در اين گزارش كه در شماره چهارشنبه 22 ارديبهشت 1395 هجري خورشيدي به قلم سارا زارع منتشر شد، آمده است: «روزهاي اول نگاه همكلاسيها برايم آزاردهنده بود. اينكه چند روز يك بار ناظم مدرسه بيايد سركلاس اسمت را بخواند و با هم راهي دفتر مدرسه شويد براي من اصلا خوشايند نبود. بيشتر روزهاي دو سال دوران راهنمايي اينگونه سپري شده بود.
من شاگرد نمونه يك مدرسه در حاشيه شهر بودم كه چند وقتي بود با نتيجه آزمونهاي دورهاي توجه مسئولان آموزش و پرورش استان را به خود جلب كرده بودم. در يك مدرسه حاشيه شهر كه دانشآموزانش به دلايل مختلف علاقهاي به درس خواندن نشان نميدانند معلم هايم هر روز از نبوغ من در درسهاي مختلف براي هم تعريف ميكردند. در اين دو سال كلي المپياد شركت كرده بودم اما علاقه واقعي خودم هميشه نجوم بود. نزديك يكي از همين المپيادهاي نجوم بود كه مادرم به من و خانم مدير خبر داد كه ديگر به مدرسه نخواهم رفت. آنها شب پيش توي يك اتاق در بسته بدون حضور من تصميم گرفته بودند كه بايد ازدواج كنم. بعد آن روز من از شاگرد اول راهنمايي دخترانه سيدالشهدا (ع) تبديل شدم به زني كه خيلي زودتر از آنكه خودش بخواهد بايد وظايف همسري و مادري را بر عهده ميگرفت.»
مريم يكي از هزاران دختر ايراني است كه به دليل شرايط فرهنگي مجبور به ازدواج در سن پايين ميشود و در نهايت ترك تحصيل ميكند. حالا از آن مريم 13 ساله خيالباف كه آرزويش سفر به مريخ بود يك زن 24 ساله خانهدار مانده با دو فرزند كه يكي شان امسال كلاس سوم ابتدائي است و مريم ميخواهد همه آرزوهاي نوجواني خود را در وجود او محقق كند. «مي دانم خود خواهي است، ميدانم شايد سجاد مثل مادرش آرزوي منجم شدن نداشته باشد، اما از چند سال پيش او را در كلاسهاي نجوم ثبت نام كردهام. شايد با اين كار آرزوهايش را نابود كنم، اما چه كسي جوابگوي آرزوهاي نابودشده من خواهد بود؟ اصلا چه كسي جواب سجاد را ميدهد اگر توي مدرسه به خاطر مادر بيسوادش مسخرهاش كنند؟»
**ازدواج در سن زياد يا سن كم؟
در حالي كه آمارها نشان ميدهد سالانه صدها دختر زير سن 15 سال در ايران ازدواج ميكنند، نگرانيها درباره بالا رفتن سن ازدواج در كشور از جمله مواردي است كه هر از گاهي به تيتر اخبار رسانهها ميآيد. بر اساس آمارهايي كه چندي پيش منتشر شد ميانگين سن ازدواج در قلب پايتخت 40 سال اعلام شد و اين امر نگراني بسياري از مسئولان مربوطه را در پي داشت، به طوري كه طرح توزيع دفترچه خاطرات زوجين در بين جوانان يكي از راهكارهاي مواجهه با اين مشكل عنوان شد.
اين در حالي است كه ازدواجهاي زود هنگام كه در برخي كشورها از آنها با عنوان ازدواج كودكان ياد ميشود، در ايران از نظر قانوني محدوديت كمتري دارد و زندگي را به كام بسياري از دختران مناطق محروم تلخ كرده است؛ دختراني كه به دليل ازدواج از تحصيل و بسيار فعاليتهاي اجتماعي ديگر منع ميشوند و خيلي پيشتر از رسيدن به بلوغ فكري توقع كنشهاي منطقي و درستي از آنها توسط خانوادهها و جامعه شان به وجود ميآيد. بر اساس آمار سيستان و بلوچستان ركورددار ازدواجهاي زير سن 15 سال است و استانهاي خراسان رضوي، خوزستان، آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي در رتبههاي بعدي قرار دارند. در بسياري از روستاهاي اين مناطق ازدواجها ثبت نميشوند و افراد بدون داشتن عقدنامه ازدواج ميكنند كه همين امر زمينهسازتولد فرزنداني بيشناسنامه توسط آنها ميشود. اين فرزندان از همه امكانات اجتماعي محروم هستند و تا آخر عمر بيسواد باقي ميمانند و اين چرخه در زندگي اين افراد ادامه دارد.
بسياري از كارشناسان دليل ازدواجهاي زودهنگام در مناطق محروم را فقر مالي، فقر فرهنگي، حاكم بودن سنت بر جامعه و عواملي از اين قبيل ميدانند. عباس رحمتي يكي از پدراني است كه دختر خود را در سن 13 سالگي و برخلاف ميل فرزندش به خانه شوهر فرستاده است. او درباره علت اين كار به «آرمان» مي گويد:« براي جلوگيري از رفتن دخترم به سمت خلاف اين كار را كردم. ازدواج در سن كم باعث ميشود دختران به زندگي زناشويي تعهد داشته باشند و به سمت فساد كشيده نشوند. اگر دخترم را در اين سن شوهر نداده بودم چند سال بعد حرف مردم پشتش بود و ممكن بود فكر كنند دخترم عيب و نقصي دارد كه تا اين سن ازدواج نكرده است.» بسياري از افرادي كه در سن كم فرزندان دختر خود را مجبور به ازدواج ميكنند به اين دليل كه نگاه مالكيتي به آنها دارند پس از ازدواجشان چون مالكيت او را به شخص ديگري سپردهاند احساس آسودگي ميكنند و وظيفهاي در قبال نگهداري و مراقبت از فرزندشان بر دوش خود احساس نميكنند.
اما مساله اصلي اينجاست كه كدام يك از مواردي كه به آن اشاره شده خطرناكتر و آسيب زاتر هستند؟ آيا مادراني كه در سن كودكي و نوجواني پيش از آنكه مسئوليتهاي اجتماعي خود را انجام دهند وظيفه مادري را بر عهده ميگيرند، ميتوانند همسران و مادران موفقي باشند؟ اين كودكان متاهل چقدر از زندگي خود احساس رضايت ميكنند؟ فرزنداني كه اين مادران كم سن و اغلب بيسواد تربيت ميكنند فرزندان خلفي براي جامعه محسوب خواهند شد؟ رئيس انجمن مددكاران اجتماعي ايران در پاسخ به اين سوال كه ازدواجهاي زودهنگام چه آسيبهايي در پي دارد به «آرمان» مي گويد: يكي از هدفهاي ازدواج رسيدن به بلوغ فكري، رواني و اجتماعي است. طبيعتا كساني كه در سن پايين ازدواج ميكنند حتي اگر بلوغ جسمي را پيدا كنند بلوغ رواني و اجتماعي را نميتوانند كسب كنند. شايد به همين دليل است كه در كشور ما پس از كش و قوسهاي فراوان نهايتا در قانون سن ازدواج دختران 13 و پسران 15 سال تصويب شد. مگر در موارد استثنا كه در قانون سه شرط براي آن پيشبيني شده است.
سيد حسن موسوي چلك ادامه ميدهد: هر چند سن شرعي براي بلوغ دختر 9سال است، اما با توجه به شرايط و ويژگيهاي جامعه امروز اين سن نميتواند مبناي خوبي براي يك ازدواج باشد، چرا كه يك كودك هيچ گاه نميتواند يك همسر خوب و يك مادر خوب باشد. او درباره مشكلاتي كه ازدواجهاي اين چنيني ايجاد ميكند، ميگويد: ازدواجهاي در سن پايين كه افراد به بلوغ لازم براي ازدواج نرسيدهاند ميتواند مشكلات عديدهاي را ايجاد كند. بخشي از اين مشكلات در روابط اجتماعي اين افراد با ديگران به وجود ميآيد.
اغلب اين افراد نيز ديگراني هستند كه فرد به دليل ازدواج با آنها وارد ارتباط شده است. به عنوان مثال فرد در ارتباط با خانواده وبستگان همسر نميتواند نقش درستي ايفا كند. بسياري از وظايفي كه فرد دارد دچار مشكل ميشود. اين مشكل در انجام وظايف ميتواند از پختن غذا شروع شود و تا آداب زناشويي و تصميمگيريهاي مهم در زندگي ادامه پيدا كند، چرا كه همه زندگي خوردن و خوابيدن نيست و انسان در برهههايي از زندگي در قبال مشكلات زندگي نياز دارد تا تصميمهاي مهمي بگيرد و اين مشكلات را مديريت كند. به گفته اين مددكار اجتماعي كسي كه بلوغ كامل ندارد نميتواند در چرخه حل مسائل اقدام مناسبي انجام دهد. او ادامه ميدهد: نكته ديگري كه بسيار اهميت دارد اين است كه اگر همين كودكان بچهدار شوند در بخش تربيت فرزندان نميتوانند نقش خود را به خوبي ايفا كنند. در جاهايي از زندگي به دليل اينكه مهارتهاي لازم را ندارند مشكلات به وجود آمده ميتواند منجر به طلاق شود. رئيس انجمن مددكاران اجتماعي ايران درباره فشارهاي رواني كه بر اين افراد وارد ميشود، اظهار ميكند: فشارهاي روحي كه در افراد به دليل ازدواج در سنين پايين و ناتواني در ايجاد نقش شان به وجود ميآيد ميتواند سلامت رواني اين افراد را تهديد كند.
به همين دليل است كه ازدواج در سنين پايين نه براي دختران و نه براي پسران توصيه نميشود. او با اشاره به مساله افزايش سن ازدواج در كشور، عنوان ميكند: افزايش سن ازدواج در كشور كه اكنون در حال تجربه كردن آن هستيم اين نگراني را به وجود آورده كه ما شاهد كاهش ازدواج هستيم. اين كاهش ازدواج نگرانيها را در جامعه افزايش داده است، بنابراين به اشكال مختلف در تلاش هستيم تا ازدواج را در بين جوانان تشويق كنيم. نفس اين كار اشكالي ندارد، اينكه افرادي را كه داراي شرايط مناسب ازدواج هستند، به اين كار ترغيب كنيم بسيار پسنديده است، اما بايد مراقب باشيم اين ايجاد اشتياق براي ازدواج دامن افراد ديگري را نگيرد، چرا كه در بين افراد كم سن و سال و كساني كه شرايط لازم را ندارند ازدواج پيامدهاي مطلوبي براي افراد ندارد.
به گفته او دلايل مختلفي وجود دارد كه خانوادهها فرزندان شان را در سنين كم مجبور به ازدواج ميكنند اين بستر در جوامع روستايي مهياتر است. يكي از مشكلات اين است كه خانوادهها امكان تامين هزينههاي زندگي را ندارند و گاهي با ازدواج فرزند خود با افرادي در سنين بالا اوضاع مالي خود را سر و سامان ميدهند. گاهي نيز افرادي كه در سنين پايين ازدواج ميكنند خانوادههاي نابساماني دارند و در چنين شرايطي يا به صورت اجباري يا براي فرار از اين شرايط تصميم به ازدواج ميگيرند. رئيس انجمن مددكاران اجتماعي ايران درباره تاثير قانونگذاري و آموزش در اين زمينه به «آرمان» ميگويد: ما اكنون قوانيني در اين زمينه داريم، قانون دختران را براي ازدواج زير 13سال منع ميكند، اما شاهد ازدواجهاي زيادي زير اين سن هستيم. بنابراين قانون يك بخش ماجراست و بخش مهمتر آن بسترسازي براي آموزش و آگاهسازي خانوادهها نسبت به پيامدهايي است كه ازدواجهاي در سنين كم دارد. اين بسترسازي به هيچوجه كار آساني نيست و در كوتاهمدت نتيجهاي نخواهد داشت.
*گروه اطلاع رساني
پژوهشم**9368**9131
تهران-ايرنا- روزنامه آرمان در صفحه گزارش اجتماعي گزارشي را درباره معضل ازدواج در سنين كم منتشر كرد. در اين گزارش با ديدگاهي مقايسه اي به واكاوي پيامدهاي ازدواج زودهنگام و سنين بالا پرداخت.