به گزارش خبرنگار ایرنا، فرهنگ در بستر حیات بشری و در پیوندی تنگاتنگ با وجود و زیست درونی و روحی انسانها شکل می گیرد و پیوسته نیز دگرگون می شود.
اگر فرهنگ را در کلیت زیسته و متحول آن، در تعامل با همه شاخصهایی که بر آن تاثیر می گذارند و از آن تاثیر می پذیرند در نظر بگیریم، برای فهم کردن آن می توان از مفهوم حیات فرهنگی نام برد.
سینا قربانی تحلیلگر مسائل فرهنگ و رسانه در رابطه با مصرف کالای فرهنگی و حیات فرهنگی به خبرنگار ایرنا، گفت: مصرف فرهنگی تابعی از تسلط فرهنگی طبقه متوسط جامعه است.
وی افزود: طبقه متوسط، فارغ از شکلهای به خصوص و زمینه مند هویتی آن در جوامع مختلف، در طول تاریخ مدرن و بهویژه پس از گسترش فناوریها، حامل عقلانیت رایج در جوامع مدرن بوده است.
این کارشناسارشد مطالعات فرهنگ و رسانه، ادامه داد: غالب بودن مصرف فرهنگی طبقه متوسط تابعی از امکانات این طبقه هم در تولید فرهنگی و هم در مصرف فرهنگی است، یعنی به طور دقیقتر این طبقه امکانات تولید و مصرف فرهنگی را در انحصار دارد.
قربانی تصریح کرد: در دنیای معاصر برای درخشان بودن در تولید کالای فرهنگی و ارائه این کالا برای به مصرف رسیدن، تنها نبوغ و استعداد کافی نیست بلکه هر نوعی از تولید فرهنگی یا تقاضا برای تولید آن، باید هم به طور پیشینی و هم پسینی با روندهایی ادغام شود که بتواند این کالای فرهنگی را به بازار معرفی کرد و در معرض مصرف عموم قرار دهد تا در نهایت از آن ارزش مازادی تولیدی شود که به انباشت سرمایه منجر شود.
وی گفت: منظور از فرایندهای پیشینی برای تولید کالاهای فرهنگی تلاش برای اخذ آموزش تخصصی متناظر با تولید فرهنگی، سرمایه گذاری و غیره و منظور از روندهای پسینی سازوکارهایی است که در روند تولید انبوه، فروش یا به مصرف رساندن کالای فرهنگی موثر هستند، همانند تبلیغات.
این تحلیلگر مسائل فرهنگ و رسانه با اشاره به دلایل انحصار طبقه متوسط در تولیدات فرهنگی،اظهار کرد: تولیدکنندگان محتوا و کالاهای فرهنگی نیروهای متخصصی هستند، چرا که امروز تولید محتوا و کالای فرهنگی نیازمند تخصص است که باید فراگیری شود و امکان فراگیری این تخصصها و آموزش چگونگی تولید محصولات، همانند تولیدات سینمایی، تلویزیونی، اینترنتی، موسیقی و کتاب بر اساس تعیین کنندگی شاخص آموزش در طبقه متوسط، این طبقه است که توان هزینه کردن برای یادگیری و بکارگیری این تخصص را در اختیار دارد.
قربانی افزود: براساس آنچه توضیح داده شده است، حال باید این سوال را مطرح کرد که دستگاه های فرهنگی مازندران در دولت یازدهم و دوازدهم آیا توانستهاند با بکارگیری طبقه متوسط استان محتوا و کالاهای فرهنگی تولید کنند، که مازاد تولید آن موجب افزایش ارزش ها و انباشت سرمایه اجتماعی در استان شود؟
وی ادامه داد: قطعا اگر با نگاه انتقادی و کارشناسی به مسئله توجه شود، پر واضح است به جز نهادهایی که در حوزه دفاع مقدس و امنیت فعالیت می کنند در دیگر دستگاهها شاید به تعداد انگشتان دو دست هم نتوان برنامه هایی دید که باعث انباشت سرمایه در طبقات جامعه شود.
تحلیلگر رسانه، خاطرنشان کرد: بیش از ۴۰۰ رسانه الکترونیکی و مکتوب در مازندران وجود دارد که غالبا تاکنون از ظرفیت این رسانه ها برای ارتقای حیات فرهنگی مازندران استفاده نشده است و به جرات می توان گفت بیش از ۹۰ درصد این رسانه ها دچار کج کارکردی فرهنگی هستند.
وی گفت: ظهور خرده ستاره ها در ۹ سال گذشته به تبع فراگیر شدن رسانه های اجتماعی تصویر محور موجب بازتولید مصرف کالاهایی شده است که هیچ سنخیتی با ارزش ها، نگرش ها و فرهنگ مردم مازندران ندارد؛ حال نباید این سوال را پرسید که مسئولان در معرفی کالاهای فرهنگی محلی مردم مازندران چه کرده اند که امروز با انباشت کجکارکردی فرهنگی روبرو هستیم؟
این کارشناسارشد مطالعات رسانه،افزود: با هر کدام از متولیان حوزه فرهنگ وقتی در این موضوعات مباحثه می شود، اولین ادعا مسئولان نبود بودجه است، اما این در حالی است که مشکل اول در این حوزه منابع مالی نیست بلکه کجکارکردی ابزارهای فرهنگی، استفاده ناصحیح از امکانات و نبود بستر مناسب به جهت کادرسازی است.
نظر شما