استاد ایرج افشار هنگام تدوین کتاب «نامههای ژنو، از سید محمدعلی جمالزاده به ایرج افشار» که با همکاری محمد افشینوفایی و شهریار شاهیندژی به طبع رسید [در فیلمِ مستندِ فرزانه فروتن ایران مدار ما[۱] بیان داشت: «بسیاری از نامهها بیتردید کمک شایستهای به شناخت عواطف انسانی و وطندوستی و نحوۀ تفکرات و شمّ انتقادی و دقت نظر و رویۀ علمی و صدها دقیقه دیگر مربوط به حالات و روحیات نگارندۀ نامه خواهد داشت. شاید خوانندگان محق باشند در این که بگویند که از چاپ مسائل خصوصی از قبیل خریدن دوا و جز اینها چه فایدۀ عامی حاصل است... من درج صورت کامل آنها را برای نشان دادن کیفیت روحی و نحوۀ تفکر فرد لازم میدانم.»
امروزه به دلیل گستردگی فضای مجازی و برخط (online) شدن و شتاب در ارتباطاتِ لحظهای نامه و نامهنگاری از رونق افتاده است. پُر بیراه نیست اگر میگویند: «فضای مجازی سم است و خزان ادبیات فارسی را میتواند در پی داشته باشد!» و به قول ناصرخسرو: «بربود خزان ز باغ رونق» و این کوتاهنویسی و تندنویسی با غلطهای فاحش املایی این گلستان را آفتزده خواهد کرد.
این پیشدرآمد بدان سبب نوشته شد که در خلال گپوگفت دربارۀ تعطیلی کتابخانهها به دلیل شیوع کرونا؛ دوست فاضل کتابدارِ کتابخوانم هانی مضفرینیا کتاب «دفتری برای ایران، نامههای فارسی به ولادیمیر مینورسکی» به کوشش گودرز رشتیانی را پیشنهاد داد بخوانم و این چند سطر به پاس تلاش ارجمند دکتر رشتیانی در معرفی مینورسکی [هر چند کوتاه و گذرا] در این کتاب و کتاب دیگرش «رهآورد مینورسکی» قلمی میشود.
روایت اول: «دفتری برای ایران» مجموعهای است شامل بیش از پانصد نامۀ فارسی از نامهنگاریهای گسترده میان ناموران ایرانی با ایرانشناس برجستۀ سدۀ بیستم میلادی، ولادیمیر مینورسکی. اصل این نامهها اکنون در انستیتوی نسخ خطی شرقی آکادمی علوم روسیه در سنتپترزبورگ نگهداری میشود. ۱۲۷ نامه از محمد قزوینی، ۶۹ نامه از سیدحسن تقیزاده، ۲۵ نامه از عباس اقبال آشتیانی، ۲۲ نامه از فخرالدین شادمان، ۲۰ نامه از ایرج افشار، همین تعداد از احسان یارشاطر، ۱۷ نامه از علیاصغر حکمت، ۱۱ نامه از مجتبی مینوی و... بخشی از نامههای گردآمده در این کتاب است که از جهات مختلف برای پژوهشگران اهمیت دارند.
«ولادیمیر فیودورویچ مینورسکی» (۶ فوریۀ ۱۸۷۷ – ۲۵ مارس ۱۹۶۶) خاورشناس و ایرانشناس روس و استاد دانشگاه لندن، با تالیفاتی در زمینۀ تاریخ، ادبیات، جغرافیا، و فرهنگ فارسی و کردی و لری شهره است.

سه سال پس از فوت مینورسکی (درگذشته به تاریخ آدینه پنجم فروردین ماه ۱۳۴۵) در خرداد ماه ۱۳۴۸ به همت زندهیادان مجتبی مینوی و ایرج افشار در چاپخانۀ دانشگاه تهران در یکهزار نسخه به شماره مسلسل ۱۴۰۵ «یادنامۀ ایرانی مینورسکی؛ شامل مقالات تحقیقی مربوط به مطالعات ایرانی» به پاس خدمات علمی آن دانشمند مجموعهای از مقالات تحقیقی به قلم دوستان و آشنایان مینورسکی به زیور طبع رسید. مردی که دورهای از زندگی خود را در ایران گذرانیده و بیشتر عمر را بدون وقفه در تحقیقات مربوط به تمدن و تاریخ و زبان ایرانیان مصروف کرده است. سید حسن تقیزاده در پیامی که در ابتدای یادنامه تحریر شده است مینویسد:
«مرحوم ولادیمر مینورسکی از دوستان بسیار قدیم من بود و ۶۲ سال با وی آشنائی و دوستی داشتم. او در سال ۱۹۰۴ مسیحی از روسیه به تبریز آمد و به اصطلاح آن زمان نایب جنرال قونسولگری روس در آنجا بود ... آن مرحوم تا آخر زندگی خود آنی از تعقیب مطالعات و تتبعات در رشتۀ تحقیقات مربوط به زبان و تاریخ ایران فروگذاری نداشت و مقالات و رسالهها و کتب تالیفی او در همان رشته بیشمار بود.»
در اول ژوئیه (احتمالا سال ۱۳۴۱ ه.ش / ۱۹۶۲م) تقیزاده پس از ابراز ارادت به دوست عزیزش اشاره میکند دفتر و رئیس دفتری ندارد. ترجیعبند و کلید واژۀ تمام نامههای کتاب «دفتری برای ایران» دو حرف است و گویا غیر این دو استادان دیروز یاد نگرفتند: ایران و کتاب.
«دوست خیلی عزیز قدیمی صمیمی باصفا و فاضل علامه... در باب رسانیدن کتب جدیدالانتشار ایران خدمت عالی، آنچه ممکن باشد سعی میکنم ولی چون کارها نظم کاملی ندارد، خود ما از انتشار بعضی کتب غالبا مطلع نمیشویم ولی هر وقت و هر زمان خبر از انتشار چیزی در اینجا یافتید، بدون هیچ ملاحظه به مخلص اشارهای بفرمائید، در رساندن آن خدمت عالی اهتمام کافی میکنم و حقیقت آن است که از آن تعارفات که بوی بیگانگی میدهد، خشنود و خرسند نمیشوم، چنان که در همین مرقومه نوشتهاید که "خیلی خجالت میکشم از زحمتی که میخواهم بدهم" و هکذا و به راستی که:
سر که نه در راه عزیزان بود
بار گرانی است کشیدن به دوش
و کملطفی است که مرقوم دارید رئیس دفتر مخلص به سجادی در باب دیوان خاقانی صحبت کند. نه تنها دفتر و رئیس دفتری ندارم ولی اگر هم داشتم، خودم برای انجام فرمایش عالی با کمال شوق میرفتم، "از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن."» (ص۲۱۴.)
فروتنی و بزرگمنشی عالمان دیروز را باید در همین نامهها جست و در این نامه از دور بودن مراکز علمی صحبت به میان میآید گویی این درد مشترک از گذشته تاکنون ادامه داشت و هر بار با یک عنوان سد یأجوج و مأجوج تا تحریم!
تقیزاده در ادامه نامه مینویسد: «خیلی تشکر میکنم که گاهی لطف می فرمائید و اطلاعاتی راجع به کتب جدیده مفیدی که در ممالک مغرب زمین (یعنی از تفلیس تا سانفرانسسکو) انتشار مییابد، به مخلص میدهید. ما به کلی در تاریکی و در ظلمات یا پشت سد یأجوج و مأجوج هستیم و از مراکز علم هزاران مرحله دوریم و مطلع نمیشویم.» علیلی مزاج و ضعف و فتور باعث محرومیت تاسفانگیز و فیض دیدار دوست قدیم ۵۷ سالهاش میشود.
در همین نامه کوتاه یک صفحه و نیم که خوشگواراست، تقیزاده نسخهای شفابخش و تسکیندهنده مییابد و به مینورسکی مینویسد: «اینجا فرمولی از شخصی یاد گرفتهام، من هم بدان عمل میکنم و آن این است که هر وقت کسی میپرسد حال شما چطور است، جواب میدهم «بهتر از فردا است». زیاده تصدیع نمیدهم و همیشه به دعای وجود شریف ختم کلام میکنم.
مخلص شما، سید حسن تقیزاده.» (ص۲۱۵.)
عبارات پایانی نامههای تقیزاده به مینورسکی نشان از رابطه صمیمی دو ایرانشناسِ ایراندوست دارد:
باقی اخلاص صمیمی، با تجدید مراتب اخلاص قلبی، مخلص صمیمی، مخلص حقیقی، مخلص صمیمی قدیمی، باقی عندالملاقات، مخلص صمیمی حقیقی با ارادت ۵۹ سالۀ شما، مخلص صمیمی قدیمی ارادتمند حقیقی و...
***
روایت دوم: مجتبی مینوی در رثای مینورسکی در همان یادنامه مینویسد:
«از اول ملاقات حس میکردم که با یک معلم و آموزنده سرو کار دارم... مرا به کتابخانۀ ملی برد و راه و رسم کار کردن در آنجا را به من آموخت، من از انبوه عظیم کتب در آن کتابخانه دچار رعب و هراس شدم وحس میکردم که در آن میان گم خواهم شد و راه بجائی نخواهم برد. عبارتی به من گفت که هنوز بیاد دارم: "آقاجان در میان دو میلیارد آدمی که در روی زمین هست فلان شخص را چطور پیدا میکنی ؟" با پنج کلمه: اسم مملکت و شهر و خیابان و کوچه و نمرۀ خانه اش؛ در میان این چهار پنج میلیون کتاب هم با پنج کلمه میشود هر کتابی را یافت و آن پنج کلمه در فهرستهای کتابخانه ثبت است و فقط باید داشت که چطور آن پنچ کلمه را آدم پیدا کند.
راه را به من نشان داد و واقعا دیدم که آسان بود.
در ۱۹۳۱ او را در لندن دیدم و پنچ شش ماهی با هم کار میکردم. روزی با او گفتم که آقای تقیزاده از قول سردنیسنراس[۲] حرفی میزنند که به نظر من عجیب میآید. از قراری که ایشان می گویند سردنیسنراس گفته است که "علم چیزی نیست جز شناختن کتب مرجع، و همین قدر که بدانی هر مطلبی را در کدام کتاب بجوئی همۀ علوم را داری." مرحوم مینورسکی گفت: "بله آقاجان، ولی به شرط اینکه بتوانی از آن مطلبی که مییابی استفاده کنی." آنچه از او فرا گرفتم تنها اینها نبود، ولی این دو سه نکته برای افتتاح کلام مناسب مینمود مرحوم مینورسکی در شهری کوچک در کنار رود ولگا موسوم به کرچوا Korcheva متولد شد - شهر بالفعل در قعر دریای مسکو قرار دارد »
***
روایت سوم: با بررسی این نامهها علاقه وافر مینورسکی برای اطلاع از انتشار آخرین کتب و مقالات مرتبط با مطالعات ایرانشناسی نمودار میشود. رشتیانی در مقدمه کتاب «دفتری برای ایران» مینویسد: «بررسی این نامهها از زاویه و نگاهی دیگر نیز جالب توجه است. امروزه به دلیل گسترش فناوری ارتباطات و در دسترس بودن در لحظه و برخط (آنلاین)، دوری و بُعد مسافت کمترین مانعی در برقراری ارتباط ایجاد نمیکند. این فضای مجازی، دنیای ارتباطات سنتی و فیزیکی را به کلی دگرگون کرده است؛ به گونهای که محقق امروزی در دورترین مسافت ممکن، میتواند با مخاطب خود در همان لحظه ارتباط یافته و گفتگوی علمی کند. مطالعه اجمالی مجموعه حاضر روشن میکند که نسل و نسلهای پیشین برای رساندن پیام خود به مینورسکی یا اطلاع از انتشار کتابها و مقالات و دسترسی به آنها با چه مشقات و گرفتاریهایی روبرو بودهاند، و لاجرم میبایست زمان زیادی برای نوشتن، ارسال و دریافت پاسخ خود از سر بگذرانند. محدودیت های کاغذ و هزینههای مربوطه نیز مشکلات دوچندانی بر آنها تحمیل میکرد.» (ص ۲۸.)
یکی از حُسنهای کتاب معرفی نویسندگان نامه به مینورسکی در پاورقی کتاب است و البته یک شیفتگی نیز در آن میتوان یافت! آنجایی که گودرز رشتیانی برای معرفی زندهیاد ایرج افشار بیش از دیگران مینویسد که الحق حق استاد افشار است ولی آن معرفی را مقایسه کنید با معرفی دیگر نویسندگان نامی مانند رشید یاسمی، ملکالشعراء بهار، سیدحسن تقیزاده، محمد قزوینی و... دو دیگر آنکه در شناسنامه ایرج افشار هیچگاه پسوندِ «یزدی» درج نشده است و این یزدی وجه تمایز از «ایرج افشار سیستانی (۲ آبان ۱۳۱۹ روستای کوشه علیای زابل)» است و نوشتن آن [یزدی] در ذیل نامهها ضروری نمینمود و البته پدر استاد ایرج افشار [دکتر محمود افشار] شهره به یزدی بودند و بدان دلیل که برای موقوفات در اواخر دهه پنجاه شمسی مشکلاتی پیش آمده و...
***
انجامه: و در پایان دست مریزاد باید به کوششگر ساعی "گودرز رشتیانی" گفت و بر روان پاک ایراندوستِ واقف "موقوفات دکتر محمود افشار"، ناشر کتاب "دفتری برای ایران" درود فرستاد.
تکمله: کتاب «دفتری برای ایران، نامههای فارسی به ولادیمیر مینورسکی»، در سال ۱۳۹۸، در ۷۹۱ صفحه و به قیمت ۱۲۵هزار تومان، ازسوی انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن به طبع رسیده است.
پینوشت:
[۱] . مستند پرتره ایرج افشار، ساخته سیدجواد میرهاشمی
[۲] . سِر ادوارد دنیسن راس ( Edward Denison Ross، ژوئن ۱۸۷۱ - سپتامبر ۱۹۴۰) خاورشناس انگلیسی و متخصص زبانهای شرقی.
نظر شما