امروز ۶ آوریل سالمرگ آیزاک آسیموف استاد بیوشیمی و نویسنده شهیر داستان های علمی-تخیلی است. این نویسنده آمریکایی روس تبار در سال ۱۹۹۲ درگذشت. مجموع کتاب های آیزاک به پانصد عدد رسید که تنها بخشی از آنها رمان های علمی-تخیلی است. کتاب قوانین رباتیک او از شهرتی جهانی برخوردار است و دانشنامه بریتانیکا او را واضع واژه ربات می داند. سیارک ۵۰۲۰ کشف شده توسط بشر به خاطرات خدمات او به علم، آسیموف نام گذاری شده است.
آیزاک در سال ۱۹۲۰ میلادی در یک خانواده شیرینی فروش یهودی در شوروی سابق به دنیا آمد. ۳ ساله بود که همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. از ساعت ۶ صبح بیدار می شد و روزنامه می فروخت. سپس راهی مدرسه می شد و بعد آن دوان دوان به شیرینی فروشی پدر می رفت تا کمک حال او باشد. با این حال حتی اگر چند دقیقه دیر هم می رسید پدر او را تنبل می نامید و سرزنش می کرد.
آیزاک حدود نیم قرن بعد در زندگینامه اش نوشت: برای من مایه غرور است که هر چند ساعت شماطه داری دارم اما هیچگاه آن را کوک نمیکنم و ساعت ۶ صبح خود از خواب بیدار میشوم، من هنوز به پدرم ثابت میکنم که آدم تنبلی نیستم.
او ۱۱ ساله بود که توانست داستان هایش را به مجلات عامه پسند بفروشد و این کار را ادامه داد.
نبوغ آیزاک باعث شد او در ۱۵ سالگی دیپلم بگیرد. سپس مدرک دکتری بیوشیمی خود را گرفت و عضو هیات علمی دانشگاه بوستون آمریکا شد.
اما ۱۰ سال بعد تدریس را برای همیشه رها کرد و به طور تمام وقت مشغول نوشتن شد و درآمد بهتری نسبت به دوران تدریس پیدا کرد.
آسیموف برنامه زندگی مرتبی داشت. او هر روز ساعت ۶ صبح از خواب بیدار می شد. صبحانه می خورد و از ساعت ۷.۵ پشت ماشین تحریر می نشست و تا ۱۰ شب می نوشت.
آیزاک در سال ۱۹۹۲ بر سر بیماری ایذر درگذشت. استنلی برادرش علت مرگ او را نارسایی کلیه و قلب اعلام کرد. ۱۰ سال بعد اما همسر آیزاک فاش ساخت که او هنگام عمل قلب به دلیل تزریق خون آلوده به ایدز مبتلا شده بود. اما در آن زمان، پزشکان به دلیل نگرانی از واکنش عمومی و تنگ نظری برخی افراد نسبت به مبتلایان این بیماری، از خانواده او خواستند که از اعلام این خبر خودداری کنند.
آسیموف در مورد خود چنین می گوید: تنها چیزی در مورد خودم که به اندازهای شدیدش میدانم که نیاز به درمان روانکاوانه دارد، اجبارِ من به نوشتن است … این بدان معنیست که ایدهٔ من برای یک زمانِ خوش این است که به اتاق زیرشیروانیام بروم، پشت ماشین تحریر برقیام بنشینم (همانطور که الان دارم انجام میدهم)، و آتش کنم(احتمالا سیگار بکشم)، کلمات را ببینم که مانند جادو در مقابل چشمانم شکل میگیرند.
آیزاک در کتاب معروفش، قوانین سه گانه رباتیک چنین می نویسد:
۱. یک ربات نمیتواند به یک انسان آسیب بزند یا به دلیل وارد عمل نشدن، اجازه دهد تا که انسانی آسیب ببیند.
۲. یک ربات باید به دستورهای دریافتی از یک انسان عمل کند، مگر در مواردی که این دستورها در تناقض با قانون شمارهٔ یک باشد.
۳. یک ربات باید از وجود خویش مراقبت کند مادامی که این محافظت در تضاد با قوانین شماره یک یا دو قرار نگیرد.
بعدها آسیموف قانون دیگری را نیز اضافه کرد: قانون صفر.
۰. یک ربات نمیتواند به بشریت آسیب بزند، یا با بیعملیاش اجازه دهد که بشریت آسیب ببیند.
اما آیا بشر به این قوانین پایبند بوده یا خواهد بود؟
هوش مصنوعی به روایت آیزاک آسیموف
گفت و گوی زیر در مستند ۳ قسمتی چشم انداز آینده؛ یک سال قبل از مرگ آسیموف با او انجام و توسط گروه فرهنگی ایرنا ترجمه شده است. در این مصاحبه نظر آیزاک درباره هوش مصنوعی بیان شده است.
شاید بتوان انقلابی ترین پیشرفت چند سال اخیر را ابداع کامپیوتر دانست. زیرا ما برای اولین بار ماشینی را کشف کردیم که دستکم تا حدودی میتواند جایگزین مغز انسان شود. تا قبل از آن، همه چیز درباره حفظ عضلات انسان و استفاده از دستگاهها برای انجام کارهایی بود که عضلات انسانی نمیتوانستند به خوبی از پسشان برآیند.
کامپیوترها اندازههای مختلفی دارند و روز به روز کوچکتر میشوند. ما امروزه ریزتراشهها را در اختیار داریم و در نتیجه آن هر صنعتی، خود دولت، آژانسهای جمعآوری مالیات، هواپیماها و همه چیز به کامپیوترها وابسته هستند. ما در خانهمان کامپیوترهای شخصی داریم که مرتب بهتر، ارزانتر و متنوعتر میشوند و قابلیت انجام کارهای بیشتری را پیدا میکنند. به این ترتیب ما برای اولین بار میتوانیم به آینده نگاه کنیم.
انسانیت به طور کلی، از هر نوع کاری که در واقع نوعی توهین به ذهن پیچیده انسان است، رها خواهد شد؛ کارهایی که به فکر یا خلاقیت زیادی نیاز ندارند. ما همه این کارها را با کامپیوتر انجام میدهیم و میتوانیم هرکاری که کامپیوترها از انجام آن عاجزند را خودمان انجام دهیم. چیزهایی چون تخیل، خلاقیت، فانتزی، شهود، حل مسائلی که برای انجام آنها به اطلاع دقیق از شرایط و اتفاقات نیازی نداریم. در این مورد ما از طریق شهود میدانیم که راهکار چیست اما هیچ کامپیوتری چنین قابلیتی ندارد. میتوانیم انجام چنین کارهایی را به مغز خودمان بسپاریم..
هوش مصنوعی عبارتی است برای اشاره به وسایلی با قابلیت انجام کارهایی که در گذشته تنها با هوش انسانی پیوند داده میشد. به عنوان نمونه اگر ماشینی داشته باشید که میتواند کارتها را به سرعت به ترتیب حروف الفبا مرتب کند، یک هوش مصنوعی در اختیار دارید چون قابلیت مرتب کردن کارتها براساس حروف الفبا تا همین اواخر منحصر به انسانها بود. این الزاما بدان معنا نیست که چیزی که در دسته هوش مصنوعی قرار میگیرد، همهچیز را دقیقا به شیوه انسان انجام میدهد. دستگاهها ممکن است در برخی فعالیتهای ذهنی خاص تخصص داشته باشند و انسانها در دیگر فعالیتها. ما کارهای زیادی انجام میدهیم که در آنها خوب نیستیم. اول از همه ما واقعا در حساب و کتاب خوب نیستیم. ما به کمک نیاز داریم، به اعداد، به کاغذ و قلم و دفتر و دستک. اما ارزان ترین کامپیوتر جهان میتواند سریعتر و دقیقتر از ما جمع و تفریق کند. تخصص کامپیوتر در این است و تخصص ما در چیزهای دیگر. بنابراین هوش مصنوعی و هوش طبیعی یکسان نیستند. آنها دو چیز متفاوتند و تخصص متفاوتی دارند. آنها با هم کار میکنند، هر کدام کاستیهای دیگری را جبران میکند. آنها به همکاری نیاز دارند. این دو نوع هوش میتوانند در همکاری با یکدیگر خیلی سریعتر پیشرفت کنند.
کامپیوترها صرفا یک شی ثابت و بی حرکت نیستند چون میتوان آنها را روی دستگاهها سوار کرد و آن عضله کمکی انسانی را در اختیارشان قرار داد. این اشیا آنچنان متنوع کار میکنند که گویی قدرت تفکر دارند.
وقتی هوش مصنوعی روی دستگاهها به کار گرفته میشود، ربات به وجود میآید. در داستانهای علمی-تخیلی ما همیشه رباتها را در قالب انسانهایی چون موجودات فلزی میبینیم اما در واقع هر دستگاهی که کامپیوتریزه شود، ربات است. ما همین حالا هم رباتهای صنعتی داریم که شبیه انسانها نیستند و شبیه آنها حرف نمیزنند اما کارهایی میکنند که چند دهه پیش تنها انسانها از پسش برمیآمدند. و احتمالا ما در آیندهای زندگی خواهیم کرد که رباتهای شخصی نیز خواهیم داشت. رباتهایی که شبیه انسانها هستند و برای اولین بار جای آنچه خدمتکار مینامیدیم را خواهند گرفت. برای اولین بارانسانیت آزاد و رها خواهد شد. زندگی در آینده چنین شکلی خواهد داشت، کاملا کامپیوتریزه و رباتیزه. اثرات جانبی آن چه هستند؟ آیا مشکلات و چیزهایی که برایمان خوشایند نیست نیز وجود خواهند داشت؟ باید همین حالا در این باره فکر کنیم تا قبل از آن که دیر شود برای احتمالات ناخوشایند آماده شویم. مثل ایام قدیم که اتومبیل اختراع شد؛ خیلی بهتر میشد اگر شهرهایمان را با در نظر گرفتن اتومبیل میساختیم به جای این که شهرهایی بسازیم و بفهمیم جایی برای گنجاندن اتومبیل در آنها وجود ندارد. این چیزی است که ما باید در آینده از وقوع آن جلوگیری کنیم.
نظر شما