همزمان با 27 دیماه 95 و بیست و هشتمین سالگرد فقدان علامه جعفر سلطان القرّائی از نسخۀ خطّی بسیار نادر 'بیاض مؤلف' از مجموعۀ نسخ خطّی شان پرده برداری گردید.
در اینجا سعی خواهد شد علاوه بر معرّفی نسخۀ خطّی بی نظیر 'بیاض مؤلف' كه عموماً به خطّ مؤلف آن حافظ حسین كربلائی تبریزی است و آوردن تصاویر منحصر بفرد از دستخطّ ایشان، به شناساندن و شرح احوال و آثار بزرگی از دیار آذربایجان، نویسنده، مورّخ، خطّاط، عارف، شاعر و انسان والائی كه برخی او را با شاه اثرش 'روضات الجنان' می شناسند؛ پرداخته شود.
در همین راستا سعی خواهد شد به شخصیّت حافظ حسین كربلائی تبریزی از تمام زوایا پردازش شود؛ از شعر و شاعریش با تخلّص 'خادم' تبریزی تا اثر همیشه جاویدش 'روضات'.
نسخۀ خطّی یادشده در قطع 16×26 سانتی متر، در 103 ورق و 206 صفحه، متن و حاشیه شده و تجلید مجدّد یافته فراهم آمده است. این نسخه محتوی جزئی از یادداشت های 'ابن الكربلائی' حافظ حسین مؤلف روضات الجنان شامل دیوان اشعار او و مطالبی جمیع عرفانی و تاریخی و موضوعات دیگر بعلاوۀ مكتوبی از شهاب الدین عبدالهی لاله (پسر مهتر امیر بدرالدین احمد لاله ای) با خطّ خود او و تاریخ وفات حافظ حسین با خطّ یكی از علمای دمشق می باشد. تمام این مجموعه به استثنای چند ورق الحاقی همه به خطّ خود ابن الكربلائی و همان است كه در حواشی روضات الجنان به نام 'بیاض مؤلف' از آن روایت شده است.
نسخۀ خطّی بی بدیل پرده برداری شده از نفایس كتابخانۀ استاد علامه جعفر سلطان القرّائی است . پرده برداری از این اثر یكتا و بی نظیر در بیست و هشتمین سالگرد فقدان سلطان نسخه شناسی قرن اتّفاق افتاد . 27 دی ماه یادآور خاموشی شمع حیات بزرگ ترین نسخه شناس قرن علامه جعفر سلطان القرّائی است. آن كه سنوات عمر خود را صرف خدمت به علم، هنر، تاریخ، فرهنگ و ادب این آب و خاك نمود. یكصد و هفتاد و نه عنوان نسخه ی خطّی منحصر به فرد و نفیس خویش را به كتابخانه ی مجلس اهدا نمود؛ كه هریك در نوع خود بی مانند و بی نظیرند. تنها توصیف یاد شده در مورد نسخۀ خطّی 'بیاض مؤلف'، خود نمایانگر غنای معنوی كتابخانۀ اوست. 27 دی 67 شمع حیات او در كتابخانه ی شخصی خانه اش، در جوار كتبی كه عمری با او انیس بودند به تاریكی گرائید. خانه ای كه پدر، جدّ و برادارن عالم، فقیه و فاضلش در آن پا به عرصه ی وجود نهاده و در آن نشو و نما یافته اند؛ به خانه ی «سلطانالقرایی» شهرت یافته و تاریخ علم، فرهنگ، فقه و ادب دویست سالۀ تبریز را در سینه ی خود دارد. این خانه با وجود آن كه به همت والای اداره ی میراث فرهنگی آذربایجان شرقی در خرداد 1386 به شماره ی 19204 در فهرست آثار ملی كشور ثبت شده و در اسفند ماه 1387 به تملك آن اداره در آمده است؛ لیكن امروز با گذشت بیست و هشت سال از وفات علامه جعفر سلطانالقرایی هنوز متعلقات آن تملیك نشده و تعمیراتش نیز پایان نیافته است. امید است با آزاد سازی محوطه و متعلقات یاد شده و با اتمام تعمیرات به شكل آبرومند، خانه ی سلطانالقرایی به عنوان تاریخ مكتوم دویست ساله ی تبریز در به روی ارباب علم و فرهنگ و ادب بگشاید.
آذربایجان از قرون گذشته مهدتمدن، هنر، فرهنگ و ادب بوده است. شعرا، عرفا، علما، فقها و هنرمندان بسیاری از این خطه برخاستهاند. حافظ حسین كربلائی تبریزی شاعر قرن دهم هجری كه به كربلائی و ابن الكربلائی نیز معروف بوده در شعر خادم تخلص نموده است:
خادما ترك دو عالم كن و با یار بساز
بگزین از دو جهان صحبت آن یارگزین
اسم جدش درویش حسن بابافرجی است. درویش حسن، معاصر ابوالنصرحسن بیگ آق قویونلو كه به اوزون حسن آق قویونلو معروف است، بوده و نسبت بابافرجی او به دلیل خدمت مزار عارف بزرگ بابا فرج تبریزی است كه به این خاندان تعلق داشته است. سال وفات درویش حسن، جد خادم تبریزی معلوم نیست ولی وفات پدرخادم، كربلائی در ذیقعده سال 954 ق اتفاق افتاده كه دلیل این موضوع نیز از دو بیت حافظ حسین بر میآید كه حاوی ماده تاریخ میباشد:
كربلائی را شبی دیدم به خواب
بی غم و اندوه و حرمان و حرج
گفتمش تاریخ فوتت چیست گفت:
«آه، آه از خادم بابافرج»
عبارت «آه، آه، از خادم بابافرج» به حساب جُمّل (ابجد) 954 ق را حاكیست.
حافظ حسین از علمای صوفیه قرن دهم است و از مریدان صفی الدین شاه مجتبی كه خادم تبریزی او را در نوشتههایش با لفظ «مخدومی» مورد خطاب قرار می دهد و هم او پدر صفیالدین یعنی امیربدرالدین احمد لالهای را با لفظ «مخدوم» مورد خطاب قرار داده، در نوشتههایش از آنها نقل روایت میكند و تخلص او «خادم» نیز از همین موضوع نشأت می گیرد.
حافظ حسین، خادم تبریزی انسانی عارف، عالم، شاعر، مورخ، خطاط و فردی ذوالفنون و جمیع الاطراف بود كه لازم است در این مقال به هرزاویه آثار و باقیات او نظری كوتاه انداخته شود.
بزرگ اثر او كتاب نفیس روضات الجنان و جنات الجنان، در تاریخ تبریز قدیمی ترین مرجع مكتوب شناخته شده است. براساس مقابر بزرگان مدفونین در تبریز و پیرامونش و ترجمه حال آنها كه شرح مبسوطی از آن متعاقباً آورده خواهد شد. این كتاب را استاد علامه جعفر سلطان القرائی تصحیح نموده و به آن تعلیقات، حواشی، تكمله و مقدمه نوشته و از لحاظ كمی و كیفی مطالب با ارزش زیادی به آن اضافه كرده و آنرا در یك دوره دو جلدی تدوین نمودهاند كه جلد اول آن به سال 1344 شمسی و جلد دومش به سال 1349 شمسی به چاپ رسیده است. این اثر بزرگ توسط نگارنده این سطور برای بار دوم با اعمال تصحیحهای مجدد استاد علامه جعفر سلطان القرائی و با اضافه كردن مطالب تازه دیگر به كتاب از جمله مطلب 56 صفحهای به عنوان ترجمه حال مصحح به اول جلد نخستین، در اردیبهشت ماه 1383 شمسی در دو جلد 800 صفحه ای و جمعاً در حدود 1600 صفحه در تبریز چاپ و منتشر شده است.
استاد علامه جعفر سلطان القرائی در ترجمه حال حافظ حسین، خادم تبریزی از شیخ بدرالدین حسن بن محمد بورینی دمشقی نقل مطلب میكند كه او یعنی خادم تبریزی از زیبائیها و خوبیهای كائنات یك نمونه شاخص است .از لحاظ خطابه، علم، دانش، نظم و ترتیب، دین و دیانت، خط و هنر و هنروری و از هر لحاظ.... اگر بخواهیم بورینی را در یكی دو جمله بشناسانیم باید بگوئیم كه؛ حسن بن محمدالدمشقی مورخ و شاعر كه بین سنوات 963 تا 1024 ق (1556 تا 1615 م) عموماً در شامات در دمشق میزیسته و بیشتر عمرش را در تدریس سپری نموده است. از جمله آثار او «تراجم الأعیان من ابناء الزمان» است كه تألیف آن به سال 1614 م اتمام یافته و دیوان شعر او كه به صورت دست نویس در استانبول نگهداری میشود و سومین اثر او شرح دیوان ابن الفارض در قاهره به سال 1862 میلادی به چاپ رسیده است و در همین نسخه خطی و دست نویس «تراجم الأعیان من ابناء الزمان» درباره ترجمه حال حافظ حسین خادم تبریزی نقل مطلب شده و بدرالدین حسن بورینی و حافظ حسین خادم تبریزی و درویش حسین مذهب شیرازی هر سه با هم به زمان اقامتشان در دمشق ترجمه حالشان در آن آورده شده است.
بگشا قفلِ درِ مخزنِ معنی و ببین
همگی گوهر رخشان همگی دُرّ ثمین
حافظ حسین كربلائی، خادم تبریزی ضمن اینكه یك شاعر تواناست، از هنر فاخر خوشنویسی نیز بهره و حَظّ وافر برده و استعداد كامل داشته است و از شاگردان معروف علاءالدین علی بیگ تبریزی است و علاءالدین علی بیگ نیز شاگرد جَدّ مادریش یعنی شاگرد شمس الدین محمد خطاط تبریزی بوده كه سال وفات علاءالدین علی بیگ 958 ق است كه در تبریز اتفاق افتاده و قبرش در قبرستان سرخاب است كه امروزه مقبره الشعراء نامیده میشود.
حافظ حسین انواع خطوط را خوش و زیبا مینوشت. استاد علامه جعفر سلطان القرائی نمونههائی از آنها را از مجموعه 'بیاض مؤلف' به بخش نخستین جلد اول كتاب روضات الجنان در ضمن مطلبی با عنوان «مقدمه مصحح» گنجانیده است. اگر بخواهیم 'بیاض مؤلف' را كوتاه بشناسانیم؛ آن یك مجموعه مفید و متقن است از تألیفات حافظ حسین، خادم تبریزی و به خط خود حافظ حسین و شامل نادره حكایات در وفیات، موالید، انساب، اجازات، اشعار و مطالب مفید دیگری میباشد.
سال تولد حافظ حسین به تحقیق معلوم نیست، اما در اوایل حكومت صفویه به خاطر خرابی و ویرانی تبریز و پریشانی و آشفتگی آذربایجان و همچنین به جهت رسوم و عادات صوفیه بیشتر عمر حافظ حسین در دیارغربت سپری شده است. حافظ حسین خادم تبریزی در سال 988 ق از طریق دمشق به حج بیت الله الحرام مشرف شده و از همان طریق به تبریز برگشته است. پس از مدت كمی تبریز را ترك گفته و دوباره به دمشق بازگشته است و او این دفعه وقتی به دمشق رسیده در دمشق رحل اقامت افكنده و در محله قیمریة دمشق سكنی گزیده، تا اینكه در همین شهر دفتر زندگیش به صحیفه پایانی رسیده، و به شب چهارشنبه 16 ذیقعدة سال 997 قمری وفات یافته و در موضع مرج الدحداح در كنار قبر شیخ ابوشامه روی در نقاب خاك كشیده است.
حافظ حسین خادم تبریزی دیوان و دفتر مكمل شعر دارد و اكثر شعرهایش نیز به زبان فارسی است. حافظ حسین در شعر، همان گونه كه ذكر آن رفت، «خادم» تخلص میكرد. چندین نمونه از اشعار او را استاد علامه جعفر سلطان القرائی از مجموعه بیاض مولف حافظ حسین به بخش «مقدمه مصحح» كه در اول جلد نخستین روضات الجنان واقع شده، انتقال داده و در آنجا نمونههائی آورده است. غزل زیر از صفای دل شاعر سخن میگوید:
فغانی كه از مبتلایی برآید
چه غم كز غم دلربایی برآید
مرادیست جان را كه بیند رخ او
مراد دل بینوایی برآید
پی انتظارش بود گوش بر در
چه باشد كه آواز پایی برآید
حذر كن زآمیزش خلق عالم
مبادا كه ناگه صدایی برآید
غنی سازدت شیوه عشقبازی
كی این شیوه از هر گدایی برآید
بوقت درو چون رسد كشت عاشق
بناگاه ابر بلایی برآید
مشو مانع ناله ما و بگذار
فغانی ز محنت سرایی برآید
بجز لاله شوق چیزی نباشد
چو از خاك «خادم» گیایی برآید
و باز در غزلی دیگر، شاعر از جور و جفای چرخ دون شكوه میكند:
نپنداری كز آن گل چاكها در پیرهن دارم
كه صدچاك دگر در سینه زان نازك بدن دارم
غم او در رگ جانم فرو برده است چنگ خود
عجب دانم زچنگش جان برم زین غم كه من دارم
ز اول طالعم برگشته بود و بختم آشفته
من این سرگشتگی آخر زبخت خویشتن دارم
مرا در دل كه چون او را ببینم رازها گویم
یكی زانها نیارم گفت و در دل صد سخن دارم
من و كنج غم و خاطر ز سودای گلی برهم
كجا پروای باغ و میل گلگشت چمن دارم
رخ شیرین ندیده، جان شیرین داد در راهش
بدل صد كوه غم از رهگذار كوهكن دارم
هوای گلرخان شهر تبریزم چو «خادم» شد
دلم بگرفت در غربت تمنای وطن دارم
حافظ حسین در گفتن ماده تاریخ نیز ید طولی داشته و وقایع مهم و وفات انسانهای بزرگ و اعلام را بدین طریق ثبت نموده، به عنوان نمونه آخرین تاریخی كه در 'بیاض مؤلف' در وفیات با خط خود حافظ حسین نوشته و ثبت شده، میتوان ذكر نمود و آن در وفات درویش حسین مذهب شیرازی است با این لفظ كه: «وفات أخوی فضائل مآبی مولانا درویش حسین مذهب شیرازی متخلص به سالك رحمه الله در محروسه دمشق شام به مرض طاعون در شب شنبه دهم شهر شعبان سنه سبع و تسعین و تسعمائه» یعنی 997ق و آنرا با دو قطعه شعر كه شامل ماده تاریخ است بیان میكند.
قطعه اول:
رفت ملاحسین از دنیا
آنكه او بود كامل و مالك
كامل اندرفنون شعر و ادب
مالك آنچه هست من ذلك
گفت خادم كه بشنو این تاریخ
«ای حسین مذهب سالك»
و قطعه دوم:
رفت ملاحسین از دنیا
متخلص به سالك آن دانا
ذوفنون بود درفن تذهیب
كرده اخلاق خویش را تهذیب
شاعر و منشی و معمایی
هر چه گویی و هر چه فرمایی
بین چه تاریخ را شد او مالك
«ای حسین مذهب سالك»
عبارت «ای حسین مذهب سالك» در قطعه شعر اولی و همینطور قطعه شعر دوم با حساب جمل یا حساب ابجد سال 997 سال وفات درویش حسین مذهب شیرازی را حاكیست.
مراد حافظ حسین خادم تبریزی همان طوری كه مذكور افتاد؛ امیرصفی الدین شاه مجتبی است كه حافظ حسین او را با لفظ «مخدومی» مورد خطاب قرار میدهد و از زبان او نادره حكایات مینویسد و نقل روایت میكند. البته با پسر صفی الدین، امیر خلیل الله مصافحه داشته و حدیث مصافحه را از او استماع نموده است و بسیاری از حكایات و روایات از پدر صفی الدین، امیربدرالدین احمد از طریق همین صفی الدین نقل شده و حافظ حسین آنها را به رشته تحریر درآورده است. شخص مذكور امیر بدرالدین احمد لالهای، سر سلسله سادات لاله است كه او را حافظ حسین در نوشتههایش با لفظ «مخدوم» و یا «مخدوم علی الاطلاق» مورد خطاب قرار میدهد. امیربدرالدین احمد لالهای از سلاله ابوالحسن موسی بن جعفر الجُمّال (امامزاده راسته كوچه تبریز) است كه او نیز با پنج واسطه به حضرت امام موسی كاظم (ع) میپیوندد. امیر بدرالدین احمد از باب الابواب، كه نام فارسی آن دربند است و به تركی «دمیرقاپی» گویند، به تبریز آمده بعد از مدتی به روز اول محرم سال 872 قمری در لاله تبریز به مسند ارشاد نشسته است. «انیس السالكین» از تصانیف اوست. ولادتش به روز پنجم جمادی الآخر 840 قمری و وفاتش در ماه شوال سال 912 قمری اتفاق افتاده است. محل تولد امیر بدرالدین احمد لالهای باب الابواب (دربند) و مدفن او قبرستان گجیل تبریز است كه امروزه به صورت باغ گلستان درآمده است.
هر جا سخن از حافظ حسین خادم تبریزی به میان میآید كتاب روضات الجنان او در ذهن متصور میشود. حافظ حسین به زمان نگارش روضات آنرا گاهی با اشعار خود و بعضاً هم با اشعار دیگران نمكین ساخته و همانطوریكه مذكور افتاد همراه با آوردن نادره حكایات و روایات، مطالب كتاب را با قلم شیرین و اشعار آبدار خود تلمیح و متون نثر و نظم شیوا و زیبا پدید آورده است. اكنون به شرح مبسوطی در مورد كتاب روضات میپردازیم.
كتاب وزین و گرانسنگ روضات الجنان و جنات الجنان در دوره دو جلدی از سوی انتشارات ستوده در اردیبهشت ماه 1383 منتشر شده است. كتاب روضات الجنان و جنات الجنان تألیف حافظ حسین كربلائی تبریزی با مقدمه، تكمله، تصحیح، تعلیق و تحشیه استاد علامه جعفر سلطان القرائی، یكی از قدیمی ترین اسناد مكتوب در مورد تاریخ و فرهنگ ایران و آذربایجان بخصوص تبریز و پیرامون آنست. مولف كتاب حافظ حسین كربلائی تبریزی شخصی عارف، شاعر، مورخ، خطاط و موصوف به تمام كمالات و متوفی به سال 997 ه. ق است. ملامحمد حسین تبریزی خطاط معاصر حافظ حسین كه لقبش مهین استاد است و محزون تخلص میكرد و وفاتش به سال 986 ق اتفاق افتاده او را چنین معرفی میكند:
در عالم فقر آنكه امروز بی خرقه و جبۀ ریائیست
شاهنشه كشور قناعت درویش حسین كربلائیست
تاریخ كتابت كتاب 975 ه ق میباشد كه از عبارت «زیارات قبور اولیا» به طریق حساب ابجد محاسبه میگردد. بیشتر مطالب كتاب شامل ترجمه حال بزرگان براساس مرقد و مدفن آنهاست. منظور از بزرگان یا اعلام:
فقهاء، علماء، عرفاء، زهاد، قراء، اولیاالله، صحابی و تابعین و ارباب هنر شامل خطاطین، مذهبین، نقاشها و صاحبان قلم و اندیشه مثل شعراء، نویسندگان مورخین و ارباب مناصب مانند سلاطین، ملوك، صدور، وزراء، مستوفیان و خوانین هستند.
همچنین كتاب شامل توصیف قسمتی از ابنیه، عمارات، مساجد، معابد، زوایا و تكایا میباشد، با شرح مجملی از تاریخ خلفاء، سلاطین و امراء. به عنوان مثال در مورد ترجمه حال صحابی (منسوب به صحابه حضرت رسول یا یكی از صحابه) و تابعین براساس ذكر و توصیف مراقد و مزاراتشان كه حافظ حسین به تفصیل و به نحو مبسوط شرح احوال آنها را آورده و روضه اول را جهت این امر اختصاص داده است. در اینجا نمونههایی چند به اختصار آورده میشود:
مزار و مرقد اسامهبن شریك الثعلبی در كوه سهند كه حمدالله مستوفی نیز مؤیّد آنست، فردی بوده لشكری و عسكری. به قول دیگر مزار زیدبن فرقد نیز در همان محل است كه سپهسالار لشكر بوده و بیت زیر شاهد آن است:
سپهسالار غازی زید فرقد
سهندش مشهد آمد، قله مرقد
مزار و مرقد پسر زید بن فرقد (فرقد بن زید) در شادباد مشایخ در موضع مزار حضرت بابا احمد شادآبادی است كه امروزه «پینه شلوار» گویند كه در اصل «پیران شروان» بوده است. لوح قبر فرقدبن زید به خط كوفی، لایقرء و ناخوانا است. ولی لفظ «فرقد» در آن مشخص است. مزار و مرقد ابومحجن الثقفی در یك فرسنگی تبریز در كنار سراو رود است. ابومحجن در جنگ قادسیه در زندان سعد وقاص بوده است.
مزار و مرقد امیه بن عمرو بن امیه ضمری در درآمد سرخاب در حوالی مزار سید حمزه است. تاریخ گزیده نیز او را از صحابی میداند. عمرو بن امیه الضمری (پدر او) پیك رسول الله است كه در سال ششم هجرت نامه دعوت به اسلام حضرت ختمی مرتبت را به نجاشی پادشاه حبشه برده است. مرقد و مزار حارث بن امیه در سرخاب در حوالی مزار بابا حسن میباشد. بر لوح قبر وی مرقوم است:
«صاحب لواء النبی» وفات وی در سال 25 هجری است، سه سال بعد از فتح آذربایجان به دست قوای اسلام. چه تاریخ فتح آذربایجان در 22 هجرت میباشد.
علاوه بر این، كتاب یك متن ادبی قرن دهم هجری است. در واقع روضات 1400 سال تاریخ و فرهنگ آذربایجان را به دوش میكشد. مولف كتاب به تلفیق نظم و نثر به سبك متقدمین و تلمیح آن به امثال و نوادر روایات و حكایات و پدید آوردن متون ادب پارسی كه بیان كننده تراجم و توصیفات یاد شده، از بدو اسلام تا قرن دهم میباشند و مصحح كتاب با علاوه كردن مطالب در تكمیل نمودن موضوعات و تشریح مطاوی كتاب، از متون ادبی قرن دهم، قبل و بعد آن تا قرن چهاردهم، فضای مناسب و خوبی برای جویندگان و علاقه مندان متونی كه پدید آورندگان و موضوعات ذی مدخلشان از خطه آذربایجان هستند، به وجود آوردهاند. كتاب روی دیباچه، مقدمه، هشت روضه و خاتمه با تفصیلی كه در دیباچه كتاب آمده، وضع شده است. استاد علامه جعفر سلطان القرائی جهت تصحیح این كتاب از سه نسخه خطی به عنوان مراجع ا صلی سود جسته است:
نخست نسخه خطی آستان قدس رضوی كه ورقی از اول آن افتاده است؛
دوم نسخه خطی كتابخانه اسعد افندی استانبول كه شامل بیش از نصف كتاب بوده و روضههای هفتم و هشتم و خاتمه را شامل نمیشود؛
سوم 'بیاض مولف' با خط حافظ حسین از كتابخانه خودشان كه مطالبی نیز از آن به حواشی كتاب نوشته است.
مصحح كتاب استاد علامه جعفر سلطان القرائی شخصی متفنن در علوم و فنون زمان خویش است: خطاط، نقاش، مذهب، صحاف، مجلد، كتابشناس ومورخ.... و به قولی جهانی بود، بنشسته در گوشهای!
خط را نزد حاج محمد حسین مكتبدار از شاگردان بارز و بلاواسطه میرسید حسین خوشنویس باشی و میرزا عبدالرسول منشی محكمه جد مادریش آموخت و تمام اقلام نسخ و نستعلیق و شكسته را خوش و زیبا مینوشت. در شناخت این فن ظریف نیز نظر قاطع و صائب داشت.
این موضوع در مورد هنر نقاشی و تذهیب ایشان نیز صادق است. در نقاشی نیز همچون خطاطی هر چه از كلك خامهشان میتراوید و بر كاغذ نقش میبست، زیبا و هنرمندانه بود. در این فن با استاد واهرامیان كار كرده بودند. اغلب سیاه قلم نقش میزدند، با مداد سیاه یا قلم هاشور. آثار قلیلشان نزد خویشان و اقربا به یادگار است. همانند خط و خطاطی در شناخت هنر نقاشی نیز نظر صائب و نافذ داشتند.
در فن تذهیب چنان كار میكرد كه مذهبی چیره دست در عصر تیموری. با نگرش به ابزار و ادوات كارش چگونگی طریقه كار مذهبین آن زمانها در خیال و اندیشه متصور میگردد. در این هنر ظریف و لطیف نه از رنگهای صناعی، كه همانند مذهبین آن عصر از آب فلزات سود میجست. به عنوان مثال برای رنگ زرد از آب طلا و برای رنگ خاكستری از آب نقره و ... اگر گوشهای از سر لوح یا تذهیبی دیگر از بین رفته بود، به دست و دم مسیحائی استاد چنان مرمت مییافت و جانی دوباره میگرفت كه گویی دست تطاول روزگار خمی به ابرویش نینداخته و اصلا هیچ اتفاقی طی دوران بر آن نرفته است. مضاف برآنچه كه مذكور افتاد، استاد علامه جعفر سلطان القرائی در صحافی، و وراقی و مجلِّدی و وصالی و متن و حاشیه كتب خطی كه در اثر گذر روزگاران و یا كم دقتی در حفاظت آنها فرسوده یا پوسیده و یا از كار افتاده شده بودند، نهایت تبحر و مهارت داشتند و به همانگونه كه در حذاقت ایشان در فن تذهیب یاد شد، چنان كتب پوسیده و معیوب را مرمت و ترمیم مینمودند كه انگار در طول روزگاران در امان از دست واقعه و اتفاق بودهاند و طی قرون و اعصار حادثهای بر آنها واقع نشده است.
غیر از كتاب روضات الجنان و جنات الجنان استاد علامه جعفر سلطان القرائی تالیف دیگری به نام المحافل دارد. این كتاب در شرح و ترجمه احوال و آثار رجال و بزرگان، علی الخصوص اعاظم و افاضل و اعلام طبقات مختلف آذربایجان میباشد. بعضی از نویسندگان و محققین در كتابهایشان از كتاب مذكور استاد به عنوان مآخذ سود جستهاند.
من جمله مرحوم علامه علی اكبر دهخدا در لغت نامه اش ذیل چهار مدخل حجه الاسلام تبریزی از كتاب مذكور استفاده و نقل مطلب میكند.
مرحوم سعید نفیسی در یكی از شمارههای پیام نو شرحی در ترجمه حال میرزا محمد حسن زنوزی خوئی، از آن كتاب آورده است. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در تالیفات خود از جمله:
«الذریعه الی تصانیف الشیعه» آن را معرفی و از مطالب آن بهره گرفته است. یا مرحوم مرتضی مدرس چهاردهی در ترجمه حال شیخ شامل داغستانی از كتاب «المحافل» استاد نقل مطلب میكند. همچنین طی مقالههایی در پارهای نشریات و مجلات توسط خود استاد جعفر سلطان القرائی مطالبی از این كتاب با رقم (المحافل) چاپ و انتشار یافته است. از آن جمله مجله دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز در شماره اول بهار 1362 مقالهای تحت عنوان محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی با خط و نگارش استاد منتشر كرده است. این مقاله برای بار دوم در بخش آخر یادنامه استاد جعفر سلطان القرائی به سال 1370 ه. ش از سوی گروه تاریخ دانشگاه تبریز چاپ و منتشر شده است. اینكه از احتوای كتاب «المحافل» نویسندگان و محققین به عنوان مرجع استفاده نموده و در نوشتههایشان از آن نقل مطلب كردهاند و یا از مطالب آن به صورت مقالات پر ارزش در نشریات و مجلات آمده است؛ همگی حاكی از ارزشمندی و پر اهمیتی و بی بدیل و بی نظیر بودنش میباشد. علاوه بر آنچه كه گذشت از استاد جعفر سلطان القرائی یادداشتها و نظریات پرارزش و ذیقیمتی در حواشی كتابهای مختلف برجای مانده است كه به نوبه خود برای جویندگان علم و معرفت با ارزش و پربها است. همچنین دهها مقاله و مطلب محققانه استاد كه در مجلات یادگار، دانش، مهر، یغما، پیام نو، سخن و غیر اینها...انشار یافته است.
مضافا استاد جفر سلطان القرائی به موقع مطالعه و ملاحظه كتب و دواوین شعراء گاه در توضیح، تصحیح، تائید یا نفی مطلب نویسنده یا شعر شاعر و یا به مناسبتهایی، اشعاری چند در قالبهای مختلف و زیبای شعری سرودهاند، كه نمونههایی از آنها در حواشی كتابها و یا لابلای یادداشتهایشان موجود است. اما از همه مهمتر ایشان را به عنوان یك مورخ، نسخهشناس، و كتابشناس بارز میشناسند.
كتاب «روضات الجنان» حاصل بیش از ده سال زحمت شبانه روزی ایشان است. مقدمه، تكلمه، حواشی، مستدركات، تعلیقات و تصحیحات كتاب از آن ایشان است. تولد ایشان به سال 1322 هـ. ق مطابق با سال 1283 شمسی است و وفات ایشان به شامگاه روز سه شنبه 27 دی ماه، سال 1367 شمسی مطابق با 9 جمادی الثانی سال 1409 قمری میباشد. كتاب در صدمین سال تولدشان توسط انتشارات ستوده تبریز در نمادی منقح و نفیس در اردیبهشت ماه 1383 چاپ و منتشر شده است.
منابع و مآخذ:
1- دوره دو جلدی روضات الجنان و جنات الجنان، انتشارات ستوده تبریز، 1383 ش
2- یادنامه استاد جعفر سلطان القرائی، انتشارات دانشگاه تبریز، 1370 ش
3- تراجم الاعیان من ابناء الزمان، الجزء الاول، دمشق، 1959 م
4- تراجم الاعیان من ابناء الزمان، الجزء الثانی، دمشق، 1963 م
انتشاردهنده: محمد عزیزی راد
518
تبریز - ایرنا - روزنامه 'صائب تبریز' در دو شماره آخرش مقاله ارزشمندی را درباره یك نسخه خطی نادر 'بیاض مولف' به قلم محمدامین سلطان القرایی منتشر كرده كه مطالعه آن برای اهالی علم و دانش و فرهنگ می تواند نكات جدیدی را روشن كند.