روزنامه ایران یکشنبه ۱۴ فروردین در یادداشتی به قلم آزاده سهرابی دبیر سرویس اجتماعی مینویسد: واقعیت این است که نمیتوان دیگر بر مدار آموزش مجازی در هیچ مقطع تحصیلی پیش رفت. کاری که دنیا از ابتدای شیوع کرونا در جهان هم نکرد اما در کشورمان از همان ابتدای آموزش مجازی سیطرهای عجیب بر آموزش پیدا کرد. حالا همه نگران از افت تحصیلی دانشآموزان هستند؛ افتی که جبران آن تقریباً بسیار سخت شده است. حالا کسانی از مقطع ارشد و دکتری فارغالتحصیل میشوند که رنگ آموزش حضوری را ندیدهاند.
کسانی به کلاس دوم دبستان رفتهاند که هنوز با واژه همکلاسی و مدرسه بیگانهاند. اینها همه در حالی است که تقریباً بعد از موج پنجم کرونا در کشور که حدود آبان ماه فروکش کرد، با رشد واکسیناسیون در کشور و در دسترس بودن واکسن کرونا برای جمعیت بالای ۵ سال، تزریق دوز بوستر دیگر بهانهای برای بودن در فضای آموزش مجازی نبود. با این همه تا اواخر دی ماه که پیک ششم کرونا بار دیگر بر نگرانیها بیفزاید و علیرغم خیز برداشتن آموزش و پرورش و آموزش عالی برای بازگشت به آموزشهای حضوری این امر محقق نشد. مقاومت بالای کادر مدارس و اولیا یکی از علتهای اساسی این اتفاق بود در حالی که نوروز ۱۴۰۱ نشان داد که دیگر نمیتوان بچهها را به بهانه کرونا به مدرسه نفرستاد و معلمها برای نگرانی از ابتلا همچنان در آموزش مجازی بمانند، چرا که رشد سفرها، عدم رعایت پروتکلها، روزهای خرید اسفندماه، دید و بازدیدهای نوروزی و... همه نشان از این دارد که تنها «آموزش حضوری» منتقل کننده کرونا نیست. در این میان تصمیم بر بازگشایی و بازگشت به آموزش حضوری به نظر منطقی میرسد، خصوصاً اینکه در حال حاضر آمار ابتلای روزانه به کرونا و مرگهای کرونایی و بستریها بسیار کاهشی است و حتی پیک ششم کرونا یعنی اُمیکرون نیز بیماری خفیفتری را به نسبت دلتا که در پیک پنجم شاهد بودیم ایجاد کرد.
اما شاید سؤال اصلی این باشد که آیا زمان بازگشت به آموزش حضوری از ۱۴ فروردین زمان درستی است؟ اینکه این روزها کارزارهای زیادی برای جلوگیری از آموزش حضوری در مدارس و دانشگاهها ایجاد شده است، یک سوی ماجراست که حتماً باید از سد این مقاومت طولانی برای برگشت به روال عادی تحصیل گذشت اما شاید اگر برای بازگشایی مدارس زمان ۲۰ فروردین یا حتی کمی دیرتر تعیین میشد گروه هدف این پیام را دریافت میکردند که برای همه چیز دوراندیشی شده است. هفتهای که در پیش است هفتهای طلایی است تا مشخص شود آیا ایمنی مناسبی در میان مردم پیش از شروع سال جدید ایجاد شده بود و آمارها همچنان کاهشی خواهد بود؟
در این صورت مردم با اطمینان بیشتری از آموزش حضوری استقبال میکردند و بهانهها کمتر میشد. حالا مردم حق دارند بگویند کاش دولت صبر میکرد تا نتیجه این میزان سفر و دید و بازدیدهای نوروزی در آمار مشخص میشد و اگر کسی ناقل است خود را نشان میداد و بعد آموزشهای حضوری آغاز میشد. نکته دیگر و قابل تأمل این است که در ایام تعطیلات مدارس چگونه قرار بود برنامهریزی کنند و برای شیفتبندیهای بچهها اطلاعرسانی درستی داشته باشند؟
شاید در این میان از همه مهمتر این است که اگر مدارس و دانشگاهها باز شدند و کرونا صعودی شد، چه میشود؟ بدیهیترین نتیجهاش این است که همه کاسه کوزهها سر آموزش حضوری میشکند. این در حالی است که در این روزها اگر کرونا شدت بگیرد، عوامل زیادی دخیل بودهاند. نتیجه دیگر اما شکست روحیه کسانی است که بعد از مدتها به آموزش حضوری بازمیگردند. خصوصاً کودکان کم سن و سالتر که اگر به مدرسه بروند و دوباره به دلیل کرونا مجبور به بازگشت به آموزش مجازی باشند دنیای آنها بیش از گذشته دچار بیثباتی میشود.
نظر شما