به گزارش روز دوشنبه ایرنا، آسوشیتدپرس نوشت: با عقب نشینی ارتش روسیه از اطراف کییف و محکومیت های جهانی به دلیل کشتار وحشیانه، سرکوب شدید سیاسی در داخل و تاثیرات منفی تحریم های غرب بر اقتصاد این کشور، دشمنان و حتی متحدان «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه این پرسش را مطرح می کنند که آیا او می تواند قدرت را حفظ کند؟
این خبرگزاری آمریکایی در پاسخ این ادعا را مطرح کرده است که شاید چنین چیزی در حال حاضر امکانپذیر است اما پوتین نمی تواند برای همیشه در قدرت بماند.
به نوشته آسوشیتدپرس، پوتین پس از ۲۲ سال ماندن در قدرت، فالانژ قدرتمندی از گروه های وفادار به خود ایجاد کرده که او را در ارتش و سرویس های مخفی دوره کرده اند. او همچنین از طریق کنترل کامل بر تلویزیون و سایر رسانه های ارتباط جمعی از حمایت قابل توجهی در میان مردم روسیه برخوردار است که غرق در تبلیغات طرفداران پوتین هستند.
لذا با توجه به این حصار حفاظتی، ثروت هنگفتی که در دستان پوتین است و فقدان هرگونه سابقه کودتا در کرملین، بروز شورش یا انقلاب رنگی مردمی در روسیه باوجود شرایط کنونی تقریبا غیرقابل تصور است.
این رسانه آمریکایی در ادامه خاطرنشان کرده است: با این وجود همه دولتهای قدرتمند اساسا در برابر موارد پیشبینی نشده آسیبپذیر هستند، بهویژه زمانی که صدای جامعه اطراف خود را نمی شنوند. «حسنی مبارک» دیکتاتور مصری نمونه بارز چنین رهبری بود.
از سوی دیگر احتمال کنار رفتن پوتین از طریق انتخابات در روسیه هم تقریبا نامحتمل است. زیرا انتخابات بعدی ریاست جمهوری که قرار است در سال ۲۰۲۴ برگزار شود باردیگر فرصتی را برای پوتین ۶۹ ساله فراهم می کند تا در انتخابات پیروز شود و باتوجه به تغییراتی که در قانون اساسی کشور به وجود آورده میتواند تا سال ۲۰۳۶ در قدرت بماند. اما زندانی شدن «الکسی ناوالنی» مشهورترین چهره مخالف روسیه، تنها یکی از نشانه هایی است که به پوتین یادآوری می کند به اندازه کافی محبوبیت ندارد.
از سوی دیگر در حالیکه در کشوری که اکنون تحت حکومت نظامی قرار دارد، حتی یک نظرسنجی معتبر هم وجود ندارد، شمار روس هایی که آگاهی و شجاعت کافی داشتند تا به جنگ اوکراین اعتراض کند، چندان چشمگیر نیست.
آسوشیتدپرس مدعی است: ده ها هزار شهروند مرفه، روشنفکر و منتقد سیاسی روسیه به جای ماندن در کشور و تحمل سانسورهای شدید، به استانبول، تفلیس یا شهرهای دیگر فرار کرده اند. این فرار مغزها بی شک آینده روسیه را تحت تاثیر قرار می دهد، هرچند در عین حال از شمار مخالفان داخلی می کاهد.
در ادامه گزارش این رسانه آمریکایی آمده است:
البته تاریخ قابل پیش بینی نیست. تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شمار اندکی از ناظران چنین رویداد تاریخی را پیش بینی می کردند. لذا چنانچه تلفات روس ها در جنگ با اوکراین انگونه که آمار ناشن می دهد ۱۵ هزار یا بیشتر باشد، این نتایج در نهایت و علیرغم سانسور شدید به گوش جامعه می رسد.
سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۶ پس از آن رقم خورد که «میخائیل گورباچف» رهبر وقت آن، دست حزب کمونیست را از دستیابی به اطلاعات کوتاه کرد و بازسازی اقتصاد راکد اتحاد جماهیر شوروی را به منظور رقابت بهتر با غرب در برنامه قرار داد. رخداد برجسته دیگر آن سال وقوع فاجعه چرنوبیل بود که علیرغم تلاش های سیاستگذاران حزب کمونیست برای سرپوش گذاشتن بر روی آن افکار عمومی متوجه وضعیت فاجعه بار هسته ای شدند.
از سوی دیگر، جنگ شوروی در افغانستان به باتلاقی بدل شده بود که در نهایت بین سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۸۹ منجر به عقب نشینی نیروهای شوروی گردید.
رویداد قابل ملاحظه دیگر پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۸ به وقوع پیوست؛ زمانی که کارگران لهستانی وفادار به جنبش مستقل اتحادیه همبستگی، به مجموعهای از اعتصابها در معادن زغالسنگ و کارخانههای کشتیسازی دست زدند و گورباچف هم تلویحا اعلام کرد که در لهستان به عنوان یکی از کشورهای اقماری کلیدی اتحاد جماهیر شوروی مداخله نخواهد کرد. «ژنرال وویچخ یاروزلسکی» رهبر وقت لهستان، که اعمال حکومت نظامی در سال ۱۹۸۱ آن کشور را به جایی نبرده بود، ترجیح داد با رهبر اعتصاب کنندگان گفتگو کند. نتیجه این گفت و گو برگزاری انتخابات تا حدی دموکراتیک بود.
این وضعیت به نوبه خود دومینویی را در کشورهای اروپای شرقی به راه انداخت و مجارستان، چکسلواکی، آلمان شرقی، بلغارستان، رومانی و آلبانی را که به دنبال فرار از سلطه شوروی و حکومت کمونیستی بودند تحت الشعاع قرار داد. طولی نکشید که این تب به کشورهای بالتیک که بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند سرایت کرد و احساسات ملی گرایانه در سراسر اتحادیه شعله ور شد.
در همین حین تندروها در مسکو فرصت را غنیمت شمردند و اقدام به کودتا علیه گورباچف کردند، اما خیلی دیر بود. کودتا به سرعت توسط حامیان «بوریس یلتسین» خنثی شد و در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف با پایان اتحاد جماهیر شوروی کنار گذاشته شد.
پوتین که در آن زمان یک مامور اطلاعاتی در آلمان شرقی بود و در دل این رویدادها زندگی می کرد، تجارب بسیاری برای حفظ سیطره قدرت بدست آورد. وی حتی پیش از جنگ در اوکراین، تلاش کرد با تاثیر بر افکار عمومی اوکراینی ها را گروه های نازی به تصویر بکشد که تهدیدی برای روسیه بشمار می روند. با آغاز جنگ هم به سرعت فشار را بر سازمانهای رسانهای مستقل و معدود گروههای جامعه مدنی باقیمانده افزایش داد.
این خبرگزاری آمریکایی در ادامه گزارش خود آورده است: به تازگی نیز قوانین ضد رسانهای سختگیرانهای از سوی پوتین وضع شده که براساس آن گفتن هر چیز در مورد جنگ به مردم روسیه که با مواضع کرملین تناقض داشته باشد، منع کرده است.
تاریخ نشان می دهد که گورباچف تنها مقام عالی رتبه برکنار شده شوروی نبوده و نیکیتا خروشچف از دیگر رهبران شوروی بود که در سال ۱۹۶۴ پس از ۱۱ سال قدرت کنار رفت. درواقع وی از سوی نزدیکترین یارانش در حزب کمونیست کنار زده شد. اعضای هیات رئیسه کمونیست در پی یک رشته تصمیمات اقتصادی فاجعه بار، شکست استقرار موشک های بالستیک در کوبا و نشانه هایی مبنی بر اینکه خروشچف قصد ایجاد مکتب فکری خود را داشت، در یک جلسه غیرعلنی بدون حضور وی، او را محکوم کرده و کنار گذاشتند.
آسوشیتدپرس با طرح این موضوعات این سوال را مطرح می کند که آیا با بدتر شدن شرایط اقتصادی، یا تداوم تهاجم فاجعه بار آن به اوکراین، ممکن است تاریخ برای پوتین هم تکرار شود؟
و در پاسخ تشریح می کند برخلاف زمان اتحاد جماهیر شوروی، ساختار نهادی حزبی که بتواند برای سرنگونی پوتین مداخله کند، اندک است. پوتین دوستان و نظامیان قدرتمندی در کنارش دارد که هیچ یک تاکنون جرات نشان دادن کمترین استقلال از پروژه جنگ اوکراین را ندشته اند.
با این حال، تلفات در میدان نبرد منجر به کاهش آشکار اهداف نظامی شده و برخی کارشناسان ضد جنگ اوکراین را در تلویزیون روسیه خشمگین و ناامید کرده است.
از طرفی، اگرچه دوستان و نزدیکان پوتین انگیزه زیادی برای نزدیک ماندن در قدرت دارند، اگر جنگ در اوکراین ماه ها یا سال ها طول بکشد و ماجراجویی پوتین به فاجعه ای بزرگ تبدیل شود که به نظر می رسد تا اینجای کار هم نتیجه اینچنین بوده، بی شک شکاف ها بروز می کند.
به ادعای این رسانه آمریکایی، چنانچه پوتین در این جنگ پیروز نشود، امکان بازگشت مراودات عادی بین الملل با پوتین دشوار است. در چنین شرایطی پوتین در یک نبرد بی پایان درگیر می شود و با سرکوب بیشتر در داخل باید با سیلی از مخالفان که هزینه های سنگین تهاجم روسیه را می پردازند، روبرو شود.
آسوشیتدپرس در پایان نتیجه گیری کرده که چه از طریق انتخابات، چه انقلاب و یا یک شورش داخلی، روزهای طولانی حکومت پوتین ممکن است به شماره افتاده باشد.
نظر شما