ديدار با استاد ناظري ظهر روز سهشنبه اتفاق افتاد. وقتي به هتل محل اقامتش رسيديم كه براي صرف ناهار به رستوران هتل رفته بود و ما، او را در حالي كه آرام در انتهاييترين قسمت سالن با همراهانش مشغول گفتوگو و صرف ناهار بود به تماشا نشستيم. او مهمان بود اما به شيوه مهماننوازيِ صاحب خانهاي گشادهدست از مسئولان هتل خواسته بود كه مهمانش باشيم. در حقيقت، ويتريني كه از استاد، شهرام ناظري مي بينيم ، وجود سراسر متواضع و مهربان اوست.
با استاد شهرام ناظري كه به تازگي در روز ملي بزرگداشت عطار در نيشابور، طرحي نو از آواز درانداخته و حدود هفت هزار نفر را مهمان صداي شورانگيز و موسيقي فاخر خود كرده است، به مدت يك ساعت، به گفتو گو نشستيم. او روزنامه خراسان را روزنامه اصيل و استخوانداري دانست كه بازگوكننده مشكلات مردم است. از اصالت گفت و از اين كه پشت چهره باشكوه او مادري بوده كه عاشق فرهنگ و هنر ايران بوده و همچون آن شعر معروف، «دستم بگرفت و پا به پابرد»، در دنياي اين روزهايش قرار داده است. او ميگفت مردم و مسئولان در نيشابور همكاري زيادي با او داشتهاند و از اين كه با آواز و موسيقي فاخر ايراني كه بسيار راه گشاست آرامش و شادي را به آنها هديه داده، خوشحال است. با او كه تا حدود 10 روز ديگر شاهد رونمايي از آلبوم خاص و ويژهاش هستيم درباره مسائل مختلفي مانند اوضاع فعلي موسيقي ايراني و جهاني شدن آن گفتوگو كرديم كه در ادامه، آن را ميخوانيد.
**جهان خواستار آواز و عرفان و موسيقي ايراني است
استاد ناظري يك خواننده پيشرو است. او اولين بار شعر نو «ميتراود مهتاب» نيما يوشيج را در سال 56 به صورت آواز ايراني روي صحنه برد و اين كار را با شعرهاي اخوان ثالث و سهراب و ديگر شاعران شعر نو ادامه داد. او با اشاره به روزهاي كودكي خود كه در درجه اول با موسيقي و بعد با ادبيات و صدا در هم آميخته بود، ميگويد: «حساسيت خاصي به ادبيات و به خصوص تلفيق شعر با موسيقي و زيبا شناختي تلفيق شعر و موسيقي دارم. موسيقي طي دو سه قرن گذشته، مشكلاتي را از سر گذرانده و طبيعتا مانند ادبيات محيط بازتري نداشته است.
حضور بزرگان ادبيات از يك سو و از سوي ديگر، اين كه در ادبيات لازم نبوده جمع و گروهي با هم كار كنند و ناگهان يك نفر فردوسي ميشود كه يك آدم بشري است و براي تمام بشريت كافي است از ديگر دلايلي است كه موسيقي نتوانسته همپاي ادبياتمان پيش برود چرا كه ادبيات ما نه تنها نسبت به موسيقيمان كه نسبت به شعر جهان نيز پيشتاز است. ايران كشور عشق و عرفان و ادب است. ما فرهنگ، ادبيات، اصالت، عرفان و معنويت داريم كه ميتوانيم به جهان بدهيم و جهانيان هم خواستارش هستند.»
**با استاد شجريان، معلم آواز كانون چاووش بوديم
شهرام ناظري ميگويد نه تنها مشهد كه ايران، كشور معنويت است. او با همان لحن آميخته به اصالت كرمانشاهي خود اضافه ميكند:«دست ما نيست كه كي و كجا چه دستگاهي بخوانيم، هر كجا حسي هست عشق و آواز خود ميتراود.» او با اشاره به اين كه زماني به همراه استاد ناصرپور و استاد شجريان، معلم آواز كانون چاووش بوده است، ميگويد: «استادان خوبي در كانون چاووش داشتيم و از هم پاشيدن اين كانون اتفاق بدي براي موسيقي بود. بعد از آن من چند سالي در دانشكده هنرهاي زيبا درس دادم ولي خب محيط دانشگاه آن قدر محيط دانشجويي نبود، دانشجوها انگيزه لازم را نداشتند و حس ميكردم آن جا را نميشناسم.
احساس كردم روحيه خودم هم خوب نيست و همين باعث شد تا آن جا را رها كنم. حالا طي چند سال گذشته چند شاگرد خصوصي داشتهام و همين فعاليتهاي داخل و خارج از كشورم. هيچ وقت هم زمينهاي حاصل نشد كه مراكز فرهنگي يا صداوسيما به من كمك كنند چون از من چيزهايي ميخواستند كه از من برنمي آمد و به همين دليل به تنهايي همه آثارم را ساختم.»
**منزلم صداوسيما بود و از خانهام دور ماندهام
موسيقي ايراني براي داشتن مخاطب بينالمللي بايد تلاش كند. اين را شهرام ناظري كه چهل و چند سال از عمرش را بيوقفه صرف احياي موسيقي و آواز ايراني كرده است، ميگويد. او موسيقي سنتي را شعبه كوچكي از موسيقي مقامي ميداند و ميگويد: «چون در كشور ما موسيقي هدايت جدي نشده و در كل براي مسائل فرهنگي و هنري، خيلي زياد برنامهريزي نميشود، طبيعياست كه اين حوزه عقب بماند. به نظر من، نه براي موسيقي مقامي و قوميتهاي ايران كه در حقيقت موسيقي اصيل ماكه شبيه يك اقيانوس چند هزار ساله است و نه موسيقي سنتي كه كوچك و در مقام مقايسه يك استخر از آن اقيانوس عظيم است و هر دو با ارزشاند، به طور جدي چه در داخل و چه در خارج تلاش جدي نشده است. در گذشته، منزلم صدا و سيما بود. حال، از خانهمان دور ماندهايم كه اين هم به ضرر موسيقي، هنرمندان و اجتماع است. حال آهنگهاي من بدون اجازه و هيچ قراردادي پخش ميشود و پيگيريهايم براي حق و حقوق خود به جايي نميرسد.»
**حافظ ناظري را مردم قضاوت ميكنند
خانه امن كودكي، شهرام ناظري را با آواز، موسيقي و ادبيات هم سفره كرده است. حال، خانه او وضعي مشابه دارد و ميتوان آن را دانشگاه تخصصي موسيقي و آواز ايراني دانست كه در آن ميتوان رشد كرد و به بالندگي رسيد. او درباره پسر خود حافظ ناظري و البته همه حافظهاي ايران ميگويد:«در درجه اول نسبت به نسل جديد چه پسر من و چه پسر ديگري باشد، خيلي نميتوان قضاوت كرد. بايد زمان بگذرد و آنها امتحان خودشان را پس بدهند. بايد ديد در چه راهي، چطور و چگونه حركت ميكنند. تنها چيز خوبي كه حافظ داشت اين بود كه حداقل توانست در يكي از دانشگاههاي آمريكا در رشته موسيقي تحصيل كند.
من نميتوانم قضاوت كنم و بعدها بايد تاريخ و مردم، نتيجه عملكرد اين جوانها را بدهند، چون جوانان نسل امروز مثل ما نيستند و نميتوان صد در صد رويشان حساب كرد. امكان دارد سه سال خوب جلو بروند و بعد ناگهان شروع كنند به خرابكاري. توصيه اي نميتوانم بكنم چون فكر نميكنم توصيه هيچكس به گوش ديگري فرو رود. هركس با ژن خود و دروني كه دارد جلو مي رود و آدمهايي در اين راه ماندگار ميشوند كه اين راه را تا آخر خوب ميروند. ما نسل آرمان خواهي بوديم. به قول فرخي يزدي: دامن محبت را گر ز خون كني رنگين، آن وقت ميتوان گفت تو هنرمندي و اين واژه برازنده توست. به هر حال فقط يك صداي خوب و دانستن تكنيك رديف موسيقي براي هنرمند كافي نيست و هزار نكته باريكتر از مو اين جاست كه بايد آنها را رعايت كرد و خون جگر خورد تا هنرمند شد.»
**خوانندههايمان خودشان را پيدا نكردهاند
صحبت از جوانها كه ميشود از مشكلات امروز موسيقي ميگويد. او تقليد در آواز را آفت موسيقي امروز ميداند و ميگويد: «بيشتر خوانندههاي سالهاي اخير، مقلد هستند. صداي بيشتر آنها با وجود خوب بودن، به هم شبيه شده و اين، بسيار خطرناك است. شبيهخواني نشان ميدهد محيط طوري بوده كه آنها از نظر فرهنگي، فكري و حتي موسيقايي خوب پرورش پيدا نكردهاند. شايد هم از طرفي گناهي نداشتند، از اوايل انقلاب بيشتر استادهاي بزرگ كه هر كدام از ستونهاي موسيقي بودند، بر اثر كهولت سن يا بيماري فوت كردند و اينها به نسل جديد كه هيچ راهي براي خوب آموزش ديدن نداشتند، ضربههاي زيادي زد.»
او آينده موسيقي را اين طور پيشبيني ميكند:«من آينده خيلي خوبي را متصور نيستم. چون وقتي هدايت لازم از سوي مراكز فرهنگي اعمال نميشود، هرجومرج به وجود ميآيد كه الان در موسيقي به وجود آمده است كه به يكي از آنها مانند شبيه خواندن اشاره كردم. بدتر اين كه اين خوانندهها وقتي متوجه اشتباهشان در تقليد ميشوند باز دوباره تقليد از شخص ديگري را شروع ميكنند. در واقع آنها، شخصيت خودشان را از نظر هنري پيدا نكردهاند كه صاحب سبكي شوند. اصلا زيبايي آواز ايراني در همين صاحب سبك بودن است و با روال فعلي همه چيز به تكرار افتاده است.»
**در خط مقدم حركت ميكنيم
ناظري گذري بر موضوع كنسرت هاي خياباني هم دارد. او معتقد است جامعه قانونگذار و مردم، هنوز آمادگي پذيرش چنين اتفاقي را ندارند و به نظرش در مقطع فعلي اين كار نشدني است و به قول حضرت مولانا شرح اين هجران و اين خون جگر/ اي زمان بگذار تا وقت دگر. او كه آرزوي برآورده بسياري در موسيقي است، بزرگترين آرزوي خود را اين گونه به زبان ميآورد:«روزي كه مشكلات اجتماعي مردم حل شود و مردم روانتر و راحتتر و با احترام متقابل زندگي كنند. به هر حال ما مانند سرداري هستيم كه در خط مقدم حركت ميكنيم. امكان دارد آدم چند بار شكست بخورد ولي باز به سمت آن خطر و هدف ميرود. به هر حال چه خوب، چه بد و چه كم يا زياد حاصل عشق من، تقريبا حدود 50 اثري است كه من از چهل و چند سال پيش تاكنون به تنهايي ساختم و تقديم جامعه خود كردم. همه اين آثار را در منزل خودم و بدون حمايت هيچ مركز فرهنگي يا صداوسيما، با عشق و بودجه شخصي خودم و به كمك برخي دوستان به وجود آوردم.»
منبع: روزنامه خراسان؛1398.01.29
گروه اطلاع رساني **9280**9131

تهران- ايرنا- استاد شهرام ناظري به جرئت، نمونه عالي يك اصالت در هم تنيده از ادب و آواز و عرفان است. او را با همان سيماي هميشگي و لحني كه هنوز اصالت كلام كُردي در آن موج ميزند، ملاقات كرديم.