به گزارش روز شنبه ایرنا به نقل از تارنمای اسپوتنیک موندو، حضور چین در آمریکای لاتین یک واقعیت غیرقابل انکار است. علاقه پکن به کشورهای این منطقه در دهههای اخیر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است و این علاقه متقابل است. غول اقتصادی آسیا اکنون شریک تجاری اصلی بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین است اما به راستی چه چیزی باعث این وضعیت شده و پکن چه مزایایی برای آمریکای لاتین به همراه دارد؟
رِناتو اونگارتی (Renato Ungaretti) کارشناس مطالعات استراتژیک بینالمللی از دانشگاه فدرال ریو گراند دو سول (UFRGS) و محقق موسسه تحقیقات اقتصادی کاربردی (IPEA) به اسپوتنیک، گفت: روابط کنونی میان چین و کشورهای آمریکای جنوبی و آمریکای لاتین، به طور کلی، از ابتدای قرن بیستویک آغاز شد و این مناسبات در دهه گذشته، به لطف سرمایهگذاریها و تامین مالی چین و پروژههای زیرساختی عمیقتر شده است.
وی افزود که از دیدگاه آمریکای لاتین، چین این قابلیت را دارد که در رفع مجموعهای از آسیبپذیریهایی که کشورهای منطقه از آنها رنج میبرند، کمک کند.
اونگارتی تصریح کرد: چین، یک بازار عظیم برای صادرات است، شریک اصلی اکثر کشورهای آمریکای جنوبی، به ویژه برزیل، شیلی، پرو، اروگوئه و آرژانتین است. پکن همچنین میتواند به کاهش تنگناهای زیرساختی منطقه که موانعی بر سر راه توسعه کشورهای آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی است، کمک کند.
به گفته این تحلیلگر بینالمللی، از نقطه نظر چین، «علاقه زیادی برای تصاحب و تسخیر بازارهای آمریکای جنوبی برای صادرات محصولات با پیچیدگی متوسط و بالا وجود دارد».
«چین علاقهمند به صادرات استانداردهای فناوری در بخشهای مختلف، از انرژیهای تجدیدپذیر گرفته تا ارتباطات از راه دور است. این کشور همچنین علاقهمند به داشتن روابط نزدیکتر با کشورهای منطقه به عنوان راهی برای مقابله با نفوذی است که ایالات متحده در منطقه آسیا و اقیانوسیه دارد».
«اقتصادهای منطقه به هر نحوی با اقتصاد چین در هم تنیده شدهاند» و این واقعیت، «سناریویی از وابستگی متقابل فزاینده» را ایجاد میکند.این کارشناس در پاسخ به این پرسش که نیازهای اصلی منطقه چه بخشهایی است، به «بخش زیرساختها، کمبودها در زمینه خدمات عمومی و دسترسی به برق و بهداشت» اشاره کرد.
اونگارتی تاکید کرد: آمریکای لاتین نیاز به سرمایهگذاری در زیرساختهایی دارد که معمولاً پوشش داده نمیشوند و چین در دهههای اخیر پیشنهاد کرده است تا مجموعهای از پروژه های زیرساختی حملونقل و انرژی را تأمین مالی کند؛ این مسئله میتواند به توسعه کشورهای منطقه کمک کند. به یاد داشته باشید که تاکنون پروژههای برقآبی در آرژانتین و اکوادور تامین مالی شدهاند.
این محقق همزمان با تاکید بر اینکه «اقتصادهای منطقه به هر نحوی با اقتصاد چین در هم تنیده شدهاند»، هشدار داد که این واقعیت، «سناریویی از وابستگی متقابل فزاینده» را ایجاد میکند.
وی تاکید کرد اگرچه این غول اقتصادی، متحد بزرگی است اما منطقه آمریکای لاتین باید تلاش کند تا شرکا و بازارهای خود را متنوع کند، سرمایهگذاران از سایر اقتصادها را جذب کند و در نتیجه فضای مانور خود را حفظ کند. برای این منظور، از سرگیری تلاشهای همگرایی به ویژه در قاره آمریکای جنوبی بسیار مهم است.
اونگارتی تاکید کرد گسترش چین در آمریکای لاتین پس از اصلاحات اقتصادی اواخر دهه ۱۹۷۰، زمانی که این کشور آسیایی به تدریج به یک قدرت تجاری و تولیدی تبدیل شد، با سرعت بیشتری آغاز شد و در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، زمانی که چین به سازمان تجارت جهانی پیوست، به اوج خود رسید. از آن زمان به بعد، «مشارکت تجاری رو به رشد» با کشورهای منطقه آغاز شد.
روند تبدیل شدن چین به عنوان شریک اصلی برزیل در سال ۲۰۰۹ آغاز شد؛ سایر کشورهای منطقه نیز به سرعت، چین را شریک اصلی خود قرار دادند. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰، پکن با سرمایهگذاری مستقیم شرکتهای چینی، ابتدا در بخش منابع طبیعی و سپس با حضور بسیار قوی در بخش برق، به طور فزایندهای حضور خود را در آمریکای لاتین تقویت کرد.
این کارشناس مطالعات استراتژیک بینالمللی با تشریح روند تقویت حضور چین در عرصه جهانی خاطر نشان کرد این ارتباط رو به رشد بین پکن و کشورهای آمریکای لاتین باعث ایجاد نارضایتی در بخش دیگر قاره آمریکا میشود.
وی با اشاره به رقابت بسیار شدید میان پکن و واشنگتن در سالهای اخیر تاکید کرد: بدیهی است که ایالات متحده از حضور رو به رشد چین در آمریکای جنوبی و به طور کلی در آمریکای لاتین چندان راضی نیست.
یک رابطه متنوعتر و پیچیدهتر
آماندا هارومی (Amanda Harumy) استاد روابط بینالملل در مرکز دانشگاهی بنیاد سانتو آندره (Centro Universitario de la Fundación Santo André) و مدیر «موسسه دیپلماسی برای دموکراسی» به اسپوتنیک گفت: از نظر تجاری، «اقتصاد آمریکای لاتین برای چین به عنوان یک اقتصاد مکمل ضروری است».
این استاد دانشگاه با یادآوری اینکه اقتصاد چین، یک موتور بزرگ اقتصاد آمریکای لاتین است که به لحاظ تاریخی، به صادرات کالاها وابسته بوده است، تاکید کرد: ما کالاهایی همچون سویا، گوشت، روغن و سنگ آهن صادر میکنیم که برای توسعه چین بسیار اساسی است. چین ۱۸ درصد تولید ناخالص داخلی جهان را دارد.
وی تصریح کرد: فرآیند صادرات کالاها، در سالهای اخیر با تجارت با چین سرعت یافته و عمیقتر شده است. ما صنعتزدایی کردهایم و بیشتر و بیشتر به صادرات مواد خام وابسته هستیم.
هارومی خاطرنشان کرد که «صنعتزدایی برای اقتصادهای آمریکای لاتین، مطلوب نیست زیرا تنوع اقتصادی پایینی ایجاد میکند».
«این مسئله باعث میشود که رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی ما در برابر قیمت مواد خام بسیار آسیبپذیر باشد. قیمت مواد خام با توجه به اقتصاد بینالمللی دارای حاشیه نوسان است: وقتی مواد خام قیمت خوبی دارند، رشد تراز تجاری را شاهد هستیم. اما وقتی قیمت کالاها کاهش مییابد، این اقتصادها شکننده میشوند. بنابراین جالب نیست که ما اقتصاد خود را کاملاً وابسته به صادرات مواد خام قرار دهیم».
وی افزود: صنعتیزدایی از جنبههای دیگر نیز به توسعه آسیب میزند. به عنوان نمونه، تاثیر صنعتیزدایی بر دستمزدها بسیار مهم است. برای کاهش نابرابریهای اجتماعی در آمریکای لاتین، به دستمزدهای خوب نیاز است، و این بخش صنعت است که میتواند مهد نیروی کار واجد شرایط با دستمزدهای بالاتر باشد؛ برخلاف آنچه در بخش کشاورزی شاهد هستیم و فناوری در این بخش، هر چه بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و دستمزدها پایین است.
هارومی تاکید کرد: به همین دلیل لازم است همکاریهای تجاری با چین متنوع شود و بیشتر در انتقال فناوری سرمایهگذاری شود. «ما باید روابط کنونی خود را متنوعتر و پیچیدهتر کنیم. ما نمیتوانیم این تمایل به صادرات مواد خام از برزیل را یک شبه از بین ببریم و به سرمایهگذاری زیادی در آموزش، علم و فناوری نیاز داریم، سیاستی که هدف آن ایجاد یک جهش تکنولوژیکی واقعی در بحث صنعتیشدن باشد».
این کارشناس روابط بینالملل معتقد است کشورهای آفریقایی در حال حاضر رابطه همکاری و انتقال فناوری با چین دارند و تأکید کرد که در مورد برزیل، هدایت تلاشها در این زمینه ضروری است.
وی در پایان گفت: باید بدانیم که برزیل در توسعه فناوری جهانی بسیار عقب است. کشورهای اصلی در یک رقابت واقعی فناوری، هم در حوزه بیوتکنولوژی و هم در فناوری نظامی قرار دارند.
نظر شما