۳۱ فروردین ۱۴۰۲، ۸:۳۷
کد خبرنگار: 5333
کد خبر: 85083839
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

«کبوتر کاغذی» روی قفسه کتاب‌فروشی‌ها نشست

۳۱ فروردین ۱۴۰۲، ۸:۳۷
کد خبر: 85083839
«کبوتر کاغذی» روی قفسه کتاب‌فروشی‌ها نشست

تهران- ایرنا- نویسنده کتاب «کبوتر کاغذی» به سراغ موضوع ارتباط با امام زمان (ع) رفته است. ارتباط با کسانی که راه ارتباط با خالق بشرند و به واسطه آنهاست که زمین و اهلش پابرجا هستند.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، ارتباط با اهل بیت (ع و به ویژه ارتباط با امام زمان (عج) نیاز اساسی بشر امروزی است. نویسنده به سراغ موضوع ارتباط با امام زمان (عج) رفته است. ارتباط با کسانی که راه ارتباط با خالق بشرند و به واسطه آنهاست که زمین و اهلش پابرجا هستند. یکی از راه‌های ارتباط توصیه شده با امام زمان (عج) نوشتن نامه و عریضه است.

نویسنده برای گروه سنی کودک و نوجوان کتابی نوشته از مامورهایی کاغذی که وظیفه‌شان رساندن نامه‌های آدم‌های منتظر و امیدوار به آقای خوبی‌هاست. نامه‌هایی که حرف‌های بسیاری در دل‌هایشان نوشته شده است و «کبوتر کاغذی» هم قاصد نامه دخترکی است از شهری خشک برای مرد بارانی تا از او بخواهد باران را بر روی شهر تشنه و خشکشان بفرستد. مردی که به واسطه او و خانواده‌اش باران‌ها می بارند.

قسمتی از متن کتاب

کبوتر کاغذی روی دیوار کاه‌گلی حیاط نشسته بود و خیره شده بود به نرگس. باد داغی، بال‌هایش را تکان داد. خورشید با قدرت می‌تابید و حرارت گرمش را به سر و صورت او می‌ریخت. ولی کبوتر کاغذی، چشم از نرگس برنمی‌داشت. نرگس، روی تاب، منتظر نشسته بود و آرام پاهایش را به زمین می‌کشید و خودش را تاب می‌داد. انگار با همه قهر بود. با آسمان، با خورشید و یا حتی باد. نه گرمای خورشید برایش مهم بود و نه بود سوزان.

کبوتر کاغذی، نگاهی به پاهای نرگس انداخت که با کشیده شدنشان روی زمین، گرد و خاک حیاط را بلند می‌کرد. آرام گفت: «بهتر است زودتر پیش او بروم و ماجرا را برایش تعریف کنم. شاید بتوانم کمکش کنم.»

کبوتر کاغذی، بال زد و از روی دیوار کاه‌گلی بلند شد و پرواز کرد. به نرگس نزدیک و نزدیک‌تر شد. سرعتش را کم کرد و آرام روی درخت خشکی نشست که نرگس، تابش را به شاخه‌های آن بسته بود. نرگس، آرام تاب می‌خورد و درخت تشنه و خشک هم تکان می‌خورد. کبوتر کاغذی، به طناب نیمه پوسیده تاب نگاه کرد. و بعد خیره شد به چهره ناراحت نرگس. کمی هیجان داشت. نمی‌دانست چطور باید حرفش را بزند. شروع کرد به آواز خواندن.

اما نرگس صدایش را نشنید. کبوتر کاغذی، صدایش را بالارت برد، کمی بعد، نرگس، سرش را به طرف صدا چرخاند. از تاب پایین آمد و به کبوتر کاغذی نزدیک شد، آرام گفت:«کبوتر؟»

کبوتر کاغذی نگاهی به گردنبند نرگس انداخت و گفت:« سلام نرگس، چه گردنبند قشنگی داری!»

نرگس کمی دور و برش را نگاه کرد. دستش را بالا آورد و چشمانش را مالید و چند بار پلک زد.

*دارم خواب می‌بینیم؟ مگر می‌شود کبوتر حرف بزند؟ (صفحه ۵۹)

کتاب مصور «کبوتر کاغذی» نوشته لیلا مدرس‌پور و تصویرگری تکتم ملانوروزی با شمارگان هزار نسخه در ۱۰۰ صفحه گلاسه با قیمت ۸۵ هزار تومان در پاییز ۱۴۰۱ توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha