۱ آبان ۱۳۹۶، ۹:۲۳
کد خبر: 82705127
T T
۰ نفر

هواشناسي فرود سرمايه نفتي

۱ آبان ۱۳۹۶، ۹:۲۳
کد خبر: 82705127
هواشناسي فرود سرمايه نفتي

تهران- ايرنا- روزنامه دنياي اقتصاد در گفت و گو با فريدون فشاركي از تحليلگران انرژي و بازار نفت و گاز در تشريح گزينه‌هاي احتمالي براي ورود به صنعت نفت ايران، نوشت: حدود 30 سال قبل ايران را ترك كرد. به آمريكا رفت و تخصصش در زمينه اقتصاد نفت و گاز را براي تاسيس موسسه‌اي مطالعاتي به كار برد تا نمونه‌اي باشد از مهاجرت مديران متخصص زير سايه نگاه‌هاي نادرست دولتي.

در ادامه اين گفت وگو مي خوانيم: با اين حال فريدون فشاركي كه از اوايل دهه 80 ميلادي در دنيا به‌عنوان تحليلگر بازار نفت و گاز به خصوص در حوزه آسيا و خاورميانه شناخته مي‌شود، ارتباط خود را با ايران قطع نكرد.

در آخرين سفري كه بنيان‌گذار موسسه بين‌المللي فكت گلوبال انرژي به تهران داشت «دنياي اقتصاد» درباره آخرين تحولات صنعت نفت ايران زير سايه تهديدهاي آمريكا و بازار جهاني نفت با او به گفت‌وگو نشست. از نگاه فشاركي، بزرگترين هدف تهديدهاي اخير آمريكا عليه ايران محدود كردن ورود سرمايه‌گذاران به كشور است. او عقيده دارد افزايش صادرات نفت خام آمريكا دليل سياسي ندارد و براي مقابله با ايران نيست بلكه ريشه‌اي اقتصادي دارد و به گران شدن محصولات اوپك در پي كاهش توليد بازمي‌گردد. فشاركي در بخش ديگري از صحبت‌هايش مي‌گويد «اولويت اول ايران در بخش بالادست افزايش توليد نفت خام است، اما در بخش پايين‌دست نيز كارهاي فراواني مي‌توان كرد.» منابع عظيم گازي ايران از نگاه اين كارشناس بين‌المللي در حوزه نفت و گاز، برگ برنده‌اي است كه با اندكي تغيير در نحوه مصرف و قيمت‌گذاري، مي‌توان آن را به توسعه صنعت پتروشيمي كشور اختصاص داد. متن كامل اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد.

** با شرايطي كه ترامپ در سطح بين‌الملل براي ايران ايجاد كرده و ممكن است دست‌كم تا سه سال آينده كه او رئيس‌جمهوري آمريكا است اين فضا حاكم باشد...
البته معلوم نيست كه تا سه سال آينده اين شخص روي كار بماند.

** بله ممكن است، اما اگر تا سه سال آينده ترامپ در اين سمت قرار داشته باشد، فكر مي‌كنيد فشارهايي كه از سمت او به ايران وارد مي‌شود، بيشتر كدام بخش از صنعت نفت و گاز ايران را تحت تاثير قرار دهد؟
تمام تحركات ترامپ براي جلوگيري از سرمايه‌گذاري در ايران است. خيلي‌ها نگران هستند كه صادرات نفت ايران در پي فشارهاي آمريكا بار ديگر كاهش پيدا كند اما اتفاقات گذشته در رابطه با صادرات نفت خام ايران بار ديگر رخ نخواهد داد. توليد نفت ايران الان حدود 4 ميليون بشكه است و بيش از 2/ 2 ميليون بشكه در روز نفت خام و بيش از 500 هزار بشكه در روز صادرات ميعانات گازي داريم و اين روند حتما ادامه خواهد داشت اما سرمايه‌گذاري كه قرار است به ايران بيايد ممكن است به واسطه تهديدهاي ترامپ با مشكلاتي همراه شود.

آقاي زنگنه برنامه‌هايي دارد كه مي‌تواند طي 4 تا 5 سال توليدات ايران را به 5 يا 5/ 5 ميليون بشكه در روز برساند. اين ميزان رشد توليد هم قابل محاسبه است. در عين حال ايران سالانه 8 درصد افت طبيعي توليد دارد، يعني از 4 ميليون بشكه توليد، سالانه 300 هزار بشكه به شكل طبيعي كاهش پيدا مي‌كند كه بايد از طريق تزريق گاز و ديگر روش‌هاي فني جبران شود كه اين كار هم هزينه دارد هم زحمت. بنابراين بايد توليدات ايران به شكلي باشد كه آن 8 درصد افت طبيعي توليد را جانشين و اضافه كند. يعني فقط يك ميليون بشكه رشد توليد كافي نيست. در هر صورت اگرچه توليد الان جريان دارد اما بالا رفتن آن به ورود سرمايه‌هاي خارجي بستگي دارد. الان توتال در ايران حضور دارد و گفته است من در ايران باقي مي‌مانم اما شركت‌هاي درجه يك ديگر معلوم نيست به ايران بيايند يا خير. آمريكا‌يي‌ها كه نمي‌آيند، توتال آمده و مي‌گويد مي‌مانم، اما اگر ترامپ فشار زيادي به توتال وارد كند من نمي‌توانم ماندنش در ايران را ببينم. البته فعلا قول‌هايي داده‌اند و رئيس‌جمهور فرانسه هم همراهي مي‌كند اما به هر حال همان‌طور كه آقاي هاشمي هم گفته بودند آمريكا اگر بخواهد كاري بكند يا فشاري بياورد، مي‌تواند اين كار را انجام دهد. اين اتفاق قبلا بارها رخ داده است.
بي‌پي نيز كه به خاطر سياست‌هاي خودش و ايران سال‌ها است از كشور رفته و ديگر باز نمي‌گردد. شل هم صحبت‌هايي مي‌كند اما من فكر نمي‌كنم در ايران سرمايه‌گذاري كند زيرا بسيار محافظه‌كار هستند و از آمريكا مي‌ترسند، اين است كه در شرايط فعلي حتي خريد نفت خام از ايران را نيز به زحمت انجام مي‌دهند. شايد به همين علت است كه از نظر ايران همه كارها را بايد به توتال داد،‌ آزادگان را بدهيم توتال، پارس جنوبي را بدهيم توتال و... توتال اگرچه ممكن است برخي پروژه‌ها را قبول كند اما نمي‌تواند همزمان چند پروژه در ايران داشته باشد. به هر حال از نظر سهامدارهاي خودش نيز اين افزايش اتكا به ايران داراي اشكال است. بنابراين بايد بدانيم كه حضور همه‌جانبه توتال نيز امكان‌پذير نيست. ايتاليايي‌ها هم كه آنقدر شركت‌هاي قدرتمندي ندارند در عين حال ابراز علاقه زيادي نكرده‌اند. نروژي‌ها هم علاقه زيادي نشان نداده‌اند. اين است كه در نهايت بازمي‌گرديم به چيني‌ها و هندي‌ها.

** البته روس‌ها هم ابراز علاقه مي‌كنند. به نظر شما به لحاظ استراتژيك ورود شركت‌هاي نفتي روسيه به ايران درست است؟
سياست‌هاي آقاي زنگنه مشخص است، ايشان مي‌خواهند شركت‌هايي با بهترين تكنولوژي‌ها را وارد ايران كنند. چندبار هم تكرار كرده‌اند كه اگر شركت‌هاي آمريكايي بيايند اولويت نخست را دريافت مي‌كنند، زيرا بهترين تكنولوژي در آمريكا است. بعد از آمريكا بهترين تكنولوژي‌ها را مي‌توان در شركت‌هاي بزرگ اروپا يافت نه شركت‌هاي كوچك آن كه ممكن است براي ورود به ايران اشتياق داشته باشند. مثلا بي‌پي كمتر از يك سال قبل اعلام كرده بود ما در اهواز مي‌توانيم يك ميليون بشكه افزايش توليد داشته باشيم زيرا اين ميداني است كه ما خودمان روي آن كار كرده‌ايم، از پيچيدگي‌هاي آن مطلع هستيم و مي‌دانيم بايد چه‌كار بكنيم. ولي براي ورود بي‌پي دعواهاي زيادي در كشور وجود دارد كه مانع مي‌شود. اين در حالي است كه اين ميدان را بي‌پي كشف كرده بود. شايد اگر اين ميدان را به شركت ديگري بدهند نتواند به اندازه بي‌پي بازدهي داشته باشد. از طرفي انجام اين كار 10 ميليارد دلار سرمايه نياز دارد، چه كسي مي‌تواند بيايد 10 ميليارد دلار خرج كند؟ اينها در عراق يك و نيم ميليون بشكه در روز فقط در يك ميدان افزايش توليد دارند، ميدان‌هايي كه قبلا خود بي‌پي روي آن كار كرده بود.

به هر حال به نظر مي‌رسد اين شركت‌هاي درجه يك وارد ايران نشوند و فشار ترامپ هم در كنار مشكلات داخلي تاثيرگذار باشد. به همين دليل شركت‌هايي كه مي‌مانند چيني‌ها و هندي‌ها و روس‌ها هستند كه اگر آنها هم تحت فشار قرار گيرند، شرايط بهتري را از ايران طلب خواهند كرد. شركت‌هاي نفتي روسي هم به هر حال 11 ميليون بشكه توليد دارند، پس نمي‌توانيم بگوييم آنها بد هستند يا كار را بلد نيستند. شركت‌هاي روسي به اندازه ديگر شركت‌هاي بزرگ بين‌المللي از تكنولوژي برخوردار نيستند، اما وقتي كسي نيست بهتر از هيچ است. از طرفي نمي‌توان گفت روس‌ها نبايد بيايند چون رقيب ما هستند زيرا به هر حال ثابت كرده‌اند توانايي دارند. اما بايد به اين نكته هم توجه كرد كه آقاي پوتين يك استراتژي فراگير دارد، حالا هم با عربستان ارتباط نزديكي برقرار كرده است. سياست‌هاي پوتين درصدد است روسيه را به قدرت سابق بازگرداند و ما بايد بدانيم با وجود اين سياست‌ها چگونه با روس‌ها برخورد كنيم.

** شما بر كاهش سرمايه‌گذاري در نتيجه افزايش فشارها از سوي آمريكا تاكيد داريد، اين در حالي است كه اخيرا صادرات نفت خام آمريكا رشد زيادي داشته و نفت آمريكا به بازارهاي آسيايي رسيده است.
بله درست است، صادرات آمريكا اخيرا به ميزان صادرات ايران نزديك شده است يعني 2 ميليون بشكه در روز.

** به اين ترتيب چطور مي‌توان گفت كه آمريكا بازار نفت ايران يا تضعيف صادرات كشور را در نظر ندارد؟
اين را فراموش نكنيد كه دولت آمريكا هيچ نقشي در صادرات نفت اين كشور ندارد و همه كارها دست بخش خصوصي است. نكته ديگري كه نبايد فراموش كرد اين است كه آمريكا به ازاي هر يك بشكه صادراتي كه دارد بايد يك بشكه وارد كند، يعني اگر 2 ميليون صادر مي‌كند، 2 ميليون نيز وارد مي‌كند. بنابراين آن چيزي كه در صادرات نفت خام رخ مي‌دهد كاملا ريشه اقتصادي دارد و هيچ ربطي به سياست آقاي ترامپ يا ايران يا چيز ديگري ندارد.

در واقع اين تغيير قيمت‌ها هستند كه اثرات بزرگي بر ميزان صادرات و واردات نفت خام دارد. دو سال قبل برنت دو دلار بيشتر از نفت خام آمريكا بود، نفت خام آمريكا نيز يك و نيم تا دو دلار بالاي دوبي بود. حالا بر اثر اينكه اوپك آمد توليد را كاهش داد، قيمت نفت شاخص دوبي كه نفت سنگين است بالا رفت و حالا دوبي 4 دلار بيشتر از نفت خام آمريكا است. روزي كه اوپك در دسامبر 2016 تصميم به كاهش توليد گرفت، از آن روز به فاصله چهار هفته صادرات آمريكا رشد پيدا كرد.يعني اگرچه نفت خام آمريكا به اين علت كه خيلي سبك است بر فرض براي مشتريان آسيايي خيلي خوب نيست، اما تفاوت قيمتي كه حالا وجود دارد باعث افزايش خريد از آمريكايي‌ها مي‌شود. اما اگر اوپك سياست كنترل توليد را متوقف كند، صادرات آمريكا باز به نقطه اول باز مي‌گردد.

** آيا قراردادهاي جديد نفتي با وجود مشكلاتي كه در داخل ايران وجود دارد، براي سرمايه‌گذاران خارجي جذابيت ايجاد نكرده است؟
مي‌توان گفت قراردادهاي جديد چندان جذاب نيستند اما بد هم نيستند.

** ممكن است بيشتر توضيح دهيد؟
يعني از آن چيزي كه قبلا بود بهتر است. ما در ايران اين مشكل را داريم كه اگر يك الگوي قراردادي خوب تنظيم شود كه بتواند شركت‌هاي زيادي را جذب كند، همه اعتراض مي‌كنند. يعني متخصصان ما نمي‌توانند قراردادي را ارائه دهند كه انگيزه سرمايه‌گذاران را افزايش دهد. با اين حال نظر آقاي زنگنه اين بوده است كه قرارداد ما بايد از قراردادهاي عراق بهتر باشد كه بهتر نيزهست. حتي از قراردادهايي كه در امارات يا مكزيك وجود دارد نيز بهتر است اما اگر در شرايطي قرار داشتيم كه نگراني‌ها و مشكلاتي در كشور وجود نداشت، اين امكان وجود داشت قراردادهايي تنظيم شود كه براساس آن سرمايه‌گذاران در تعداد زياد وارد كشور شوند و آن وقت بود كه آنها هم با آقاي ترامپ سر موضوع تحريم‌ها وارد دعوا مي‌شدند و مي‌جنگيدند. اما قراردادهاي فعلي آنقدرها هم خوب نيستند كه شركت‌هاي خارجي بخواهند براي آن با آمريكا مقابله كنند. البته تا همين جاي كار هم كه برخي شركت‌ها با حساب و كتاب زياد وارد ايران شده‌اند شاهد بوديم كه چه مخالفت‌هايي شد. اكثر نقدهايي هم كه مي‌شد، به نظر من از سر بي‌اطلاعي و بعضا مغرضانه بوده است. در هر صورت واقعيت اين است كه اگر ما اين قراردادها را امضا نكنيم توليداتمان كاهش پيدا مي‌كند و سهم بازارمان را از دست مي‌دهيم. به هر حال قراردادهاي جديد در دنياي امروز براي برخي شركت‌ها قابل قبول است و براي برخي خير.

** روسيه چطور توانسته است با وجود تحريم‌ها شركت‌هاي خارجي را در كنار خود نگاه دارد؟
روسيه را نمي‌شود تحريم همه‌جانبه كرد. اين كشور قدرت زيادي دارد و نشان داده كه تحريم‌هاي اروپا و آمريكا روي توليد نفت اين كشور اثر ندارد. خط لوله‌اي كه روسيه به اروپا دارد باعث شده روسيه هر لحظه‌اي كه بخواهد اروپا را فلج كند. به اين ترتيب است كه امسال با وجود همه تحريم‌هايي كه عليه روسيه وجود دارد بيشترين صادرات گاز را به اروپا داشته است.

** در ايران هم اين پيشنهاد مطرح مي‌شود كه به اروپا خط لوله صادرات گاز كشيده شود.
انجام اين كار در ايران اقدامي منطقي نيست. روسيه اين خط لوله را از سال‌ها قبل احداث كرده است و هزينه توليد گازش هم ارزان است و براي اين كشور صادرات گاز به اروپا صرفه دارد. در ايران اگر قرار باشد اين اتفاق رخ دهد جز ضرر چيزي ندارد زيرا هزينه احداث خط لوله بسيار سنگين است. افرادي كه اين پيشنهاد را مي‌دهند، ناوارد هستند.

** فرض كنيم كه به لحاظ بين‌المللي هيچ مشكلي براي ايران وجود ندارد، آنگاه از نظر شما مهم‌ترين مشكلاتي كه در داخل كشور مانع پيشرفت صنعت نفت مي‌شود، چيست؟
وجود كارمندان اضافه از جمله مشكلاتي است كه هزينه‌ها را زياد مي‌كند. در دولت‌هاي نهم و دهم تعداد نيروي انساني را از 70 هزار نفر به 200‌هزار نفر رساندند. البته تعدادي بازنشسته شده‌اند اما نمي‌توان 100 هزار نفر نيروي مازاد را تعديل كرد از طرفي اين تعداد نيروي كار اضافه چون اصولا تخصصي ندارند، مانع ايجاد بهره‌وري هم مي‌شوند.

دومين موضوعي كه وجود دارد اين است كه در ايران بر‌خلاف آنچه در دنيا رخ مي‌دهد، وقتي نفت فروخته شد پول آن در ابتدا كامل به دولت پرداخت مي‌شود و بعد شركت ملي نفت براي دريافت پول بايد مدام از دولت درخواست كند. البته شركت ملي نفت سهم كمي از فروش نفت دارد و مانند آن چيزي كه در آرامكو رخ مي‌دهد در شركت ملي نفت رخ نمي‌دهد، زيرا آنها تمام بودجه سال بعد را از ابتدا برمي‌دارند. مشكلات حتي آنقدر زياد است كه ساختمان شركت نفت را هم تحت تاثير قرار داده است. شما در هر جاي دنيا كه برويد امكان ندارد ساختمان شركت نفت به فرسودگي آنچه در ايران است، باشد. در همه جاي دنيا حتي در كشورهاي جهان سوم، شركت‌هاي نفت بهترين ساختمان‌ها را دارند. اين نشان‌دهنده اين است كه در ايران براي صنعت نفت ارزش زيادي قايل نيستند و به اين نكته توجه نمي‌شود كه صنعت نفت تامين‌كننده هزينه‌هاي كشور است و بايد دست‌كم ساختمان آن با ديگر اماكن تفاوت‌هايي داشته باشد. به همين نسبت هم نمي‌شود گفت حقوق كارمندان نفت به خصوص آنها كه كار تخصصي انجام مي‌دهند با ديگر بخش‌ها مساوي باشد اما خب اين ديد وجود دارد. از طرف ديگر در ايران مثلا در زمينه قراردادهاي نفتي اعتمادي كه بايد به مسوولان نفتي وجود داشته باشد كه آنها كار را به پيش ببرند، وجود ندارد. مجلس يا به وزارت نفت اعتماد دارد يا ندارد. خب اگر به آنها اعتماد ندارند بهتر است آنها را عوض كنند اگر هم اعتماد وجود دارد اجازه دهيد آنها كار تخصصي‌شان را انجام دهند. نكته ديگر اين است كه بسياري از مشكلات صنعت نفت تنها به اين صنعت اختصاص ندارد، بلكه به كل كشور مربوط مي‌شود. بسياري از مشكلات به گونه‌اي نيستند كه بتوان آنها را در داخل صنعت نفت برطرف كرد، شايد بتوان وضعيت را بهتر كرد، مانند گرايش به مديران جوان كه حالا در وزارت نفت وجود دارد اما همين كار هم با مشكلاتي همراه است.

** پس از نظر شما انتخاب مديران جوان اتفاق مثبتي است؟
بله كاملا. درست است كه اين مديران جوان تجربه قديمي‌ها را ندارند اما انرژي و هيجاني براي پيش بردن كار دارند كه مي‌تواند راهگشا باشد. هرچند در انتصاب مديران جوان مشكلاتي وجود دارد اما آقاي زنگنه عقب‌نشيني نمي‌كند و به نظر من اين روند را ادامه خواهند داد ولي جنگ و جدال زياد است. به‌نظر مي‌رسد برخي نمي‌خواهند هيچ كاري انجام شود. به هر صورت اينكه مي‌گوييم مشكلات زياد است، اگر اين مشكلات به خود صنعت نفت مربوط باشد قابل حل است اما ما با مشكلات ساختاري مواجه هستيم كه به چارچوب سياسي و اقتصادي كشور باز مي‌گردد و تنها در صورت تغيير قوانين ممكن است وضعيت را بهتر كند. اگر نه با شرايط فعلي بعيد به نظر مي‌رسد بتوان به بهبود اوضاع اميدوار بود.

** غيرنفتي كردن اقتصاد يكي از اهداف مهم كشور است. از نظر شما ايران تا چه ميزان در زمينه كاهش وابستگي به درآمدهاي نفتي موفق بوده است؟
اگر ما بگوييم مي‌خواهيم اتكا به نفت را كم كنيم بايد اتكا به پتروشيمي را زياد كنيم كه به هر حال اين نيز به نفت وصل است. اين است كه هر كسي تا كنون روي كار آمده، از سال‌‌ها قبل تا كنون گفته است من مي‌خواهم اتكا به نفت را كم كنم. ملك محمد بن سلمان در عربستان هم مي‌گويد مي‌خواهم اتكا به نفت را كم كنم. اما اين كار را نمي‌توان كرد. حتي اگر اين اتكا اندكي هم كم شود اثر ندارد. به هر حال واقعيت اين است كه كشورهاي نفت‌خيز به لحاظ اقتصادي به نفت اتكا دارند. مثل اين است كه فردي از ارثيه پدري برخوردار باشد بعد بگويد من دست به اين ارثيه نمي‌زنم و خودم مي‌خواهم كار كنم. اما واقعيت اين است كه وقتي ارثيه‌اي هست همه از آن بهره‌ مي‌برند. نفت هم مثل اين ارثيه پدري است كه خدا در سرزميني قرار داده است و بايد از آن بهره برد. البته بسياري از كشورهايي كه نفت ندارند پيشرفت بسيار بيشتري از كشورهاي نفت‌خيز داشته‌اند و با زور بازو وضعيت بهتري را براي خود رقم زده‌اند. الان اوضاع اقتصادي كشورهاي واردكننده نفت به مراتب بهتر از كشورهاي صادركننده نفت است.

** بنابراين براي اينكه از نفت و گاز كشور بهترين بهره‌برداري را كرد، چه بايد كرد؟
در پايين‌دست مي‌توان كارهاي زيادي كرد.

** بله، اما الان طرح‌هاي پايين‌دست نيمه‌كاره فراواني در كشور وجود دارد.
مي‌توان تمام اينها را مرتب كرد. مثلا اگر نفت كوره‌اي كه ايران دارد، تبديل به بنزين و فروخته شود و پول آن صرف توسعه طرح‌ها شود، كارها بسيار راحت‌تر به پيش‌ مي‌روند. يك سوم از كل نفت كوره دنيا در ايران است كه با گازسوز شدن پالايشگاه‌ها تبديل به سربار شده است. فرق پايين‌دست با بالا دست اين است كه پروژه‌هايي مانند آزادگان حدود 15 ميليارد دلار سرمايه نياز دارد و حدود هشت سال هم طول مي‌كشد به نتيجه برسد اما ما راه‌هاي بهتري در پايين‌دست داريم. ايران گاز بسيار زيادي دارد و مي‌تواند صنعت پتروشيمي گسترده‌تري داشته باشد. ايران به قدري گاز دارد كه باورنكردني است اما نمي‌تواند صادرات داشته باشد. چرا نمي‌تواند صادرات داشته باشد؟ به علت مشكلات ژئوپليتيكي. نه به خاطر آمريكا بلكه به دليل مشكلاتي كه بين ايران و عربستان و متحدانش وجود دارد بنابراين اگرچه صادرات گاز به صرفه‌تر است، اما ايران بايد به سمت توسعه پتروشيمي براي بهره‌برداري از گازي كه دارد گام بردارد.

** در رابطه با صادرات گاز شايد اگر ايران به تكنولوژي ال‌ان‌جي دسترسي داشت، مي‌توانست به بازارهايي فراتر از منطقه دسترسي داشته باشد اما اين طرح تا‌كنون پيشرفتي نداشته است.
ايران ال‌ان‌جي طرحي است كه آقاي روحاني در برنامه 100 روزه دولت دوازدهم آن را در اولويت قرار داده بود و آقاي زنگنه هم مصمم به راه‌اندازي آن است. البته زمان آقاي احمدي‌نژاد حدود 2 يا 3 ميليارد دلار براي اين پروژه پول خرج شد كه شايد 80 درصدش لازم نبود و نتيجه‌اي به همراه نداشت، اين است كه دولت‌هاي بعدي گرفتار مشكلات قبلي شده‌اند اما الان عزم و اراده‌اي براي پيشرفت اين كار وجود دارد.

** اين‌طور به‌نظر مي‌رسد كه شما راه نجات را در صنعت پتروشيمي مي‌بينيد.
بله، زيرا ايران گاز زيادي دارد، آنقدر زياد كه نمي‌داند بايد با آن چه كار كند. با اين حال در ايران شركت ملي پتروشيمي عملا وجود ندارد و اين صندوق‌هاي بازنشستگي هستند كه صاحب پتروشيمي‌ها هستند و از لحاظ مالي اين علامت سوال وجود دارد كه آيا اين صندوق‌ها مي‌توانند وارد اجراي طرح‌هاي بزرگ بشوند يا خير. اما اگر شرايط به گونه‌اي مناسب‌سازي شود، براي سرمايه‌گذاري در صنعت پتروشيمي ايران مشتريان زيادي وجود دارد زيرا ممكن است تقاضاي نفت در آينده كم شود، اما پتروشيمي با كاهش تقاضا همراه نمي‌شود.براي توسعه صنعت پتروشيمي در ايران بايد قيمت‌ گاز مصرفي تعديل و اصلاح شود تا جلوي هدررفت گاز به واسطه قيمت ارزان گرفته شود. از ديگر سو بايد قيمت خوراك را براي سرمايه‌گذار خارجي مناسب كرد. مثلا مي‌توان قيمت خوراك را در سال‌هاي اول ارزان در نظر گرفت و بعد سال به سال به آن افزود اما اگر اين اتفاق رخ بدهد و در سال‌هاي اول تخفيف داده شود حتما غوغايي به‌پا مي‌شود و خواهند گفت كشور را به دست خارجي‌ها داده‌ايد.

** در زمينه توسعه طرح‌هاي پتروشيمي تفاهم‌نامه‌هاي زيادي با شركت‌هاي خارجي به امضا رسيده اما با وجود مزيت‌هايي كه اين بخش در ايران دارد، هنوز هيچ‌كدام عملياتي نشده است.
در حال‌حاضر هيچ خبري در رابطه با پتروشيمي در ايران نيست، هيچ خبري، اين در حالي است كه ايران گاز دارد و هر روز هم توليد اين گاز به واسطه توسعه فازهاي پارس جنوبي بيشتر مي‌شود. ما در رابطه با ذخاير گازي ايران دو راه داريم، يا بايد اين گاز را هدر بدهيم يا اينكه از آن در بخش پتروشيمي استفاده كنيم. البته بايد بگويم كه اولويت ابتدا افزايش توليد در بخش بالادستي است زيرا اگر توليد نفت بالا نرود خطرات زيادي كشور را تهديد مي‌كند اما به نظر مي‌رسد در بخش پايين‌دستي اين عزم وجود دارد كه با توسعه همراه شود. مثلا انتخاب مديري جوان براي بخش پالايشگاهي نشان مي‌دهد به‌زودي در اين بخش با تحولاتي همراه خواهيم بود. براي پتروشيمي هم كه قرار بود اين اتفاق رخ دهد كه تا كنون محقق نشده است.

** فكر مي‌كنيد ورود يك مدير جوان به بخش پتروشيمي، با وجود مشكلات بسياري كه اين بخش دارد تا چه ميزان مي‌تواند در حل مشكلات اثرگذار باشد؟‌
به هر حال بايد حركت جديدي انجام شود. كسي بايد بيايد كه فشاري وارد كند و كار تازه‌اي انجام دهد زيرا آن‌طور كه قبلا بوده كار زيادي انجام نشده است. البته مي‌گويند مديران جوان تجربه ندارند كه درست مي‌گويند اما اگر به دنبال ايجاد تحركات و كارهاي جديد هستيم، لازمه‌اش مقداري خون جديد است.

** تاكيد شما بر حداكثر بهره‌مندي از منابع گاز در حالي است كه بسياري از كارشناسان بر اين عقيده هستند كه حوزه گاز در ايران متولي و چشم‌انداز روشني ندارد.
اتفاقا مشكل اين است كه بخش گاز متولي زياد دارد. شركت گاز، شركت صادرات گاز كه البته فعلا فعال نيست و بخش بالادستي پي‌او‌جي‌سي (شركت ملي صنايع پتروشيمي) همه از متوليان گاز هستند. اما براي مثال در قطر يك نفر در يك نهاد، مسوول انجام همه كارها است در حالي‌كه در ايران چند متولي وجود دارد كه هر‌كدام از آنها هم بزرگ هستند و مسائل خاص خود را دارند.

** در رابطه با بازار نفت و آينده آن، بعد از پايان توافق اوپك سناريوي جايگزين آن‌ چه چيزي مي‌تواند باشد؟
اين توافق تا ماه مارس 2018 ادامه دارد و احتمالا 6 ماه پس از آن نيز تمديد خواهد شد، در اين حالت بازار به تعادل خواهد رسيد و نيازي به سناريوي جايگزين نيست اما مشكل كار اين است كه اگر در اين مدت قيمت‌ها با رشد زيادي همراه شود، توليدات بار ديگر به بازار سرازير مي‌شوند. با اين حال اوپك فعلا به تمديد قرارداد كاهش توليد نياز دارد، زيرا اگر اين كار انجام نشود به راحتي 10 تا 15 دلار قيمت‌ها سقوط خواهند كرد.

متوسط ذخاير هنوز از ميانگين پنج سال گذشته بيشتر است. اگر طرح كاهش توليد تمديد شود، به اين معنا است كه به كاهش اين ذخاير اميدوار هستند اما اگر تمديد نشود، يعني اميدي نمي‌بينند. اما بازار صد در‌صد به سمت تعادل حركت مي‌كند هرچند هر قدر اوپك از توليداتش بكاهد آمريكا به توليدش مي‌افزايد و صادراتش را بيشتر مي‌كند. اما به اين دليل كه آمريكا به ازاي هر يك بشكه صادرات يك بشكه وارد مي‌كند، ممكن است در سطح جهاني چندان اثرگذار نباشد هرچند در بازارهايي كه ايران در آن حضور دارد، مي‌تواند بر سهم ايران اثر بگذارد.

** رشد توليد آمريكا به هر حال بايد سقفي داشته باشد.
ما فكر مي‌كنيم كه سقف توليد نفت شيل 9/ 8 ميليون بشكه در روز است. در حال حاضر توليد نفت آمريكا به همراه ميعانات گازي 14 ميليون بشكه در روز است. سهم نفت شيل در اين ميان كمتر از پنج ميليون بشكه در روز است بنابر اين حداقل چهار ميليون بشكه ظرفيت افزايش توليد دارد. هنوز در آمريكا هم كسي نمي‌داند كه توليدات نفت شيل تا چه ميزان قابليت افزايش دارد اما افزايش 4 ميليون بشكه‌اي چيزي است كه همه بر سر آن توافق دارند.

** بنابراين براي جلوگيري از رشد شديد توليد نفت خام آمريكا قيمت نفت براي سال‌ها بايد روي همين 55 دلار بر بشكه باقي بماند.
اصلا قيمت واقعي نفت همين است، ما بايد نفت 100 دلاري را فراموش كنيم، آن قيمت اصلا اشتباه بود. قيمت نفت فقط چهار سال روي 100 دلار بوده است، نه بيشتر. آن چهار سال هم به خاطر مديريت خوب بازار ازسوي آقاي النعيمي (وزير سابق نفت عربستان) بود كه البته بعد هم كنترل از دستش خارج شد. بنابراين ما نبايد قيمت 100 دلار را شاخص قرار دهيم، قيمت از ابتدا هم 50 دلار بوده و حالا هم سر جاي واقعي خود باز‌گشته است. از طرفي در منطقه هزينه توليد هر بشكه نفت خام 4 الي 5 دلار است؛ يعني تمام اين كار منفعت است. شما چه كاري مي‌توانيد انجام دهيد كه در ازاي اين هزينه توليد با قيمت 50 دلار بفروشيد؟
بنابراين قيمت واقعي نفت همين محدوده 50 دلار است، ممكن است تا 70 دلار هم نوسان داشته باشد اما انتظار نفت 100 دلاري برآورده نخواهد شد مگر اينكه در عربستان انقلابي رخ دهد و توليد را تحت‌تاثير قرار دهد. ببينيد سه توليدكننده بزرگ در دنيا وجود دارند؛ آمريكا، روسيه و عربستان كه در ميان اين سه عربستان بزرگ‌ترين صادركننده است و دوتاي ديگر صادرات چنداني ندارند. در آمريكا و روسيه وقوع انقلاب بعيد است اما در عربستان ممكن است تغييراتي رخ دهد، آن زمان است كه مي‌توان شاهد تغييرات بزرگ در بازار نفت بود.

*منبع: روزنامه دنياي اقتصاد؛ 1396،8،1
**گروه اطلاع رساني**1699**2002**انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي

سرخط اخبار پژوهش