به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، در دو ماه گذشته و به ویژه به دنبال فوت خانم مهسا امینی، آنچه در ارتباط با ایران و کشورهای غربی دیده شد، عصاره تمام عیار سالها تنش و انباشتی از موضوعات پیچیدهای بوده است که حالا به نظر میرسد به مرحله بسیار تعیین کننده و حساسی رسیده است.
بخشی از این اتفاقات در قالب اعتراضات و اغتشاشات و اقدامات تروریستی بود که منجر به شهادت و زخمی شدن تعدادی از هموطنان شد و برخی نیز با هوشیاری نهادهای امنیتی، قبل از اجرا شناسایی و خنثی و عوامل آن نیز دستگیر شدند. توجه به این اتفاقات بدون در نظر گرفتن یکی از این متغییرهای داخلی و یا بین المللی، ساده پنداشتن آن چیزی است که در اطراف ایران در حال وقوع است.
آنچه این روزها غرب علیه ایران انجام میدهد موضوع جدیدی نیست، ایران همواره طعمه توطئهها و دسیسههای قدرتهای استعماری بوده است؛ جلوهها و مظاهر این دسیسهها متناسب با زمان، متفاوت بودهاند اما ماهیت و هدف نهایی آن هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشتهاند. شاید برای بسیاری از خوانندگان که این مطلب را می خوانند اینکه گفته شود «انگلیس» در پشت تمام این تحولات است کلیشهای و تکراری باشد اما، این موضوع هیچگاه نباید از تحلیلهای ایرانی در خصوص تحولات کشور کنار برود، این دقیقا چیزی است که اگر روزی اتفاق بیفتد میتوان گفت استعمار برای نخستین بار مهمترین دستاورد تلاشهای استعماری خود را کسب کرده است.
شاید در فضای دیجیتال سال ۲۰۲۲ برای بسیاری، بویژه نسل جوان بلندپرواز کشور، واژههایی مانند استعمار، دشمن، توطئه، تجزیه، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال و ... دیگر رنگ و بوی قدیم را نداشته باشد،اما وظیفه ماست که این مهمترین مبنای تحلیل ایران در خصوص وقایع کشور را همچنان بیدار و زنده نگه داریم.
در یک ماه گذشته قطعنامه سالیانه کانادا در مجمع عمومی در زمینه حقوق بشر و در فضای بسیار سنگین ناشی از تحولات جاری در داخل کشور به تصویب رسید، در وین شورای حکام آژانس اقدام به تصویب قطعنامه انتقادی از ایران کرد و چند روز بعد از آن در ژنو، با جلوداری آلمان، نخستین نشست ویژه شورای حقوق بشر در مورد ایران برگزار و قطعنامه آن نیز با ایجاد یک سازوکار تحقیقاتی برای کشورمان، به تصویب رسید.
تور ضد ایرانی سه شهر بین المللی فرا آنتلانتیکی، جبهه جدید ضدایرانی است که کشورهای غربی با سوء استفاده از «چندجانبه گرایی»، به دنبال بهره برداری از آن برای شکل دادن به تحولات داخلی مطابق با میل و اراده خودشان هستند.
ناکامی آنها در هدایت برخی پروندههای بین المللی ایران به ویژه در حوزه خلع سلاحی، ناکامی در تسلط پایدار بر تحولات داخلی، فروکش کردن دامنه اعتراضات، تثبیت شرایط در استانهای بلوچ نشین و کردنشین کشور، آغاز فرآیندهای اصلاحی در برخی از نهادها و روشها و قانونگذاریهای داخلی، تحرک میدانی رئیسجمهور با وجود برخی نگرانیهای معمول امنیتی ناشی از اغتشاشات و خشونتها، شکل و شمایل تحرکات آنها علیه ایران را تغییر داده است.
چندجانبه گرایی و ماهیت ساختار بین المللی موجود با اینکه در ذات و ماهیت میتواند نکات مثبتی نیز در خود داشته باشد، اما تجربه نشان داده است ساختار فعلی به صورت مطلق به اراده و قدرت کشورهای توسعه یافته بستگی دارد و کشورهای در حال توسعه و جنوب صرفا مادامی که تابع نظام و قواعد ارزشی مطلوب آنها عمل کنند، می توانند از مزایای آن برخوردار شوند در غیر اینصورت، چنین چند جانبه گرایی تبدیل به مخرب ترین سیستم برای کشوری می شود که ممکن است به دنبال تامین منافع خود به روش ها و ابزارهای متفاوتی باشد.
در تحرکات یک ماه اخیر در ایران همچون همیشه، ردپای آشکار آمریکا و سه کشور اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) روشن بود. شاید انگلیس برخلاف همیشه، از خود تحرک آشکار کمتری نشان داد اما بر کسی پوشیده نیست که بخش بسیار مهمی از آنچه در این مدت بر علیه ایران ساخته و پرداخته شده است محصول بنگاه های خبری است که زیر نور آفتاب به غروب رفته استعمار انگلیس، علیه ایران فعالیت می کنند.
این ذهنیت قدیمی بین ایرانیان که «کار، کار انگلیسی هاست» این روزها بیش از هر زمان دیگری قابل مشاهده است. تجربه تاریخی -ذهنی ایرانیان اشتباه نمی کند که معتقد است «مادامی که دولت پادشاهی انگلیس وجود دارد هیچ دولت مرکزی در ایران، روی آرامش و ثبات را نخواهد دید.». فارغ از اینکه چه نظام و حکومت سیاسی در ایران مستقر و حاکم باشد بدون تردید سیاست لندن در قبال ایران چیزی جز بر هم زدن دائمی آرامش و ثبات دولت مرکزی و به صورت کلی ایران، نخواهد بود.
سابقه لندن در ایفای نقش مستقیم و غیرمستقیم در جدا کردن بخش هایی از ایران، بر همگان روشن است و نیازی به بازگویی ندارد و این عادت بیمارگونه، مادامی که ایران هست و مادامی که پادشاهی لندن مستقر است، ادامه خواهد داشت، راه رسیدن به جدا کردن مجدد سرزمین از ایران، تضعیف دولت های مرکزی در ایران است، دولت های مرکزی ضعیف که در اختیار سیاستمداران و حاکمان ضعیف قرار داشته باشد، بهترین مجری سیاست های استعماری انگلیس در ارتباط با ایران در عصر جدید خواهند بود.اینگونه سیاستمداران یا در رقابت ضعیفاند و یا در وابستگی و وامدار بودن به انگلیس، قوی. در این دو حالت، برنده اصلی منازعات و بی ثبات سازی در ایران، انگلیس خواهد بود. کوچک کردن سرزمینی ایران یعنی از بین بردن مزیتهای سرزمینی ایران و سلب قدرت مانور دولتهای مرکزی ایران در تعاملات بین المللی است. در سیصد سال اخیر، برای هر صد سال انگلیس بخشی از سرزمین اصلی ایران را جدا کرده است، این سیاست، چیزی نیست که نقطه پایانی برای آن وجود داشته باشد.
نقطه پایان این سیاست استعماری، آنقدر کوچک تر شدن ایران است که دیگر تحت هیچ شرایطی، امکان بازیابی خود را نداشته باشد. مزیتهای سرزمینی و جغرافیایی ایران به گونهای است که حتی اگر برای دههها تحت تحریم و محاصره باشد و نتواند برای یک دوره طولانی از مزایای خود بهره برداری به موقع و مناسب را انجام دهد، ولی باز با اولین فرصت گشایش، می تواند به سرعت جبران مافات کند، تنها راه خنثی کردن چنین برتری، کوچک کردن ایران از نظر سرزمینی و جغرافیایی است.
برای سیاستمدار و تحلیلگر ایرانی آنچه این روزها در نیویورک، وین و ژنو میگذرد و ممکن است با اخراج ایران از کمیسیون مقام زن، حلقهای دیگر بر این زنجیره اقدامات افزوده شود، موضوع جدیدی نیست. اما ایران به زودی این روزها را پشت سر خواهد گذاشت و با استفاده از ظرفیتهای درون زا داخلی، نواقص موجود در برخی بخشها را شناسایی و رفع خواهد کرد ولی آنچه امروز بیش از هر چیزی نیاز است وحدت حول واژهای به نام «ایران» است.
زیست منطقهای و بین المللی ایران شاید برای مقاطعی متاثر از چنین امواجی قرار گیرند ولی مادامی که سرزمینی یکپارچه به نام «ایران» وجود داشته باشد تمام این ناملایمات، برای همه ی آنانی که ایرانی فکر و تحلیل می کنند، یک عشق و فهم مشترک ایجاد می کند که این توطئه های ضدایرانی حتما سرمنشاء ای دارد که نه با نظام های سیاسی حاکم بر ایران که با «ایران» مشکل دارد و به چیزی کمتر از تجزیه سرزمینی ایران قانع نخواهند بود؛ خوابی که قطعا تعبیر نخواهد شد هر چند همواره می تواند موضوع و بهانه ای برای فشارها و سختی ها باشد.
غرب آشکار و پنهان در پس پرده تحولات ماه های اخیر در ایران به دنبال ناکامی در احیاء برجام به سیک و شیوه مطلوب خودش، تمام ظرفیت های بین المللی، و البته بر بستر برخی فعل و انفعالات داخلی اجتماعی و اقتصادی، را به کار گرفته است که ایران را به گوشه میدان مبارزه کشانده و به زعم خودش، ضربات مستمر و بی پایان بر رقیب وارد کند تا بتواند در دقایق پایانی، امتیازات مدنظر خود را به دست آورد. اما مقاومت هوشیارانه و همراه با صبر و حوصله، مراقبت از داشته های راهبردی ایران در منطقه و تلاش برای از بین بردن بهانههای طرف مقابل، میتواند راه عدم تحقق خوابهای شومی که برای ایران دیده شده است را مسدود کند.
بدون تردید آن طرفی که چنین سیاستی را در مورد ایران دنبال میکند، در نهایت قصد دارد یک رژیم جعلی و غیرمشروع در منطقه غرب آسیا را بر سکوی برنده این مسیر بنشاند اما ملت ایران اجازه نخواهند داد این رویا به واقعیت تبدیل شود.
نظر شما