جی دی سالینجر یکی از تأثیرگذارترین نویسنده های معاصر آمریکایی است که آثار درخشان و پرخواننده ای چون ناتور دشت را در کارنامه حرفه ای خود دارد. سالینجر از آن جهت که در محافل ادبی شرکت نمی کرد و مصاحبه ای نیز انجام نمی داد، آگاهی دستاول و دقیقی از نظرات ادبی، اجتماعی و سیاسی او وجود ندارد. معدود عکسهایی که از او منتشر شده نیز بیشتر به دوران جوانیاش مربوط میشوند و همانها نیز انگشتشمارند. او حتی پس از انتشار ناتور دشت که برایش در مدتی کوتاه شهرتی جهانی به همراه آورد از گوشهگیری دست نکشید و حتی بیشتر به خلوت خود پناه برد.
تنفر شدید سالینجر از صنعت فیلمسازی، پس از تبدیل داستان کوتاهی با عنوان عمو ویگیلی در کنتیکت آغاز شد. این داستان که نخستین بار در ۱۹۴۸ میلادی در نشریه نیویورکر منتشر شد، تصویری از جامعه متوسط آمریکا را ارایه میداد. از دیدگاه سالینجر اقتباس سینمایی این داستان را بسیار احساسی از آب درآورده بود و حتی نکاتی را که او در ذهن داشت، منعکس نکرده بود.

از آن زمان به بعد سالینجر با خود سوگند یاد کرد که دیگر اجازه ندهد، آثارش به اقتباسی سینمایی تبدیل شود. از فروش آثارش سرباز زد و افرادی را که به صورت غیرقانونی آثارش را به اقتباسی سینمایی یا تلویزیونی تبدیل کرده بودند، تحت پیگرد قرار داد. وارثین سالینجر در حال حاضر کالین ام. سالینجر همسرش و ماتیو آر. سالینجر فرزندش هستند که مانند نویسنده آمریکایی محکم و استوار در مقابل قدرتمندان هالیوود ایستادهاند. بنا بر قانون کپیرایت در آمریکا حق مالکیت معنوی در طول حیات و ۷۰ سال پس از دوره حیات فرد حفظ میشود اما در دهه ۹۰ میلادی چند نقص در قانون کپیرایت جهانی سبب شد، کارگردانی به سراغ داستانی از سالینجر برود.
در ادامه این گزارش به بررسی ۲ اثر اقتباسی از سالینجر در ایران که در قالب نمایش نامه و فیلمنامه عرضه شده اند، پرداخته شده است.
پری ساخته داریوش مهرجویی در ۱۳۷۳ خورشیدی
مهرجویی در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی مصادف با اواسط دهه ۹۰ میلادی فیلمی را با عنوان پری با اقتباس از داستان فرنی و زویی و یک روز خوش برای موزماهی نوشته جی. دی. سالینجر ساخت. مهرجویی در دانشگاه یوسیالای درس خوانده و بیشک آثار سالینجر را مورد مطالعه قرار داده است. شاید هم پیش از دانشگاه و در سرزمین خودش داستانهای سالینجر را خوانده بود.
روایت مهرجویی از داستانهای سالینجر بسیار سمبلیک و شاعرانه است. او از نمادهای زیادی بهره میگیرد تا بتواند شخصیت پردازیهای مملو از گفتوگوِ داستان سالینجر را ارایه کند. مهرجویی طبق قوانین ایران تلاش میکند از مفهوم آب یا فرو رفتن در آب بهره گیرد تا بخشهای مختلف داستان را با هنجارهای بومی و محلی تطبیق دهد. پری یکی از موفق ترین فیلم های داریوش مهرجویی است که با شرکت بازیگرانی چون نیکی کریمی، خسرو شکیبایی و علی مصفا تولید شد و جوایز بسیاری دریافت کرد.
در آغاز داستان پری یا همان فرنی، سالینجر در رویای خود میبیند که به وسیله گروهی از همکلاسیهایش به زیر آب هل داده میشود. در کتاب فرنی درباره این خواب فقط حرف میزند. در فیلم این بخش از روایت لحنی جدید مییابد و استفاده از نماد آب تیره و کدر در تمام داستان تکرار میشود.
صحنههایی در فیلم پری وجود دارد که مانند داستان سالینجر است و فقط کمی رنگ ایرانی بودن به خود گرفته است. در داستان سالینجر فرنی روبهروی معشوقهاش در رستورانی مینشیند و دست به ساندویچ مرغی که سفارش داده است، نمیزند و با او از کتابی که درباره یک راهب روسی است، سخن میگوید. پری هم روبهروی نامزدش نشسته و از کتابی درباره یک صوفی حرف میزند و کبابش سرد شده است.
پری درست مانند فرنی با پرسشهایی درباره هویت و باور روبهرو است؛ فقط شرایط اجتماعی و فرهنگی ۲ جامعه متفاوت است. در واقع داستان سالینجر به مهرجویی این فرصت را داد تا تصویر جدیدی از زن ایرانی که در آن برهه، بیشتر از قبل به دانشگاه میرفتند، ارایه دهد.
پری نیز مانند فرنی تحصیلکرده و رُک است و سیستم پدرسالارانه را زیر سؤال میبرد. گفتوگوها درباره باورها و معنویت خطی مستقیم میان داستان سالینجر و اقتباس مهرجویی ایجاد میکند. در داستان پری، اصفهان فضایی شاد و مقدس برای ارایه این گفتوگوها فراهم کرده است و شخصیت پری سکوت و فضای زیبای مساجد مهم اصفهان را با هم ترکیب میکند.

شاید اگر سالینجر، پری را دیده بود از آن خوشش میآمد. مهرجویی فیلمساز خوب و آگاهی است اما سالینجر فرصت تماشای این فیلم را نیافت. او تا ۱۹۹۸ میلادی به صنعت فیلمسازی بیاعتنایی کرد. سال ۱۹۹۸ میلادی بود که مرکز سینمایی لینکلن تصمیم گرفت، یک فستیوال سههفتهای درباره سینمای ایران برگزار کند. نمایش چنین فیلمی در فستیوال به سالینجر اطلاع داده شد. نمایندگان سالینجر بلافاصله نامهای نوشتند و اعلام کردند، اکران فیلم نقض آشکار قانون کپیرایت است و به دلیل پیشینه دعوی علیه افرادی که از داستانهایش فیلم ساختند، مدیران سینما تصمیم گرفتند، نمایش فیلم را لغو کنند.
داریوش مهرجویی در پاسخ به این اتفاقات در مجله نیویورکتایمز نوشت: هدف من از ساخت این فیلم تبلیغاتی نیست و فقط دوست دارم، منتقدان و افرادی که آثارم را دنبال میکنند به تماشای فیلم بنشینند. او گفت که حتی نامهای به سالینجر نوشته بود تا از او اجازه ساخت فیلم را بگیرد اما وقتی جوابی دریافت نکرد به کارش ادامه داد: ما در کشورمان قانون کپیرایت نداریم و آزادیم هر چه دوست داریم، بخوانیم.
نمایشنامه خانواده گلس از کوروش ساسانیان در ۱۳۹۵ خورشیدی
کوروش ساسانیان نمایش داستان خانواده گلس (این قسمت فرنی) را با اقتباس از داستان فرنی و زوئی نوشته سلینجر در فرهنگسرای ارسباران در آبان ۱۳۹۵ خورشیدی روی صحنه برد.

ساسانیان درباره اقتباس از سلینجر در این نمایشنامه گفته است: به دلیل علاقهای که به دیدگاهها و زندگی شخصی این نویسنده داشتم، این نمایشنامه را با استفاده از مجموعه داستانهای او به نام «خانواده گلس» اقتباس کردم. سلینجر در این داستانها به ماجرای تکتک اعضای این خانواده پرداخته است و گروه ما نیز بنا دارد، همین داستانها را به مرور به صحنه ببرد.
ساسانیان درباره داستان این نمایش نیز گفت: نمایشنامه درباره بحران روانی دختر کوچک یک خانواده است که اطرافیان تلاش میکنند به این بحران پایان دهند. شخصیت این دختر بسیار شبیه شخصیت جوانان امروز ماست که دچار تناقض هستند و امثال آنها در اطرافمان زیاد میبینم، نمایش در یک خانواده آمریکایی اتفاق میافتد اما حرف های امروز ایران را در این کار مطرح میکنیم. در طول تمرینها به دلیل اینکه برای نقش مادر خانواده به یک بازیگر مسن احتیاج داشتیم اما به دلیل مسایل مالی هیچ فردی حاضر به همکاری با ما نمیشد و ما این گلایه را داریم که بازیگران زن سالمند در این کار ما را تنها گذاشتند اما به هر حال بازیگر مورد نظرمان را پیدا کردیم و کار به سطحی رسیده که تماشاگر با آن ارتباط برقرار کند.
در بسیاری از داستانهای سالینجر شخصیتهای خاصی که به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند، حضور پیدا میکنند. بیشتر این شخصیتها ویژگی مشابهی دارند که از زندگی، خلق و خوی خود نویسنده گرتهبرداری شده است؛ بیشتر آرام و منزوی هستند و رفتاری دارند که مطابق پسند و روال معمول زندگی قشر متوسط نیست.
یکی دیگر از جنبه هایی که در بسیاری از شخصیتهای داستانهای سالینجر تکرار میشود، تقابل فهم و دریافت کودکانه جهان با رویکرد بزرگسالان به هستی و زندگی است. سالینجر در ساختن جهان داستانی خود تا حد ممکن حضور نویسنده را کم رنگ میکند تا اتفاقهای ساده، دلهرههای انسان معاصر را به خواننده منتقل کند.
نظر شما