۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۴:۳۴
کد خبر: 82125806
T T
۰ نفر
حوزهٔ هنری اگر «صاعقهٔ سبز» را نمی خواهد امتیازش را واگذار كند

تهران- ایرنا- رضا مهدوی موسیقیدان و مدیر اسبق مركز موسیقی حوزهٔ هنری می گوید در صورت منتشر نشدن آلبومِ چند سال ضبط شدهٔ «صاعقهٔ سبز» ، احتمال دارد این اثر سرقت هنری شده و در جای دیگری و با شعرها و صدای دیگری منتشر شود.

به گزارش روز شنبهٔ خبرنگار موسیقی ایرنا، در سال های اخیر آلبوم های بسیاری را می توان نام برد كه تنها نام آن ها منتشر شده و اصل آلبوم به علت ها و سبب های گوناگون هیچ گاه منتشر نشده و در دسترس علاقه مندان قرار نگرفته است.
شماری از این آلبوم ها سال ها پس از ضبط خود، سر از شبكهٔ نشر غیرمجاز یا زیرزمینی در می آورند و بی آنكه به صورت رسمی منتشر شوند، از طریق واسطه های نامربوط به طور غیر رسمی و مجازی در فضای مجازی پخش می شوند.
یكی از آلبوم های مهمی كه در چند سال اخیر ضبط شده، اما تا امروز رنگ انتشار را به خود ندیده، آلبوم «صاعقهٔ سبز» به خوانندگی علیرضا افتخاری و آهنگسازی پدرام درخشانی است . از این آلبوم یك قطعه با نام «صاعقهٔ سبز» (به آهنگسازی علیرضا افتخاری و تنظیم پدرام درخشانی) تاكنون در فضای مجازی منتشر شده و كسانی كه همان یك قطعه را گوش كرده اند، تصدیق می كنند این اثر ارزش پیگیری برای انتشار نهایی را دارا است.
خبرنگار موسیقی ایرنا پیشتر در 25 خرداد ماه گذشته در مصاحبه با پدرام درخشانی آهنگساز و تنظیم كننده سرنوشت این آلبوم را از وی جویا شده بود . درخشانی دراین باره اظهار بی اطلاعی كرده بود .
به همین منظور، به سراغ رضا مهدوی،‌ موسیقی دان، ناشر و پژوهشگر موسیقی، رفتیم تا سرنوشت این آلبوم را از او جویا شویم؛ چراكه این آلبوم در زمان مدیریت رضا مهدوی در مركز موسیقی حوزهٔ هنری پدید آمده و ضبط شده است.
مدیر اسبق مركز موسیقی حوزهٔ هنری در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار موسیقی ایرنا در حاشیه مراسم تشییع پیكر زنده یاد مصطفی كمال پورتراب ، از سرنوشت این آلبوم و نیز ماجرای چاپ آخرین كتاب روانشاد پورتراب سخن گفت.

* شما از سرنوشت آلبوم علیرضا افتخاری و پدرام درخشانی خبر دارید؟
در زمانی كه بنده مدیر مركز موسیقی حوزهٔ هنری بودم، افتخار داشتم چند كار درخشان با استاد علیرضا افتخاری در حوزهٔ هنری انجام بدهم؛ دو آلبوم با آهنگسازی فریدون خوشنود، یك آلبوم به آهنگسازی عمادالدین توحیدی كه استقبال فراوانی هم از آن شد، كار دیگر هم اثر «خروش بحر» بود كه فردین كریم خاوری آن را آهنگسازی كرده كه اثر عاشورایی متفاوتی است. آلبوم دیگری هم كه با هم كار كرده بودیم، آلبومی است به نام «صاعقهٔ سبز» كه محوریت آن با اشعار مولانا است، اما یك شعر آن را آقای علی معلم سروده اند كه این قطعه نیز «صاعقهٔ سبز» نام دارد.

* این، همان آلبومی است كه قرار بود به مناسبت بزرگداشت مولانا منتشر شود.
این آلبوم را پدرام درخشانی آهنگسازی كرده و با تكنیك جدید و نوآوری هایی كه وی در این آلبوم به كار بسته، اثری كاملاً متفاوت، هم در میان كارهای استاد افتخاری و هم در میان كارهایی كه در فضای موسیقی ما وجود دارد، پدید آورده است.

* پس چرا منتشر نشده است؟
این آلبوم چند سال است كه ضبط شده، اما بلاتكلیف مانده و من نیز نمی دانم چرا منتشر نمی شود و اگر همچنان بخواهد در این وضعیت نامعلوم بماند، امكان بیات شدن آن وجود دارد. این نیز محتمل است كه این اثر سرقت هنری شود و در جای دیگری و با شعرها و صدای دیگری منتشر شود. پس بهتر این است كه حوزهٔ هنری هرچه سریع تر این اثر را منتشر كند.

* اما گویا یكی از قطعه های این آلبوم در فضای مجازی منتشر شده است؟
البته چند سال پیش حوزهٔ هنری نماهنگی را از تك قطعهٔ «صاعقهٔ سبز» تولید و منتشر كرد، اما مهم آلبوم است كه منتشر شود. امتیاز كامل این آلبوم متعلق به حوزهٔ هنری است و همهٔ حق و حقوق خواننده و آهنگساز به طور كامل پرداخت شده است.

* یعنی این امكان وجود ندارد كه ناشران دیگر آن را منتشر كنند؟
در هر صورت این حوزهٔ هنری است كه باید تكلیف این آلبوم را مشخص كند و اگر این آلبوم را نمی خواهد، اعلام كند تا ناشران دیگر از جمله بنده، بتوانند امتیاز آن را بخرند و منتشرش كنند. اما در كل باید این را بگویم كه یكی از افتخارهای حوزهٔ هنری این است كه كارهای متفاوت، الگوساز و نمونه آفرین تولید كرده، كه این آلبوم هم یكی از همین نمونه كارها است.

** كتاب آخر استاد پورتراب را هیچ ناشری چاپ نمی كرد
* شما كه خود از مدیران موسیقایی حوزهٔ هنری بوده اید، روند فعالیت این نهاد در تولید آثار موسیقایی را در گذشته و امروز چگونه ارزیابی می كنید؟
من تمایلی ندارم فعالیت های حوزه را نقد كنم، زیرا هنوز هم خود را حوزه یی می دانم و اكنون نیز در بخشی از حوزهٔ هنری به فعالیت های پژوهشی مشغولم. افتخار بنده این است كه آخرین كتاب استاد پورتراب را در سورهٔ مهر چاپ كردیم؛ این كتاب، اثری بود كه به سبب آنكه تمام رنگی بود و هزینه های چاپ بسیار بالایی داشت، هیچ یك از ناشران خصوصی به چاپ آن اقدام نمی كردند.
* یعنی هیچ جا حاضر نشده بود این اثر را چاپ كند؟
خیر؛ اما ما با اینكه توجیه اقتصادی نداشت، این كتاب را كه «شیوهٔ اجرای تقسیمات ناهمگون زمانی دست راست و چپ در ساز پیانو» نام دارد، سه ماهه در سورهٔ مهر چاپ كردیم و با حضور استاد پورتراب برای آن رونمایی هم ترتیب دادیم.
به نظر من كار ما و حوزهٔ هنری همین كارها است وگرنه، توانمندی بخش خصوصی و شماری دیگر از نهادهای حاكمیتی بیش از ما است؛ اما من تعجب كردم كه دوستان صدّیقِ استاد پورتراب حاضر نبودند كتاب او را چاپ كنند، آن ها همین طور كتاب شاگرد برجستهٔ ایشان، فرزاد شیخی، را هم حاضر نشدند چاپ كنند. اما ما در حوزه به دنبال این نبوده ایم كه كاری توجیه اقتصادی دارد، یا خیر.

** موازی كاری در عرصهٔ فرهنگی مفید است
* البته از افرادی چون شما كه با دید فرهنگی و هنری به پدیده های فرهنگی می نگرند، جز این نیز انتظار نمی رود.
آقای پورتراب از مشاوران و كارشناسان ناشران بخش خصوصی بود؛ بدین معنی كه ناشران بخش خصوصی كتاب خود را پیش از چاپ به ایشان می دادند كه نظر كارشناسی خود را دربارهٔ آن كتاب اعلام كنند، اما با وجود این، هیچ یك از این ناشران حاضر نشدند كتاب استاد پورتراب را چاپ كنند.
از این رو معتقدم نهادهای حاكمیتی فرهنگی اگر در عرصهٔ فرهنگ و هنر كارهای موازی هم انجام دهند، این موازی كاری بسیار خوب است؛ زیرا آن قدر در این عرصه از نسل متقدم و متأخر كارِ بر روی زمین مانده وجود دارد، كه ده ها نهاد فرهنگی موازی دیگر نیز در كشور نیاز داریم كه كارها زمین نماند.
شما دقت كنید، اگر همین كتاب اخیر استاد پورتراب چاپ نمی شد، یك كتاب تخصصی بسیار مهم دربارهٔ روش ابداعی دربارهٔ قوانین دست راست و چپ در نوازندگی پیانو، اكنون معلوم نبود دچار چه سرنوشتی می شد.
* پس می توان گفت گرچه موازی كاری در بسیاری از عرصه ها بد و نادرست است، اما در عرصهٔ فرهنگ و هنر سودمند و لازم است.
به باور من این موازی كاری در فرهنگ و هنر نیاز است؛ ما نباید منتظر باشیم كه یك استادی بمیرد و بگوییم كه اگرچه او مرده، اما آثارش زنده است. باید در زمانی كه آن استاد زنده است، همهٔ تلاش خود را به كار گیریم تا آثارش منتشر شود.
* اما استادانی داشته ایم كه می میرند و انتشار اثر خویش را نمی بینند.
اگر اعتقاد داریم كه استادی واقعاً استاد است، دیگر سئوال نكنیم كه این كتاب باید چاپ شود، یا نشود؛ زیرا او در رشتهٔ خود «استاد» است و باید كتابش چاپ شود و هیچ كس نمی تواند كتاب یك استاد واقعی را ممیزی كند؛ زیرا وقتی شخصی «استاد» است،‌ دیگر چه كسی توان آن را دارد كه بیاید و اثر او را ممیزی كند و باید اثرهای شاگردها را ممیزی كرد، نه آثار استادان را. دیگر از پورتراب استاد بالاتر نداریم، او «استاد الاساتید» بود. مشابه او نیز تنها روانشاد دكتر داریوش صفوت بود كه ما در این سال ها این دو «استاد الاساتید» را داشتیم و هر دو را متأسفانه از دست دادیم.
فراهنگ**3067** 1568

سرخط اخبار فرهنگ