حالا این ۲ طیف جریان اصلاح‌طلب دارند تلاش می‌کنند این ۲ دیدگاه را که در درون جامعه هم وجود دارد، نمایندگی کنند. بنابراین به نظر من روندها به این سمت می‌رود که عملا جریان اصلاح‌طلب به صورت رسمی به ۲ جریان تبدیل و تقسیم شود.

مشارکت پایین به ضرر کشور و جریان اصلاحات است

رویکرد حزب ندا به مشارکت در انتخابات کنونی چیست؟

بعید است با حزب اتحاد ملت به یک نقطه برسیم ولی با احزاب دیگر مثل کارگزاران و اعتماد ملی تفاهم را داریم. در میان دو دیدگاه موجود در جبهه اصلاحات برخی زیگزاگی رفتار می‌کنند، یعنی یک دوره با این جریان هستند و دوره بعدی با یک جریان دیگر

تجربه دومین دوره انتخابات شورای شهر تهران پیش روی ما قرار دارد. در دومین انتخابات شورای شهر تهران اکثریت مردم تهران رای ندادند. آن انتخابات نقطه عطفی شد که بعدا اتفاقاتی رخ دهد و دولتی بعدا روی کار بیاید که مسیر توسعه کشور را عوض کند. به خاطر همین، تصور ما بر این است که در حزب ندای ایرانیان ما هیچ وقت از نیامدن در عرصه انتخابات سود نبردیم؛ نه در انتخابات شورای شهر دوم سود کردیم، نه در انتخابات ۸۴ .

در واقع هیچ دوره‌ای نبوده که اصلاح‌طلبان از مشارکت نکردن مردم در انتخابات سود کرده باشند ولی هر دوره‌ای که در انتخابات شرکت کردیم، هم مردم و کشور نفع برده‌اند و هم خود جریان اصلاحات احیا شده است.

به خاطر همین هم باید به این سمت برویم که مشارکت را تشویق کنیم. البته نمی‌دانم در این انتخابات امکان و فرصتش را داشته باشیم یا نه.‌ خود نهادهای اجرایی و نظارتی هم عملا انتخابات را به نحوی مدیریت کردند که مشارکت بالا اتفاق نیافتد، به دلیل اینکه تصورشان بر این بود که اگر مشارکت بالا اتفاق بیافتد، یک جریان خاص در انتخابات پیروز می‌شود.

ببینید در انتخابات پیشین مجلس، بسیاری از نمایندگانی که از حوزه انتخابی تهران به مجلس راه یافتند آرایشان از نفر آخر انتخابات تهران در مجلس دهم کمتر بود. معلوم است که وقتی مشارکت بالا برود امثال این افراد رای نمی‌آورد، بنابراین برخی ترجیح می‌دهند مشارکت پایین باشد.

دنبال سهم‌خواهی لیستی نبوده‌ایم

رویکرد حزب ندا به لیست‌های انتخاباتی چیست؟ آیا به دنبال سهمی از لیست مورد حمایت اصلاح‌طلبان و اعتدالیون بوده است؟

برخی احزاب مثل حزب ندای ایرانیان از فهرست صدای ملت به سرلیستی آقای مطهری حمایت کرده‌اند اما اصلا بحث سهم مطرح نبوده است. ما مشورت‌هایی را داده‌ایم و تمام ندا تلاشش را انجام داده و با آقای مطهری رایزنی کردیم و هم با دیگر احزاب و تلاش کردیم و خواهش کردیم که به لیست مشترک برسیم. این طور نباشد که حزب اعتدال و توسعه لیستی جداگانه بدهد و آقای مطهری لیستی جداگانه. تلاش حزب ندا در این انتخابات این بوده که دوستان را مجاب کند که جز آقای مطهری کسی لیست ندهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha