امام خمینی(ره) بعنوان موثرترین مرجع تقلید شیعیان در صدسال اخیر، بیش از همه با رهبری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی شناخته میشود. نقش عملیاتی ایشان در جریان این وقایع باعث شده تا کمتر به مقدمهچینی نظری و فقاهتی این مرجع تقلید در دهههای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نگریسته شود.
نظریه «ولایت فقیه» بعنوان برجستهترین تئوری سیاسی امام خمینی(ره) آغازی برای یک مسیرنوین در عصر جدید حکمرانی بود. هرچند این نظریه در اواخر دهه۴۰ و در نجف اشرف تدریس شد، اما نمیتوان آن را منفک از سیر اندیشه امام خمینی(ره) در نظر گرفت. آنچنان که از دههها پیش و حتی زمانی که بعنوان مرجع تقلید نیز شناخته نمیشدند به این افق و تحقق آن چشم دوخته بودند.
کشفالاسرار و آغاز بحثی که امتداد یافت
سال ۱۳۲۲ بود که کتابچه ۳۸صفحهای «اسرار هزارساله» به قلم علیاکبر حکمیزاده سروصدای زیادی در جامعه و بخصوص حوزههای علمیه خلق کرد. در شرایطی که روحانیون شاهد جولان دادن احمد کسروی بودند و صدای فرقهسازیهای جدید را میشنیدند این بار یکی از طلاب پیشین(حکمیزاده) با انتشار کتابی به عقاید بنیادین شیعیان حمله کرده بود.
در این شرایط هرچند با پایان دوره سلطنت پهلوی اول، فضای عمومی جامعه تا حدی بازتر شده بود اما اثرات آن دوره کماکان حوزه علمیه را در موقعیت منفعلانهای گرفتار کرده بود. تا جایی که انتشار این کتاب با واکنش محسوسی از سوی اساتید حوزه علمیه مواجه نشد. امام خمینی(ره) درباره فضای آن دوران و آنچه که مقدمه واکنش علمی ایشان به کتاب «اسرار هزارساله» شد میفرمایند: «یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده ای دارند راجع به کتاب اسرار هزار ساله بحث می کنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق می گوییم حال آنکه این بحثها در حوزه ها هم نفوذ پیدا کرده است.» از این رو ایشان بلافاصله تصمیم می گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به درس نمی روند، طی یک ماه، تا چهل روز تقریبا همه کارها را کنار می گذارند و کتاب کشف اسرار را در نقد آن رساله می نویسند.
کشفالاسرار در فضای وقت حوزههای علمیه بشدت موثر واقع میشود. اثری جامع و دقیق که نشان از ظهور یک روحانی با پشتوانه عمیق نظری و دارای چشمانداز سیاسی و اجتماعی دارد. کشفالاسرار اما فراتر از پاسخ به شبهات حکمیزاده، آغازی بر طرح یک ایده و خوانش جدید در مورد لزوم احیای کارکرد سیاسی و اجتماعی اسلام توسط روحانیون بود.
حکمیزاده گفتار سوم خود را در کتابچه «اسرار هزارساله» به نقد روحانیت و ولایت مجتهدان اختصاص داده بود. گفتارهای چهارم و پنجم نیز به حکومت و قانون پرداخته بود. پرسشهای او در این بخشها شامل چنین مواردی چون «پرسش از نیابت و حدود ولایت مجتهدان»، «درآمد و مخارج زندگی روحانیت»، «حرمت مالیات»، «نامشروع خواندن دولت از سوی روحانیت» و «وضع قانون از سوی انسان» بود.
پیوستگی این پرسشها و گفتارها باعث شد تا امام خمینی(ره) نیز مجموع آنها را با یک مقدمه بررسی کرده و در صفحات ۱۷۹ تا ۳۰۵ «کشفالاسرار» را به آن اختصاص دهد. این بخش از کتاب مذکور را میتوان نخستین محل ابراز اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) دانست.
سایهروشنی از ولایت فقیه
«کشفالاسرار» به بحث از رابطه فقها و علما در دوره غیبت پرداخته و اندیشه ولایت سیاسی علما را اجمالا طرح میکند. امام خمینی(ره) در این باره اشاره میکنند: ولایت مجتهد که مورد سوال است، از روز اول در میان خود مجتهدین هم مورد بحث و مناقشه بوده و در اصل و حدود ولایت، و نیز حکومتش اختلاف نظر بوده است. ایشان تصریح میدارد که نگاه ایجابی به ولایت سیاسی فقها دارد و مینویسد: «ما که میگوییم حکومت و ولایت در این زمانها با فقهاست، نمیخواهیم بگوییم فقیه هم شاه و هم وزیر و هم نظامی و هم سپور است. بلکه میگوییم همانطور که یک مجلس موسسان تشکیل میشود از افراد یک مملکت و همان مجلس تشکیل یک حکومت و تغییر یک سلطنت میدهد و یکی را به سلطنت انتخاب میکند... اگر یک همچو مجلسی از مجتهدین دیندار که هم احکام خدا را بدانند و هم عادل باشند... تشکیل شود و انتخاب یک نفر سلطان عادل کنند که از قانونهای خدایی تخلف نکند و از ظلم و جور احتزار داشته بشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نکند به کجای نظام مملکت برخورد میکند؛ و همینطور اگر مجلس شورای این ممکلت از فقهای دیندار تشکیل شود یا به نظارت آنها باشد چنانچه[قانون اساسی مشروطه] هم این را میگوید به کجای عالم برخورد میکند؟»
امام خمینی(ره) پس از اشاره به برخی روایات در حمایت از دیدگاه خود و نیز نقد دولت پهلوی، باز هم به نظام سیاسی خویش برمیگردد و میگوید: «اگر آن حکومت حق خدایی عادلانه بخواهد تشکیل شود، باید مجلس از فقها یا به نظارت فقها تشکیل شود و در مجلس قوانین آسمانی طرح شود و در کیفیت آن بحث شود و دولت قوه اجرا باشد.» ایشان در توضیح رابطه قانون و اجرا و نیز رابطه روحانیت و دولت از تمثیل چشم و پا استفاده کرده و می نویسند: «نه قانن تنها میتواند بشر را اداره کند و نه با زور فقط کاری از پیش میرود. قوه مقننه و مجریه مانند چشم و پا میمانند. بی چشم بخواهد راه برود به چاه فنا میافتد. چشمدار بیپا هم با آنکه راه را میبیند نمیتواند به مقصد برسد؛ و این دو قوه باید به هم مرتبط و با پیوند باشند. یکی چشم دارد و یکی پا، تا این دو از هم جدا هستند نمیتوانند دنبال مقصد بروند.»
در ادامه مباحث این بخش از «کشفالاسرار» است که امام خمینی(ره) مسئله مشروعیت سیاسی را بعنوان اساس هرگونه نظریه سیاسی پیش میکشد. ایشان با بیان اینکه «جز سلطنت خدایی، همه سلطنتها بر خلاف مصلحت مردم و جور است و جز قانون خدایی، همه قوانین، باطل و بیهوده است»، مقوله مشروعیت الهی حاکمیت را بطور ویژه برجسته میکنند. طرح مشروعیت الهی و امتداد آن که در چارچوب نظارت فقیه پی گرفته میشود از دیگر مقدمات بحثی است که ایشان قریب به ربع قرن بعد و در چارچوب نظریه ولایت فقیه به آن میرسند.
«کشفالاسرار» را باید نقطه آغاز اصلی پروژه فکری امام خمینی(ره) در برجسته کردن مسئولیت سیاسی روحانیت در حکمرانی به حساب آورد. هرچند این کتاب در موقعیتی واکنشی و به صورت جوابیهای بر ادعاهای حکمیزاده منتشر شد اما در گذر زمان مباحث طرح شده در آن تبدیل به ایده مرکزی نظریات امام خمینی(ره) شد که در نظریه ولایت فقیه تبلور نهایی را پیدا کرد.
نظر شما