به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، اثری موزیکال رمانتیک به نویسندگی و کارگردانی دیمین شزل که عاشقانه رایان گاسلینگ در نقش یک پیانیست جاز و اما استون در نقش هنرپیشهای آرزومند را به تصویر میکشد.
این فیلم مجموعهای از رنگهای متضاد را در قالبی بسیار جسورانه به تصویر میکشد. این موضوع بویژه در کلیپ شاد میا و دوستانش پیش از امتحان برجسته شده است.
تنها چیزی که میا (اما استون) میخواست این بود که بازیگر شود و همیشه به دنبال فرصتهایی بود تا بتواند وارد صحنه نمایش شود.
پیش از امتحان، لباسهایی که میا و همکلاسیهایش به تن دارند، آبشاری پر جنب و جوش از رنگهای روشن است؛ زرد، قرمز، آبی و سبز.
کارگردان قوانین هارمونی را به هم میزند. هر رنگی فریاد میزند «به من نگاه کن». در رابطه با خود فیلم، به نظر میرسد که فقط جسورانهترین رنگها میتوانند در برابر میل جسورانه و کمنظیر میا برای صحنه مقاومت کنند. این دقیقاً همان دنیایی بود که در اشعار موسیقی ابتدایی فیلم به تصویر کشیده شد. همانگونه که به باور میا، دنیای تکنیکال آمیخته از موسیقی و ماشین مرا میخواند که در آن صحنه باشم.
یولاندا لیو درباره لا لا لند مینویسد: این اثر با پیوند ۱۲ آهنگ داستانی را روایت می کند؛ پسری که میخواهد نوازنده جاز شود و دختری که عاشق بازیگری است. این ایده به من دست میدهد که ارزش هنری در پس همه آهنگها، طراحی رقص و نحوه طرح داستان از یک داستان ساده عاقشانه فراتر میرود.
لس آنجلس، مکانی که داستان در آن اتفاق میافتد. انتخاب چنین مکانی به تنهایی یک طراحی هوشمندانه است. چرا که این شهر مدتهاست که به عنوان شهر آفتاب شناخته شده است.
و شگفتانگیز این که بسیاری از زیباترین صحنهها در شب اتفاق میافتد. در این میان موزیکال بودن اثر، حکایت از نبوغ کارگردان دارد که فیلم را به سطح دیگری ارتقا میدهد. از آنجایی که سباستین یک پیانیست پرشور جاز است. دیمین شزل از این فرم موسیقی خاص برای جلب توجه از طریق ریتم پیچیده استفاده میکند. هیچ فرم موسیقی دیگری نمیتواند به این اندازه دقیق با فیلم برابری کند.
میا و سباستین به دلیل سوء تفاهم از هم جدا شدند؛ میا بازیگر معروفی شد، ازدواج کرد و به آرزویش رسید. سباستین هم کلوپ جاز خود را افتتاح کرد و موسیقی مورد علاقه خود را منتشر کرد.
به نوشته لیو، با نزدیک شدن به پایان فیلم، با یک دوراهی جالب روبرو میشوم. لبخند زدن یا گریه کردن؟ نمیتوانستم تصمیم بگیرم، چون نمیتوانم پایان را با خوشحالی یا بد بودن تعریف کنم.
دیمین شزل از یک کلیپ مونتاژ جایگزین برای برجسته کردن ابهام در پایان فیلم استفاده کرد. در این کلیپ، میا و سباستین از رویاهای خود دست کشیدند و در نهایت پایان فیلم را رقم زدند.
آیا این بدان معناست که میا و سباستین پرشور و هیجان هرگز داستانهای خود را کامل نکردند یا این که تصمیم گرفتند داستانهای هم را در یک داستان روایت کنند.
و سوال پایانی این که، کدام یک ارزش بیشتری داشت؟ رویا یا عشق؟ پاسخها میتواند متفاوت از هم باشد. همانگونه که تیلور سوئیفت میگوید: بهترین فیلم های تمام دوران هرگز ساخته نشدند.
نویسنده مینویسد: شاید نتوان پایان را به شکلی عالی دید، اما کمال چیزی نیست که فیلم برای آن ساخته شده است.
نظر شما