۱۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷
کد خبرنگار: 908
کد خبر: 85019818
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

پروندهٔ خبری

نگاهی به فیلم سینمایی «چرا گریه نمیکنی»؛

گریه کردن یا نکردن مساله این است

۱۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷
کد خبر: 85019818
مصطفی محمودی | منتقد و مدرس دانشگاه
گریه کردن یا نکردن مساله این است

تهران- ایرنا- علیرضا پس از مرگ ناگهانی برادرش به وضعیتی دچار شده که قادر نیست گریه کند، بستگان دوستان و آشنایانش تلاش می کنند تا از راه های مختلفی شرایطی را برای گریه کردن علیرضا فراهم کنند اما او همچنان در گریه کردن ناتوان است و راه درازی را باید بپیماید تا بتواند گریه کند.

ساخته جدید علیرضا معتمدی ایده و سوژه جالب و منحصر به فردی در سینمای ایران دارد. گریه کردن یا نکردن مساله این است، گریه کردن به عنوان یکی از راه های مؤثر تخلیه احساسات برای حفظ سلامت روحی و روانی انسان از اهمیت بسیاری برخوردار است.

نکته مهم در رابطه با گریه کردن این است که فقط در اثر تجربه پدیده های غم انگیز اتفاق نمیفتد بلکه پاسخی طبیعی به احساس های شدید از هر نوع اعم از هیجان انگیز و فرح بخش، هم محسوب میشود از این رو داشتن توانایی گریه کردن به هنگام نیاز میتواند حتی نوعی تلاش برای بقا باشد.

با وجود اهمیت بسیار این پدیده ممکن است گهگاه از آن بی بهره بمانیم شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به شدت میل به گریه کردن داشته باشید اما نتوانید حتی یک قطره هم اشک بریزید، در چنین شرایطی چشم ها داغ و آماده اشک ریختن میشوند، اما بغضی در هم نمی شکند و فشار روحی دوچندان می شود، شاید هم به هیچ وجه حس گریه کردن را نداشته باشید، اما به خاطر شدت احساس هایی که در طول روز به شما وارد شده بخواهید آنها را با
اشک ریختن تخلیه کنید و ناکام بمانید.

در یادداشتی (۱) میخواندم که دلایل مختلف جسمی و روحی برای گریه نکردن وجود دارد که بخشی از علل روحی مربوط به این مساله از این قرار است:

الف) افسردگی مالیخولیایی

افسردگی مالیخولیایی نوعی اختلال شدید افسردگی است که اغلب با علائم شدید و جدی همراه است. ابتلا به این نوع افسردگی میتواند با بی حسی، کاهش سرعت عملکرد، ناامیدی شدید، بی علاقگی و احساس عدم تعلق به جهان پیرامون و واکنش نشان ندادن به اتفاق ها (مخصوصا اتفاق های مثبت) همراه باشد، فرد مبتلا به افسردگی مالیخولیایی ممکن است احساس ها را با شدت های بسیار کم حس کند و همین میتواند باعث شود که این فرد در گریه کردن ناتوان گردد.

(ب) آنهدونیا (Anhedonia)

آنهدونیا نوعی اختلال در عملکرد بخش درک کننده لذت در مغز است که معمولا با کاهش انگیزه یا میزان درک لذت و اتفاق های خوشایند شناخته می شود، آنهدونیا عموما به عنوان یکی از علائم افسردگی در نظر گرفته میشود اما میتواند به صورت مستقل یا به همراه اختلال های روحی دیگر هم ابراز شود، محسوس ترین پیامد آنهدونیا بی علاقگی به حضور در اجتماع و شرکت کردن در فعالیت هایی است که از دید عموم لذت بخش هستند.

در اثر این اختلال احساس لذت به شدت سرکوب میشود و قابلیت ابراز احساسها بسیار کاهش می یابد. مطالعه های علمی صورت گرفته روی افراد مبتلا به آنهدونیا یا آنهدونیای ناشی از افسردگی نشان داده اند که آنها توانایی گریه کردن را تا حد زیاد و در مواردی حتی به کل از دست داده اند.

مقایسه دو علل یاد شده با شخصیت اصلی فیلم یعنی علیرضا در فیلمنامه نشان می دهد که وی تا حد زیادی از بروز افسردگی مالیخولیایی و تا مقداری نیز از اختلال آنهدونیا رنج می برد و تطبیق این مساله در فیلمنامه نشان میدهد که پردازش شخصیت علیرضا با مطالعه و شناخت کامل از دو اختلال روانی یاد شده همراه بوده.

اما از بعد محتوایی بنظر می رسد که معتمدی تلاش کرده تا به نوعی روشنفکری مدرن امروزی جامعه ایرانی را مورد نقد قرار داده و آن را ریشخند کند که نمونه بارز این مدعا را میتوان در صحنه های مختلف داستان به آسانی پیدا کرد از پیک نیک در گاوداری و تماشای فیلم گاو گرفته تا صحنه شکار در میدان تجریش، همگی بخش هایی از این مساله به شمار میروند که در آمیخته شدن به فضایی طنز ویژگی هایی بدیع به اثر بخشیده اند.

اما ذکر یک نکته نیز ضروری است که معتمدی در فیلمنامه خود شوخی های خطرناکی نیز با برخی مقولات مورد احترام جامعه انجام داده که چندان پسندیده نیست و آرزو میکردم وی بدون حرکت به سوی موضوعات یاد شده فیلمنامه و فیلم خود را پیش می برد: صحنه حضور علیرضا در یک هیات مذهبی و بستری شدنش در اتاق سرم مجاور هیات، صحنه حضور علیرضا و عمه بر سر مزار و یله دادن و تخمه شکسن علیرضا در آن مکان، صحنه قرآن خواندن امیر حسین بالای قبری که با همکاری علیرضا حفر شده و وی در آن خوابیده تا با مفهوم مرگ راحت تر کنار بیاید و صحنه حضور توامان زن عقدی و زن مثلا صیغه ای علیرضا به همراه وی در منزل از جمله شوخی هایی است که خط قرمز عقاید شرعی و اخلاقی محسوب شده و معتمدی به شکلی از این خط قرمزها عبور کرده است.

اما فینال قصه و صحنه پایانی همانجایی است که فیلمساز و نویسنده فیلمنامه جریان روشنفکری مدرن این روزها را ریشخند کرده است، آنهمه تلاش سخت و سنگین و طاقت فرسای بی حاصل برای گریه کردن و یک رخداد بی اهمیت و بچه گانه که موجبات گریه را فراهم میسازد و شاید هوشمندانه ترین پایانی است که می توانستیم برای چنین روایتی متصور باشیم و خوشبختانه این اتفاق در پایان «چرا گریه نمیکنی» رخ داده است.

ساختار نیز منسجم و دیدنی است به ویژه در بخش بازیگری که خود معتمدی به نقش علیرضا خوش درخشیده و البته بازی بسیار کوتاه علی مصفا و نقش آفرینی مانی حقیقی نیز از نقاط قوت اثر در حوزه بازیگری محسوب میشود.

ایجاد ضرباهنگ مناسب در ساختار هم از جمله عوامل توفیق فیلم محسوب میشود و در نهایت معتقدم «چرا گریه نمیکنی» یک موفقیت خوب در کارنامه علیرضا معتمدی همکار سابق رسانه ای ما و فیلمساز امروز سینمای ایران است.

پی نوشت: (۱) : برگرفته از مقاله چرا نمیتوانم گریه کنم؟ مهمترین دلایل و روشهای بهبود نوشته فاطمه صالحی وزیری.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha