اگر سن و سالی از آن ها گذشته بود و مثل خیلی از بزرگترها که آلوده دنیا شده اند، نگران پرونده اعمالشان بودند، حق داشتند که سه روز و سه شب به درگاه الهی بایستند و با گریه و مناجات از خدا بخواهند تا گناهانشان را بیامرزد ولی یک نوجوان ۱۰ یا ۱۲ ساله که هنوز به سن تکلیف نرسیده و حتی نماز هم بر او واجب نشده، اینجا دنبال چه می گردد؟
دیوارهای مسجد سپهسالار قدیم در کنار بازار و نزدیک خیابان ناصر خسرو این خاطره را از یاد نخواهد برد که حدود صد نوجوان چگونه سه روز را عاشقانه پا به پای بزرگترها روزه گرفتند و شب ها هم به مناجات و دعا پرداختند؛ با این که هنوز گرد و غبار گناه بر دل های آن ها ننشسته و دعاهایشان به درگاه الهی قبول است.
مسجد سپهسالار شاهد است که چگونه این نوجوانان در امواج متلاطم و خروشان دنیای فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، دل از همه چیز کنده اند و در طبق اخلاص گذاشته و با همان شوخی های دوران نوجوانی به نماز می ایستند و با خدا راز و نیاز می کنند.
هنوز تا اذان ظهر ۱۵ رجب که آخرین روز اعتکاف است، بیش از یک ساعت مانده و برخی از معتکفان که شب زنده داری آخرین شب اعتکاف را غنمیت شمرده و تا سحر به دعا و عبادت مشغول بودند، همچنان استراحت می کردند. به سراغ یکی از همین نوجوانان رفتم و بیدارش کردم و گفتم «چرا تا الان خوابیده ای؟» و او با نگاه معصومانه اش گفت «دیشب تا دیر وقت بیدار بودیم.» معتکف دیگر که شاهد گفت و گوی ما بود، گفت «سحری هم نخورده»
حالا نیم ساعت تا اذان ظهر باقی است، یک نوجوان را میان معتکفان می بینم درحالی که مشغول نماز است و قنوت گرفته، صحنه ای زیبا آفریده و دست های کوچک خود را به درگاه الهی بلند کرده است. میکروفون را به سمتش می گیرم و می پرسم «هنوز اذان نگفته اند، چه نمازی می خوانی؟» و او با همین سن و سال کم، نه خود را می بازد و نه نماز خود را می شکند، فقط لبخندی می زند ولی با تکان دادن سر، پاسخم را می دهم.
مراسم اعتکاف این نوجوانان به همت مجموعه نوجوانان مکتب الزهرا(س) و تولیت حوزه علمیه مروی در مسجد سپهسالار برگزار شده و چه خوش سلیقه اند، دست اندرکاران این برنامه که به هر معتکف یک پلاک داده اند تا به گردنشان بیاندازند؛ پلاکی که یک طرف آن نام معتکف و طرف دیگر، تصویری از شهدای دفاع مقدس یا شهدای مدافع حرم حک شده است.
برخی از این نوجوانان افتخار مداحی آستان اهل بیت را دارند و برخی هم با نغمه های خوش خود به تلاوت کلام الهی می پردازند. هنگام نماز است و معتکفان نماز جماعتی معنوی را اقامه می کنند و سپس پای سخنان آیت الله محمدباقر تحریری استاد اخلاق می نشینند و دل های پاک خود را از سفارش های این استاد سیراب می کنند و چه شب و روزهای به یادماندنی را می گذرانند که پای درس اساتیدی همچون آیت الله محمدعلی جاودان می نشینند.
یکی از نوجوانان در پاسخ به این سوال که چگونه در میان این جمعیت با خدای خود خلوت می کنی، درسی از جلوت و خلوت داد و گفت که خلوتش با جلوتش منافاتی ندارد و می تواند در اعتکاف ساعت هایی را با خدا راز و نیاز کند، مدتی را به تفکر بگذراند و ساعت هایی را با دیگران به گفت و گو بگذراند.
چه زیباست اعتکاف پدر و پسری مثل اعتکاف مادر و دختری که در بعضی از مساجد برگزار می شود؛ پدری که هم سر به سجده می گذارد و سه روز را به دور از هیاهوی دنیای بی ارزش سپری می کند و هم شاهد تمرین بندگی فرزندش است.
حرف بسیار است و هر کدام از این معتکفان نوجوان با همان دل های پاک و صداقتی که از چشم هایشان می بارد به یک یک سوالات پاسخ می دهند. یکی بعد از مصاحبه می گوید «لطفا مصاحبه مرا پخش نکنید» در این روزگار که هر کسی به دنبال دیده شدن است، این نوجوان در این یکی دو روز چه دیده، که می گوید مصاحبه اش را پخش نکنم؟ به دیگری می گویم «تو با این لاغری چرا روزه می گیری؟» می گوید روزه می گیرد تا به خدا نزدیکتر شود. گویی این ها هم می خواهند ره صد ساله را یکی دو شبه طی کنند. آن ها با همین سن و سال کم، هفت خوان رستم را رد می کنند و ما هنوز اندر خم کوچه خودبینی و غفلت هستیم.
حجت الاسلام مجید آژده مسئول کتابخانه مدرسه مروی هم از تاریخچه اعتکاف برای ما گفت که از سال ۷۲ با حضور تعدادی از طلبه های جوان در مسجد جامع بازار تهران آغاز شد و سال های بعد به دلیل استقبال پرشور مردم در مساجد مروی و سپهسالار در خیابان ناصر خسرو و سپس در دیگر مساجد تهران برگزار شد.
نظر شما