به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، سید بن طاووس در کتاب لهوف مینویسد: راوی میگوید سربازان عمر سعد سوار شدند و حسین، بُریر را فرستاد تا مگر آنان را پندی دهد ولی به اندرز بریر گوش ندادند و تذکراتی که داد سودی نبخشید.
شکوه و نفرین امام (ع)
لذا حسین سوار بر شتر خود شد و آنان را دعوت به سکوت کرد. پس حمد خدا را به جای آورد و گفت: مرگ و پریشانی بر شما باد ای مردم که ما را به دادرسی خویش فراخواندید و همین که ما به دادرسی شما آمدیم؛ شمشیری را که طبق سوگندتان باید برای ما از نیام بیرون میآوردید، به روی ما کشیدید. مرگ بر شما ای جمعیت سراپا گناه، ای شرکای ابلیس و ای خاموشکنندگان چراغهای هدایت انبیا. آیا اینان [یزیدیان] را یاری میکنید و ما را پست میشمارید؟!
سوگند به پروردگار که حیله و نیرنگ در میان شما مرسوم بوده است و اصل و فرع شما را در میان گرفته. هان که این زنازاده فرزند زنازاده [عبیدالله بن زیاد]، ما را بر سر دوراهی نگاهداشته است؛ راهی به سوی مرگ و مسیری به سوی ذلت. هرگز مباد که ما راه ذلت را برگزینیم. هان که من و این خاندان و یارانم با این که کم هستیم با شما خواهیم جنگید.
وعده حکومت حجاج
سپس اشعاری از فروه بن مسیک مرادی [از شاعران و صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله] خواند و گفت: به الله قسم! پس از کشتن ما؛ بیشتر از زمان سوارشدن بر اسب، طول نخواهد کشید که چون سنگ آسیاب، سرگردان و مانند میله میان آن به ناراحتی و اضطراب دچار خواهید شد. این را پدرم علی از جدم رسول خدا شنیده و برای من نقل کرده بود. پس برای کشتن من اقدام کنید و مرا مهلت ندهید که به خدا توکل کردهام که پروردگار من و شماست و هر جنبدهای در قبضه قدرت اوست. پروردگارا! بارانهای آسمانی را از اینان بازدار و سالهایی چون سالیان قحطی یوسف بر آنها فرست و جوان ثقیفی [حجاج بن یوسف ثقفی](۱) را بر آنها مسلط فرما تا ساغرهای تلخ و ناگوار مرگ را در کامشان خالی کند.
حسین سپس از شتر پیاده شد و اصحاب خود را برای جنگ صفآرایی کرد.
گواه طلبی عمر بن سعد
از امام باقر روایت شده که همه سربازان حسین، ۴۵ سوار و یکصد پیاده بودند که البته روایاتی غیر از این هم وجود دارد.
روای میگوید عمر بن سعد پیشاهنگ لشکر کوفه شد و تیری به سمت لشکر حسین انداخت و گفت: در نزد عبیدالله گواه من باشید که نخستین کسی که تیر بهسوی حسین پرتاب کرد من بودم.
این را بگفت و تیرها مانند قطرات باران بر یاران حسین فرود آمد.
حسین به یاران خود گفت: رحمت خدا بر شما باد! بپاخیزید و برای مرگی که چارهای از آن نیست، آماده شوید که این تیرها رسولان مرگاند برای شما.
پس دو لشکر پارهای از روز را با هم جنگیدند و عدهای از یاران حسین کشته شدند.
رد مدد غیبی
راوی میگوید در این هنگام حسین گفت: به خدای قسم! هیچ یک از خواستههای آنها را نمیپذیرم تا به خون خویش رنگین شوم و او را با این حال ملاقات کنم.
از مولای ما [امام] صادق روایت شده است هنگامی که حسین با لشکر عمربن سعد جنگ کرد، خدای تعالی امدادی غیبی فرستاد که بالهای خود را بالای سر حسین گشود. پس حسین را مخیر کردند که یا بر دشمنانش پیروز شود یا کشته شود و خدا را ملاقات کند و حسین، ملاقات خدا را پذیرفت.
حسین فریاد زد: آیا کسی نیست که برای رضای خدا به داد ما برسد؟
سؤال حر از عمر سعد
چون حسین چنین گفت، حر بن یزید ریاحی رو به عمر سعد گفت: بهراستی با این مرد خواهی جنگید؟
و عمر بن سعد گفت: آری به خدا! جنگی که سادهترین مراحلش قطع شدن سرها و بریدن دستها باشد.
منبع: لهوف، سید بن طاووس، مترجم: سیداحمد فهری زنجانی
(۱): حَجّاج بن یوسف ثقفی. والی حجاز و عراق در دوران خلافت امویان است. او فردی خونریز و شیعه کش بود و در زمان زمامداری در عراق، هزاران نفر را از دم تیغ گذراند. علی بن حسین مسعودی در مروج الذهب مینویسد: حجاج در مدت ۲۰ سال حکومت خویش، ۱۲۰ هزار نفر را گردن زده و کشته بود و این تعداد، غیر از کسانی بودند که در میدان جنگ علیه او دست به شمشیر برده و توسط سپاهیان او کشته شدند. حجاج همچنین به سپاهیان خود دستور داد خانه کعبه را با منجنیق به سنگ ببندند و تخریب کنند.
نظر شما