«تحلیل عوامل موثر بر مشارکت زنان در بازار نیروی کار ایران با تأکید بر متغیرهای سن و مهاجرت» [۱] عنوان مقالهای است که «ملیحه حدادمقدم» اسـتادیار گـروه پژوهشـی اقتصـاد جمعیـت و سـرمایه انسـانی، مؤسسـه تحقیقات جمعیـت کشـور به رشته تحریر در آورده است. نویسنده در این مقاله به منظور تحلیل عوامل موثر بر مشارکت زنـان در بازار نیروی کار از دادههای خام طرح آمارگیری نیروی کار در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ اسـتفاده کردهاست.
مشارکت زنان در بازار کار چه فایدهای برای جامعه دارد؟
برخی کشورها با گذشت زمان و همزمان با بروز تغییرات در فضای اجتماعی و سیاسیشان، شاهد افزایش مشارکت زنان در بـازار کار بـودهاند. در اقتصاد ایران، حضور و مشارکت زنان در بازار کار بسیار پایین و با توجه به همـین مشـارکت پایین، بیکاری بالایی را تجربه میکنند.
دولتها باید نقش خود را به عنوان ارائهدهندگان مراقبت از کودکان، مراقبـت از سـالمندان و مراقبـت از افراد دارای معلولیت مورد تجدید نظر قرار دهند
در ایران در حالی شاهد پدیده مشارکت اندک زنان هستیم کـه مشارکت این گروه، میتواند راهگشای برخی مشکلات در زمینه رشـد اقتصـادی، کاهش فقر، حل مشکل کمبود نیروی کار به جهت سالمندی در آینده و ... باشد. درک صحیحی از عوامل مشارکت زنان میتواند باعث شود تا سیاستگذاران در تشویق زنان برای مشارکت در بازار نیروی کار، توفیقات بیشتری داشته باشند.
تئوریها درباره مشارکت اقتصادی زنان چه میگویند؟
چارچوب تئوری بحث مشارکت زنان در بازار نیروی کار، منعکسکننده تصمیم زنان بـرای فعال بودن در برابر غیرفعال بودن در این بازار است. تئوریهای اصلی برای تحلیل عرضـه نیروی کار زنان در دهه ۱۹۶۰ پدیدار شدند. این تئوریهـا شـامل «تئـوری انتخـاب کار- فراغت»، «تئوری تولید خانوار» و «تئوری سرمایه انسانی» هستند که در ادامه بـه اختصـار توضیح داده خواهند شد.
تئوری انتخاب کار-فراغت: سادهترین تحلیل در رابطه با تصمیم به عرضه نیروی کار زنان به مدل خرد نئوکلاسیکی ارائه شده «مینسر» بازمیگردد. این تئوری با نام مدل انتخاب کار-فراغت شناخته میشود. این مدل خانوارها را به عنوان عرضهکنندگان عقلایـی نیـروی کـار فرض میکند که به دنبال حداکثر ساختن مطلوبیت خود هستند. در این مدل، افراد تصـمیم میگیرند که چه میزان از زمان خود را به کار و چه میزان را به فراغـت اختصـاص دهند.
تئوری تولید خانوار: این تئوری بـه مطالعه تولید، مصرف و اختصاص زمان خانوار میپردازد. این تئوری بیان میکند کـه خانوارهـا همزمان مصرفکنندگان و تولیدکنندگان کالاها هستند. خانوارها در فرآیند حداکثرسـازی مطلوبیـت خود، نه تنها در تلاشند تا زمان را به صورت کارا تخصیص دهند، بلکه سعی میکننـد تـا در تخصیص درآمد و در تولید و مصرف مجموعه کالاها و خدمات نیز به صورت بهینـه عمـل کنند.
حمایتهای دولتی میتواند معادله میان فرزنـد داشتن و تصمیم برای کار کردن را سادهتر کند و منجر به افزایش مشارکت و افزایش نـرخ باروری شود و عدم تعادلهای آینده میان جمعیت در سن کار و جمعیت وابسته (جوانـان و سالمندان) را کاهش دهد
تئوری سرمایه انسانی: مفهوم اساسی سرمایه انسانی این است که افـراد توانمندیهـای خودشان را توسعه میدهند تا فرصـتهـای شـغلی خودشـان را ارتقـاء دهند و از طریـق سرمایهگذاری در تحصیلات، آموزشهای شغلی و مراقبتهای بهداشتی کسب درآمد کنند. تئوری سرمایه انسانی بر اهمیت تحصـیلات و آمـوزش بـه عنوان یـک عامل کلیدی در مشارکت در بازار نیروی کار، تاکید میکند.
عوامل موثر بر حضور زن در بازار کار؛ از مهاجرت و تحصیلات تا وظایف مادری و مسئولیتهای خانوادگی
نتـایج نشان میدهد که مهاجر بودن (مهاجران خارجی) در روستاها منجـر بـه افزایش مشارکت زنان نشده است در حالی کـه در شـهر، مهاجر بـودن منجـر بـه افـزایش مشارکت زنان شده است. این افزایش مشارکت، ناشی از تفاوت فضا و ظرفیتهای شهر و روستا برای مهاجران میتواند باشد.
نتـایج نشـان مـیدهد کـه احتمال مشارکت زنان روستایی در بازار نیروی کار تا سنین بالاتری، افزایشـی خواهـد بـود. زنان روستایی در پدیده نگهداری از کودکان خردسال خود (که از عوامل بازدارنده حضور آنان در بازار نیروی کار است) در مقایسه با زنان شهری گزینههـای بیشـتری در دسترس دارند از جمله تعداد کودکان بیشتر زنان روستایی که معمولا این امکان را فراهم میآورد که کودکان بزرگتر از کودکان خردسال نگهداری کنند که این امکـان با افزایش سن زنان و رشد کودکان بزرگتر امکانپذیر خواهد بود، به همین دلیل هـم زنان روستایی تا سن بالاتری احتمـال مشارکت صعودی در بـازار نیـروی کار را خواهند داشت.
افزایش تحصیلات در زنان قدرتمندترین عامل مشارکت زنان شهری در بازار نیروی کار است. با وجود این که تحصیلات در میان زنـان روستایی هم دارای اثری مثبت و معنادار در مشارکت در بازار نیروی کار است، این اثـر در میان نمونه شهری بسیار قویتر است.
عمده دلیل افزایش جمعیت غیرفعال زنان، وظایف و مسئولیتهای خانوادگی است که در این مدل هم افزایش تعداد فرزندان زیر هفت سال هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی و متأهل بـودن در مناطق شهری منجر به کاهش حضور آنان در بازار نیروی کار خواهد شد.
سه پیشنهاد برای افزایش مشارکت اقتصادی زنان
ارتقـاء ترتیبات کاری انعطافپذیرتر و مدلهای فرهنگی جدید منجر به توزیع عادلانهتـر بار مسئولیت خانوادگی میان مردان و زنان در خانواده میشود
با توجه به روندهای کنونی اجتماعی و اقتصادی موجود، فشـار بـر زنان بـه احتمال زیاد تشدید میشود و دولتهایی که به دنبال حفظ و یا افزایش مشـارکت نیـروی کار زنان در بازار نیروی کار خودشان هستند باید بـر کاهش هزینـه فرصـتهـا و افـزایش مزایای اشتغال متمرکز شوند، برای این کار باید گامهای زیر برداشته شود:
نخست: کاهش موانع موجود بر سر راه مشارکت اقتصادی زنان: دولتها باید نقش خود را به عنوان ارائهدهندگان مراقبت از کودکان، مراقبـت از سـالمندان و مراقبـت از افراد دارای معلولیت مورد تجدید نظر قرار دهند. ارائه چنین خدماتی بـه طـور مسـتقیم یـا فراهمآوردن حمایت مالی برای کمک به خانوادهها میسر است. چنین خدماتی میتوانـد، حضور زنان در بازار کار را به واسطه کاهش هزینه فرصـتهـای کار، تسـهیل کند. ایـن موضوع به ویژه در مورد زنان دارای تحصیلات پایینتر یا دارای مهارت کمتـر کـه درآمـد بالقوه کمتری دارند، صادق است.
دوم: حمایت بیشتر از سوی دولت: این حمایت میتواند معادله میان فرزنـد داشتن و تصمیم برای کار کردن را سادهتر کند و منجر به افزایش مشارکت و افزایش نرخ باروری شود و عدم تعادلهای آینده میان جمعیت در سن کار و جمعیت وابسته (جوانـان و سالمندان) را کاهش دهد.
سوم: ارتقـاء ترتیبات کاری انعطافپذیرتر و مدلهای فرهنگی جدید: این گام منجر به توزیع عادلانهتـر بار مسئولیت خانوادگی میان مردان و زنان در خانواده میشود و همچنین زمینهساز رسـیدن بـه یـک تعادل رضایتبخش در زندگی و کار خواهد شد.
منبع
[۱] حدادمقدم، ملیحه، «تحلیل عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در بازار نیروی کار ایران با تأکید بر متغیرهای سن و مهاجرت»، دوفصلنامه بررسی مسائل اقتصاد ایران، سال ۹ (۱۴۰۱)، شماره یک
نظر شما