به گزارش ایرنا، حاج حسن وحیدی آذر، نامی آشنا برای جویندگان تاریخ تبریز است؛ نیک مردی خودساخته که در خانواده ای متمول و مذهبی به دنیا آمد، اما در اقدامی ساختارشکنانه از دید خانواده، جلب و جذب تاریخ شد و در هزار توی پیچیده آن، عمری برای حفاظت و مراقبت از داشتههای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی تبریز قدیم کوشید.
او در حیات ۸۶ ساله خود که بخش عمده آن در تلاش برای خوندان برگ های مستور کتاب قطور تاریخ تبریز رقم خورد، هرگز جذب هیچ سازمان و حزب و جریانی نشد و به عنوان مسلمانی متدین، لحظه ای از کوشش برای حل مشکلات شهر و دیارش در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و... فروگذار نکرد.
تاریخ تولد زنده نام وحیدی آذر در شناسنامه اش، اول حَمَل سال ۱۳۰۲ شمسی و نام پدرش، شیخ کربلایی حسین درج شده بود؛ پدرش از تجار فرش تبریز بود که هم به کار داد و ستد و هم ایجاد کارگاه های قالی بافی اشتغال داشت؛ حسن پس از تحصیلات ابتدایی، ابتدا به تبعیت از عرف رایج در خانواده، راه بازار و کسب و کار را در پیش گرفت و پس از آزمودن بخت خود در صنوفی همچون تولید سماور تا کار در بازار طلا و تولید البسه و خیاطی تا تجارت آزاد، هیچ یک از آنها را سازگار با روح پرسشگر خود نیافت.
داشتن روحیه پرسشگری و علاقه مندی به دانستن از گذشته سرزمین آباء و اجدادی، او را به ادامه تحصیل تا سیکل اول متوسطه، به شکلی خودخوانده کشاند؛ اما این نیز پایان راه نبود و «حسنِ» جوان که اطلاع از رموز گذشتگان در قالب بررسی اسناد و کتب تاریخی را بدون دانستن زبان های خارجه ناقص می دانست، این بار در مسیر آموزش زبان افتاد و زبان های فرانسه، انگلیسی و روسی را در حد وسع خود از دوستان و اطرافیان آموخت.
هر چند گام گذاشتن در مسیر تاریخ پر رمز و راز مام میهن، او را با کل تاریخ پرفراز و نشیب سرزمینش آشنا کرد، اما او ترجیح داد که مطالعاتش در تاریخ مغول و قاجاریه را عمیق تر کند؛ هر چند تاکنون در جایی چیزی از چرایی گزینش این ۲ مقطع تاریخی به عنوان تاریخ مورد علاقه زنده یاد حاج حسن وحیدی آذر، گفته یا نوشته نشده، اما از قراین و شواهد چنین بر می آید که علاقه ویژه وی به خواجه رشید الدین همدانی و درک اواخر دوران قاجار دلیل این امر باشد.
آن گونه که توفیق وحیدی آذر، فرزند آن مرحوم، به نگارنده تعریف می کرد، مرحوم پدرش چنان به زیر و بم و زوایای تاریک و پنهان دوران مغول و قاجار آشنایی داشت که وقتی در محفلی و مجلسی از آن سال ها سخن می گفت، به گونه ای تصویرسازی می کرد که انگار پیرامونیان در حال تماشای فیلم آن دوران هستند.
با این وجود، او مجذوب تاریخ مغول بود و از آن دوره نیز عشق مفرطی به شهرک دانشگاهی «ربع رشیدی» داشت؛ همین علاقه سبب شد که عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق در وقفنامه «ربع رشیدی» کند و به چنان مهارتی در خواندن متن آن که با حروف بدون نقطه، ثلث و نسخ، دست یابد که مرجع اصلی محققان، پژوهشگران و مدیران شهری و حتی قضات دادگاه ها برای رفع مشکلات مرتبط با اراضی موقوفه درج شده در وقفنامه شود.
تأمل در نامه ها و مکاتبات او درباره وقفنامه ربع رشیدی نشان می دهد که آن زنده یاد به دلیل سال ها انس و الفت با وقفنامه و غور و تحقیق در یکایک واژگانش، به چنان مهارتی در قرائت این سند منحصربفر ثبت شده در حافظه جهانی یونسکو، دست یافته بود که با یک نگاه می توانست به شکلی مستند و با قرار دادن اسناد متفاوت در کنار هم، حتی اختلاط موقوفات آن را با سایر موقوفات تشریح کند.
مرحوم حاج حسن وحیدی آذر در زمان خود، موثق ترین و معتمدین قاری وقفنامه ربع رشیدی در کشور بود که محتوای آن را از بَر داشت و از همین محل نیز هر از چند گاه با انتشار نامه هایی در روزنامه های معتبر کشور از قبیل کیهان، موقوفه خواری و دست اندازی به موقوفات ربع رشیدی توسط زیاده خواهان را افشا می کرد.
در واقع، وقف نامه ربع رشیدی برای مرحوم وحیدی آذر، نقشه راهنمای شهرها و کشورهای محل موقوفات به زبان امروزی بود و او با تورق صفحات این سند بی مانند در شهرها و روستاهای کشورهای تحت سلطه ایلخانان مغول در ۷۰۰ سال قبل قدم می زد.
هر چند وجه غالب شخصیت زنده نام وحیدی آذر، فرهنگی و فرهیختگی بود، اما او به عنوان مالک پارکینگ عمومی سر کوچه «توفیق» (شهید سرندی) در ابتدای محله تاریخی و اعیان نشین «ششگلان»، معتمد محل و محل رجوع همه بود؛ اگر زن و شوهری اختلافی داشتند، به او مراجعه می کردند و آن مرحوم محل رجوع تجار و بازرگانان در موقع اختلافات معاملاتی و مِلکی بود.
زنده نام وحیدی آذر علاوه بر مسایل تاریخی و فرهنگی، علقه اجتماعی قوی هم داشت و اتفاقات مرتبط با زندگی مردم محله برای وی بسیار ارزشمند بود؛ از جمله ابتکارات اجتماعی آن مرحوم که درجه تعهدش به مسوولیت های اجتماعی را نشان می دهد، این بود که با طَبَق چی های «ششگلان» قرار گذاشته بود که اگر هر یک از آنان بچه خود را به مدرسه بگذارد، آن مرحوم همه هزینه های مدرسه اش را تقبل کند.
به بیان دیگر مرحوم حاج حسن وحیدی آذر نه یک شخص، بلکه نماد سنت نیکوی زندگی گذشتگان در حل مسایل و مشکلات بر مبنای ریش سفیدی و کدخدامنشی بود؛ اهالی محل در هر مشکلی به او مراجعه می کردند و حرف او فصل الخطابِ اختلاف و مشکلات آنان بود.
او صدها نامه در حراست از میراث طبیعی، زیست محیطی، میراث فرهنگی و دیگر ارزش های اجتماعی به مسئولین نگاشت، نوشته های بسیاری را به روزنامه ها ارسال داشت و برای هدایت توسعه منطقی و ضابطه مند شهر تبریز و در ممانعت از بین بردن باغات و ساختن برج هایی از آهن و پولاد بدون درک عناصر ترکیب دهنده شهر و خاطرات شهری و علل شهروندی و نقش باغات و زمین کشاورزی اطراف شهر در لطافت روح و منظر آن، سعی بسیار نمود.
او همواره از کرامت انسان و عزت مردمی که در شهر می زیستند، دفاع می کرد تا بلکه کلنگ های تخریب در پوشش توسعه، شهر را به آسیب نکشانند و تلاش برای تخریب هویت فرهنگی و اجتماعی به اضمحلال کامل جامعه نینجامد.
زنده نام وحیدی آذر را می توان ناجی آثار به جا مانده از ربع رشیدی و مبارز فرهنگی و اجتماعی نستوهی دانست که مانع از حرکت زمین خواران با نفوذ در تصرف زمین های به جا مانده از ربع رشیدی و موقوفات آن می شد؛ پرونده ربع رشیدی در مرکز اسناد شمالغرب و اداره کل اوقاف و امور خیریه آذربایجان شرقی، موید تلاش های او در این زمینه است.
او یار مومن و صادق انقلاب اسلامی و رهبرش خمینی کبیر و نماینده اش در آذربایجان شرقی، مرحوم آیت الله ملکوتی نیز بود؛ به گونه ای که در بحث تخریب کتابخانه ملی در محوطه ارک، بر خلاف خیلی ها که در خفا از این اقدام نکوهش می کردند، نامه های متعدد به مرحوم آیت الله ملکوتی و امام (ره) نگاشت و پیشنهادهای ارزشمندی داد.
محل کسب و کار او در ورودی کوچه «شهید سرندی» (توفیق)، پاتوق دانشجویان دانشگاه تبریز بود که برای مشاوره از استاد درباره تاریخ مغول و ربع رشیدی به او مراجعه می کردند و در حالی که یکی از آنان برای استاد چایی دم می کرد، دیگران از ته دل به صحبت های ارزشمندش درباره خواجه رشید الدین فضل الله همدانی و اثر بی بدیلش، شهرک دانشگاهی ربع رشیدی، و وقفنامه به جا مانده از آن، گوش جان می سپردند.
او که همواره این شعر را زمزمه می کرد:«سَس سیز یاشاماق وارلیغا برهان اولا بیلمز» (زندگی بی جنب و جوش نشانی از حیات نیست)، در طول تمام حیات ۸۶ ساله اش، خود عامل به آن بود و لحظه ای از جنب و جوش و کوشش برای نقش آفرینی در همه ابعاد حیات شهرش و مردمان آن، کوتاهی نمی کرد.
زنده نام حاج حسن وحیدی آذر، عاقبت نیز در حالی که مشغول مطالعه بود، به سکته قلبی دار فانی را وادع گفت؛ روح بزرگش از قفس تنگ جسم خاکیش پر کشید تا از جهان دیگر، ناظر و شاهد تداوم حیات شهری باشد که به بند بند آن و مردمانش عشق می ورزید؛ یادش گرامی.
نظر شما