لغتنامههای گوناگون برای معنای این واژه تعریف مشتركی دارند؛ « گرد آمدن بر زیر علم و پرچم را پاتوق میگویند.» این بود كه این كلمه كه واژهای تركی است به هر نوع گرد هم آمدنی پاتوغ یا پاتوق گفته میشود. این پاتوقها صورتهای گوناگونی دارند: قهوه خانهها، حمامها و زورخانهها، رستوران، سالنهای مد و نمایش، سینماها، مساجد و تكایا، انجمنهای ادبی و فرهنگی، دانشگاهها، احزاب، گالری و كتابخانهها، كافه و ... .
در این گزارش به تاریخی از پاتوقنشینی در تهران و به چرایی تغییر در این نوع ذائقه مردم در نشستن خواهیم پرداخت.
* پاتوقهای ابتدایی
حیات پاتوقها را میتوان در دورههای تاریخی و اجتماعی مختلف پیگیری كرد. چنانچه تقی آزادارمكی در كتاب «پاتوق در مدرنیته ایرانی» آن را به سه دوره قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی تقسیم میكند. اما این پاتوقنشینی از پیش از قاجار نیز در ایران وجود داشته و باید گفت ایرانیان مكانهای مختلفی را در بازههای زمانی و تاریخی متفاوت برای پاتوق كردن انتخاب كردهاند. مثلا زورخانهها در عصر صفویه یا قهوهخانهها در عصر ناصرالدین شاه.
در ایران عهد قاجار چایخانه و قهوهخانهها رونق زیادی داشتند و محافل و شبنشینی مردم عادی و كلاه مخملیها و پهلوانان در این مكانها بود. البته حمامها نیز از این بحث مستثنا نبودهاند یا زورخانهها. پهلوانانی كه روز خود را در زورخانه گذرانده بودند، شبها به قهوهخانه میرفتند.
البته در آن دوران چون زنان در پاتوقهای رسمی حضور نداشتند، در حمامها جمع شده و ساعتها در آنجا با هم گپ میزدند، این بود كه بسیاری از ضربالمثلها و حكایات از این پاتوقنشینیها به جای مانده است. از طرفی مردان در این دوره از حضور در زورخانه و قهوهخانهها و شاهنامهخوانی و زورآزمایی این مكانها را از ماناترینپاتوقهای دوره خود كرده بودند.
تقی آزادارمكی، جامعهشناس و استاد دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران میگوید: «ما در ایران قدیم و جدید پاتوقهای متعددی داشته و داریم كه از همه مهمتر و ماندگارتر قهوهخانهها هستند. قهوهخانه در ایران با فضای معماری، اجتماعی و سیاسیای كه داشته توانسته در شكلگیری حوادث مهم موثر باشد. در كنار غذاخوردن، مراودات فرهنگی هم جاری بوده است. نقاشی، نقالی، پیوندهای اجتماعی، رد و بدل كردن اخبار فرهنگی و سیاسی، پیوندهای اقتصادی، حل اختلاف و ... نیز در قهوهخانهها جاری بوده است.
در قهوهخانهها علاوه بر حضور افراد طبقات پایین، افراد و گروههای اجتماعی بالا نیز حاضر میشدند و هر گروه اجتماعی بر اساس ذوق و علاقهشان منشأ عمل بودهاند. گروهی كه به نقالی شاهنامه گوش فرا میدادند با گروهی كه برای كسب خبر و گروهی كه برای ارتباط تجاری و اقتصادی میآمدند.»
* پاتوقهای پساكودتا
بعد از كودتای 28 مرداد 1332، به فراخور فضایی كه بر جامعه حاكم بود، مردم به پستوها پناه بردند؛ به عبارت بهتر، آنها به محلهایی چون كافهها كه هم چندان به مانند قهوهخانهها عمومی نبودند و هم شمایلی از مجمع روشنفكری غربی به حساب میآمدند، پناه بردند تا پاتوقها را به محیطهایی مخفیتر تبدیل كنند.
آنها حتی خانههایشان را نیز برای این امر مناسب میدیدند. سیداحمد محیططباطبایی، كارشناس میراث فرهنگی و مدرس دانشگاه، در این باره میگوید: «تا قبل از دهه چهل، پاتوق بزرگان فرهنگی همچون عبدالحسین زرینكوب اغلب در خانههایشان بود كه درب آن روی دوستان و شاگردان باز بود. روشنفكران و نویسندهها برای گپ و گفت دور هم جمع میشدند؛ مثلاً سهشنبه عصرها خانه انجوی شیرازی برای حافظخوانی جمع میشدند و حلقه شیرازی را تشكیل میدادند.»
در دو برهه از تاریخ معاصر ایران كافه و كافهنشینی به اوج خود رسید؛ دوره اول زمان جنگ جهانی دوم و دوره دوم دهه سی و چهل، زمان پهلوی دوم. معروف است كه میگویند كافهنشینی در معنای كاربری پاتوق فرهنگی، نخستین بار با ایده صادق هدایت، داستاننویسِ از فرانسه برگشته شكل گرفت؛ وقتی كه او با تأسی از كافههای پاریس، با همراهی تعدادی از دوستانش از یكی از كافههای تهران چنین كاركردی اختیار كردند و این ایده رواج پیدا كرد.
آزاد ارمكی درباره پاتوقهای دوره پهلوی اول میگوید: «در دوره پهلوی اول، شاهد ظهور پاتوقهایی در شكل و شمایل رستورانها همراه با مهمانخانهها بودیم. این نوع ظهور پاتوقها در خیابانهای بالای شهر كه محل عبور و مرور طبقه بالای شهری و متوسط به بالا بود، دیده میشد.
در این پاتوقها اكثر روشنفكران و رجال سیاسی و فرهنگی كشور و همچنین خارجیها رفتوآمد میكردند.» در روزگار پهلوی دوم نیز اوضاع بر همین منوال بود؛ در این دوران نویسندگان، شاعران و روشنفكران در كافههای تهران وقت میگذراندند.
این نوع پاتوقها در ابتدا در خیابانهای بالای شهر كه محل عبور طبقه مرفه و متوسط بود، دیده میشد. كافه رستوران نادری یكی از این نوع پاتوقها بود. این كافهرستوران محل رفتوآمد افراد روشنفكر و سیاسی بود كه مناسبات آنها در حوزه اجتماع و سیاست اثرگذار است و در تحولات دوره بعدی دیده میشود. كمكم این كافهها به طبقات و خیابانهای پایینتر نیز رسوخ كرد. اما آن زمان نیز مانند امروز هر چه به خیابانهای پایینتر تهران كشیده میشویم، پاتوقها شكل سنتیتری چون قهوهخانه به خود میگیرد.
*كافهها
مكان؛ حسینیه ارشاد، زمان؛ دهه پنجاه
در دهه پنجاه، تهرانِ در آستانه انقلاب، با وضعیت ناآرام سیاسی و اجتماعی، تسلط ساواك، بروز حكومت نظامی و محدودیتهای دیگر رژیم پهلوی، جلسات شبنشینی و كافهنشینیهایش را از دست میدهد و مردمش را به مساجد و حسینیهها میفرستد.
حسینیه ارشاد را شاید بتوان یكی از پاتوقهای این دوره دانست. آزاد ارمكی درباره نقش این حسینیه نیز میگوید: «این حسینیه محل رفت و آمد روشنفكران دینی، دانشجویان و سیاستمداران غیررسمی بود و توانست با تحولات درونیاش، به لحاظ نسلی در مسیر تغییرات فرهنگی و دینی ایران نقشآفرینی كند. ما از حسینیه ارشاد به فضایی میرسیم كه در آن مراسم متعدد برگزار میشود. كار اصلی این فضا، پاسداری از یافتهها و دستاوردهای دوره گذشته است همانطور كه دیگر كسی از كافه نادری انتظار حضور روشنفكران را ندارد.
به میزانی كه از عمر پاتوقها در ایران میگذرد حساسیت دولتها و گروههای ذینفوذ درمورد نقش و جایگاه آنها بیشتر و تلاش برای استفاده ابزاری از آنها مطرح شده است. این اتفاق بهطور خاص بعد از انقلاب اسلامی و در طول دو دهه گذشته بیشتر بروز كرده است.
از زمانی كه جریان اصلاحطلبی از فضای پاتوقی در حوزه سیاسی و فرهنگی ایرانی سر باز كرد، بسیاری تلاش كردند به جریان اصولگرایی نیز زادگاه و منشا پاتوقی بدهند؛ اگر اولی از فضای پاتوقی روشنفكری سر در آورد، دومی از فضای پاتوقی رزمندگان و هیاتیها زاده شد.»
دهه شصت جامعه ایران درگیر جنگ تحمیلی بود و دیگر پاتوقنشینی به معنای خاص آن وجود نداشت. شاید بتوان گفت پاتوق همچنان مسجد، سنگر و پناهگاه بود كه به هیچوجه دیگر از آن جنبه آرامشبخشی پاتوق تبعیت نمیكرد. از این رو، در تهران پس از پهلوی، بسیاری از كافهها و حتی حسینیه ارشاد نیز جای خود را به فضاهای جدیدی چون سالن اجتماعات فكری، سیاسی و دینی و تالارهای اندیشه دادند.
این تغییر و تحول نشاندهنده این است كه در شرایط بعد از جنگ، پاتوقهای پیشین، تا حدود زیادی كاركرد اصلی خود را از دست دادند و به مراكز، نهادها و موسسات فرهنگی و اجتماعی تبدیل شدند. در این سالها حسینیه ارشاد هم مانند كافه نادری دیگر كاركرد پاتوقی خود را از دست داد و شكلی نمادین به خود گرفت. هیاتها و تكیهها نیز بسیار پر رفت و آمد شده بود. صورتی كه امروز هم هر ساله در ایام محرم همچنان پا برجاست و مردم برای عزاداری نیز به تكیههای محلی خود میروند؛ پاتوقهایی مناسبتی و مقطعی.
* دهه هفتاد پدیده كافهكتاب و كافهگالری
در اواخر دهه هفتاد بار دیگر زمزمه پاتوقنشینی به راه افتاد، اما اینبار در قالب كافیشاپ. درست است كه كافیشاپها آن حس و حال كافهنشینی را برای نسل متفكر ایرانی نداشت، اما جنبه پاتوقنشینی به معنای دو دهه پیش از خود را احیا میكرد. اواخر همین دهه بود كه كافههای تازهای با كابری كافهكتاب و كافهگالری راه اندازی شد. درست است كه این كافهها چندان میزبان آن نسل پیشین نویسنده و روشنفكر نبودند، اما بستری شدند برای پا گرفتن هنرمندان بعدی و به وجود آمدن نسلی كه هنر را دیگرگونه میفهمید.
* دهه هشتاد؛ از فضاهای شهری تا تولد پاتوقهای مجازی
در دهه اخیر با حضور شهرداری و توجه به پاتوقنشینی در تهران، سعی شد پاتوقهایی برای هر قشر به تفكیك تشكیل شود كه در برخی موارد موثر بوده و از آن استقبال شده و در برخی دیگر چندان مورد استقبال قرار نگرفته است.
درست است كه جوانان دیگر چندان سر چهارراهها و خیابانها جمع نمیشوند و پاتوقهای خاص خود را دارند، اما چندان به پاتوقهایی با هدف از پیش تعیین شده نیز تن نمیدهند، مانند فرهنگسراها و خانههای هنری كه در سطح شهر با این هدف كه پاتوقی برای جوانان شود ساخته شد.
حال آنكه فضاهای سبز، بوستانها و پاركها همانگونه كه در هدفگذاریهای اولیه به چشم میخود، امروزه نیز از بهترین پاتوقها برای بازنشستگان و اهالی محل است. در كنار آن كمپهای ترك اعتیاد و ... بهترین پاتوقهای موجود البته با كاربری مشخص در سطح شهر تهران محسوب میشود كه نهتنها كاركرد پاتوقی دارند، بلكه از جنبههای مثبت برای سلامت جسمی و روانی افراد نیز برخورداند. كمكم پاتوقها دیگر وابستگیشان را به فضاها از دست دادند و شكل متغیر و فرارتری به خود گرفتند.
این روزها خیابانهایی برای ماشینسواری، باشگاههای بدنسازی و بیلیارد و ... پاتوقهایی هستند كه بسترهای پیشین خود را نه به طور كامل اما تا حدی حفظ میكنند و هر روز ماهیتی متفاوت به خود میگیرند، ولی همچنان پاتوقند. با این حال، به نظر میرسد امروز، شماسل تهران، با مفهوم پیشینی پاتوق كمی فاصله گرفته است؛ شمایلی كه مهمترین مولفهاش نسلسازی و تشكیل فضاهایی برای دامنزدن به گفتمانهای مختلف است.
آزاد ارمكی مهمترین عامل بروز این تفاوت را در این میداند كه مدتی است پاتوقها دیگر وابسته به فضا نیستند: «به همین دلیل است كه ورود شهرداری و كنشگران اصلی حوزه شهری به این عرصه كمی دیر شده است. برای نقشآفرینی جریان پاتوقی در ایران و تهران بازبینی در نوع مداخلهگری در حوزه فرهنگ و اجتماع بهواسطه كنشگران سیاسی ضروری است. اگر این تغییر صورت گیرد و به جای تاكتیكهای اشاره شده، تاكتیك شفافسازی و حمایت از پاتوقنشینی اصل شود، شرایط طبیعیتر میشود و در نهایت میتوانیم شرایط عمل فرهنگی و سیاسی آشكار را فراهم كنیم. اگر پاتوقها به حیات اجتماعی ایرانی بازگردند، با فضای گفتمانی طبیعی روبهرو میشویم.»
در این میان باید اذعان داشت كه امروزه پررونقترین پاتوقها، پاتوقهای مجازیاند. با شكلگیری شبكههای اجتماعی مختلف در فضای مجازی، بسیاری از آنها كه سر در سودای پاتوقنشینی در فضاهای عمومی و مشخص را داشتند، مدتی است دل در گروی فیسبوك و ویچت و واتساپ و لاین و وایبر و ... دارند. آمارهای اعلامی معترفند كه این شبكهها نه تنها نسلهای پیشین را پای مونیتورها میخكوب كردهاند، بلكه حتی اجازه نمیدهند نسل جدید به پاتوق در معنای سنتی آن فكر كند.
كافه معنای چندان غریبی نیست و همواره از آشكارترین پاتوقها در دوران مختلف تاریخ بوده است. از دهه سی و چهل در تهران و كافه «فیروز» گرفته كه زمانی در خیابان نوبهار جمهوری برو بیایی داشت و پاتوق جلالآل احمد و هوادارانش بود تا كافه «فردوسی» سر چهارراه استانبول كه به خاطر سبیل پر پشت صاحبش به «كافه سبیل» معروف بود و میزهای سنگی داشت و پاتوق صادق هدایت، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، رضا براهنی، محمدعلی سپانلو و اسلام كاظمیه بود یا كافه «نادری» كه 1306 توسط خاچیك مادیكیانس ارمنی تاسیس شد و پاتوق روشنفكران، شاعران و نویسندگانی مثل احمد فردید، سیمین دانشور و نیما یوشیج بوده است.
حتی پیشتر كافه «لقانطه» كه پاتوق روشنفكران دوره مشروطه بود و ابتدای خیابان باب همایون قرار داشته و شعبهای هم در میدان بهارستان داشت از این گروه محسوب میشدند و هنوز هم كافههایی مانند «شوكا»، «تمدن» و «گودو» از نمونههای این گروه از پاتوقها به حساب میآید.
* مساجد و هیاتها
مساجد، هیاتها و تكایا از مهمترین پاتوقها در دورههای مختلف تاریخی بودهاند. این پاتوقها از زمان انقلاب مشروطه و پس از آن در دهه 50 و 60 محل تجمع خیلی از روشنفكران و مردم به حساب میآمدند كه فعالیت اصلی آنان بیشتر حال و هوایی سیاسی و فرهنگی داشت. از این نمونهها میتوان به حسینیه ارشاد نیز اشاره كرد. این حسینیه كه در خیابان شریعتی تهران است به خاطر سخنرانیهای دكتر علی شریعتی و محمد مفتح، زمانی بسیار مورد اقبال قرار گرفت.
مرتضی مطهری نیز از ابتدا در جریان تشكیل این موسسه بود و از همان ابتدا همكاری خود را آغاز كرد. این حسینیه در سال 1351 به دستور شاه تعطیل و تا انقلاب بازگشایی نشد. اما پس از انقلاب محل برگزاری جلسات تدوین پیشنویس قانون اساسی شد و همچنان در آن مراسمی برگزار میشود. از دیگر حسینیهها و تكیههای معروف تهران شاید بتوان به تكیههایی اشاره كرد كه دهها سال است مردم با چنگ و دندان حفظش كردهاند و در دورههای مختلف پاتوق خیلیها بوده است.
از تكیه «نفرآباد» شهرری كه 400 سال قدمت دارد تا تكیه نیاوران، درخونگاه، تجریش و.... .
* قهوهخانهها
قهوهخانه از قدیم مهمترین پاتوق مردم بوده است. همان هنگام كه زورخانهها و حمامها اصلیترین مكان برای تجمع مردم بودند. امروز اما از قهوهخانه «قنبر» شاید معروفتر نداشته باشیم. قهوهخانهای در خیابان ناصریه تهران كه از شهرت به ضربالمثلهای ایرانی راه پیدا كرد.
به طوری اگر هر جا به صورت پاتوق درمیآمد و افراد در آن به تفریح و گپ زدن مشغول میشدند به آن میگفتند قهوهخانه قنبر. در این قهوهخانه روزنامه خواندن ممنوع بود، در عوض فردی به نام درویش مرحب، هر شب و هر روز در آنجا نقالی میكرد و داستانهای شاهنامه را برای مشتریان، نقل میكرد. از دیگر برنامههای این قهوهخانه، اجرای تئاتر توسط پهلوان كچل و گلبدن خانوم بود، كه این برنامه را با تردستی و مهارت بسیار، اجرا میكردند.
لوطی عظیم و لوطی غلامحسین نیز، كه هر دو از لوطیها و كشتیگیران معروف تهران بودند، بسیاری از اوقات در محوطه پشت قهوهخانه معركه میگرفتند و مردم را شاد و میكردند. امروز نیز قهوهخانه «آذری» در میدان راهآهن و «رمضانیخی» در چهارراه سیروس، حداقلهای پاتوق بودن را در خود حفظ كردهاند.
*سالنهای نمایش
در دورهای سالنهای نمایش نیز از پاتوقهای تهران محسوب میشدند، هر چند امروز برای اهالی تئاتر همچنان محلی برای فعالیت و پاتوقی برای گشت زدنهای روزانهشان هستند، اما مكانهای دیگری را نیز به خود اضافه كرده كه همچنان شمایل پاتوقی دارند. مثل خانه هنرمندان در ایرانشهر كه علاوه بر تماشاخانه، سالنهایی برای همایش، نمایش فیلم و گالری، جایی برای گشتهای روزانه است و مجموعه تئاتر شهر كه پس از سالها نیاز هنری و نمایشی علاقهمندان خود را بر طرف میكند. از طرفی محیط اطراف آن جایی برای نشستها و گپ زدنهای هنرمندان است.
* كافهها
گالریها و كافه كتابها
گالریها از دیگر مكانهایی است كه از چند دهه پیش تا امروز پاتوقی برای روشنفكران و اهالی هنر محسوب میشود. گالری «شیرین»، «لاله» و ... از این نمونه هستند. حتی امروزه به همت شهرداری تهران این گالریها به مكانهای مجهزتر و حرفهای تری تبدیل شدهاند كه محل اكسپوهای مختلف هستند. مانند پردیس ملت. از طرفی در دهه هفتاد كافهها با اضافه كردن كتاب به خود محیط خود را از نشستن و ارائه منوی غذایی به جایی برای حضور مجامع هنری گسترش دادند و علاوه بر گذاشتن نمایشگاههای عكس، نقاشی و ... كتابخانهای در خود ایجاد كردند یا در دل كتابفروشیها شكل گرفتند. مانند كافه كتاب ثالث یا چشمه.
* مراكز فرهنگی
پاركها
پاركها از ماناترین پاتوقهای موجود هستند. محلی برای گشت وگذار و دیدنها. مكانهایی برای پیرترها و كمی جوانترها. آنان كه هنوز به بسترهای اجتماعی كوچك عادت نكردهاند و به دانشگاه راه نیافتهاند و سالمندانی كه برای كوتاه كردن زمانی كه روزانه بر آنان میگذرد به پاركها پناه میبرند. مارك ملت، لاله، شهر و ... از سالهای دورتر تا امروز همچنان كاركرد پاتوقی خود را حفظ كردهاند. پارك لاله با كلاغها و گربهها و میزهای چوبی همچنان پاتوق بسیاری از اهالی خیابان كارگر شمالی و بلوار است.
1625
تهران - روزنامه راه مردم - شماره 2475 - پاتوق یعنی جایی كه هر وقت راهت را كج كنی و فیلات یاد هندوستان كند، سری به آنجا بزنی و همان آدمهای همیشگی را روی صندلیها و جاهای همیشگیشان در حال حرف زدنهای همیشگی، با كمی پس و پیش ببینی و دلت آرام بگیرد كه همه چیز سر جای خودش است و در این دنیای پر تغییر و تحول، جایی هست كه هیچ تغییری نكرده و میتوانی بروی و كمی بنشینی و چند كلام حرف زده، نزده خودت را آرام كنی. آن وقت است كه نه تنها تو، بلكه آن جا كه تو در آن نشستهای نیز بوی و رنگ تو را میگیرد.