همه دست به كار مي شوند ، ولي پيش از همه بايد مواظب باشند تا خودشان قرباني بعدي شغل مرگبار و طبيعت خشن در دورافتاده ترين نقطه زيستگاه آدمي نشوند. گاهي حادثه تنها با يك عدسه ناگهاني رخ مي دهد و به مرگ ختم مي شود.
اين قصه زندگي شغلي مرداني است كه رزقشان به قول خودشان ' به طناب مرگ ' گره خورده است .قصه ' دكل بندان ' ؛ مردان شجاع و نترسي كه به طناب مرگ آويزان مي شوند تا اختراع افسونگر بشر را از سخت گذرترين راه ها به دورترين نقاط زيست آدميزاد برسانند و براي اين كار از جانشان مايه مي گذارند تا كم ترين هزينه به طبيعت و انسان تحميل شود.
شانس دارم چون زنده ام
.................................
' ايريج ملك محمودي ' يكي از خوش شانس هاي اين شغل است كه پس از پاره شدن طناب رزقش در ارتفاع هشت متري ، تنها يك دست و يك پايش را از دست داد تا سايه اش بالاي سر خانواده مستدام بماند.
او كه مثل بقيه دكل بندان ايراني گلوگاهي است ، نخستين بار در سن 11 سالگي وارد اين شغل شد. ' پدرم كه در دكل بندي خبره بود الگويم شد تا به اين شغل روي بياورم '.
ملك محمودي دهه چهارم عمرش را سپري مي كند ، ولي با داشتن دو فرزند كه يكي دانشجو و ديگري دانش آموز مقطع دبستان است ، همچنان اجاره نشيني مي كند.
او همانند بسياري از مردان شجاع و اهل كار كردن از چنان مناعت طبعي برخوردار است كه اجاره نشيني و به قول خودش 'داشتي و نداشتي ها ' خم به ابرويش نياورد و از اين بابت گله نكند.
ملك محمودي سال 71 در حالي كه مشغول فعاليت بر روي دكل برق نيروگاه شهيد رجايي بود از ارتفاع هشت متري سقوط كرد و به دليل شدت جراحات ، پزشكان مجبور به قطع يك دست و پاي او شدند.
گمنام در زمين ، نام آور در ارتفاع
.........................................
وي نبود بيمه براي شاغلان دكل بندي را مهم ترين مشكل مي داند كه نه تنها هنگام كاركردن مجبورند از جان مايه بگذارند و كاستي هاي موجود را به اين طريق ناديده بگيرند تا كارها پيش برود ، بلكه پس از رخ دادن حوادث نيز مشكلات چند برابر شود.
' متاسفانه پيمانكاران براي آن كه درآمد بيشتري داشته باشند ، به خاطر نبود بيمه از خريد ابزار و لوازم ايمني خودداري مي كنند. قيمت بالاي اين لوازم و نبود آن در بازار شهر گلوگاه و شهرهاي اطراف هم موجب مي شود دست دكل بندان از اين وسايل ايمني كوتاه باشد '.
تلاش براي بقاء
....................
ملك محمودي هنگام گفت و گو با خبرنگار ايرنا خود را آماده مي كند تا براي تامين معيشت خانواده به محل كارش برود و آماده شدن او چيزي نيست جز كنار آمدن با دست و پاي مصنوعي كه او ' زوار در رفته ' توصيفشان مي كند.
البته وضعيت دست و پاي مصنوعي كه 20 سال پيش برايش تهيه شده بسيار فراتر از آن است كه اصطلاح زوار در رفته توضيح درستي در باره آن باشد.
پاي پلاستگي آنقدر با كش و پلاستيك تكه بندي شده كه ديگر جايي براي وصله بندي نيست ولي وضعيت دست پلاستيكي كه ظاهرا فشار كار كمتري را تحمل مي كند هنوز به مرحله چهل تكه نرسيده است.
' عمر مفيد اين دست و پا سال ها است به اتمام رسيده ، اما به دليل قيمت بالا و ناتواني در خريدن ، همچنان از آن استفاده مي كنم . در برخي جاها ميزان خرابي به قدري زياد است كه موجب وارد شدن آسيب جدي به پوست بدنم مي شود ، اما چاره اي جز استفاده از آن ندارم '.
ملك محمودي از زماني كه ديگر نتوانسته دكل بندي كند ، شغل نگهباني شركت ها را قبول كرده ، شغلي كه حتي در دوران معلوليت هم او را از خانواده اش جدا مي كند ؛ شب ها به نگهباني مي رود و روزها مجبور است خواب شبانه اش را جبران كند.
مرگ و معلوليت جايگزين بازنشستگي
.................................................
اگر چه زندگي براي ملك محمودي ادامه دارد و او با همه جفاهايي كه بر او رفته به دنبال
' يك لقمه نان حلال ' است ، ولي حادثه شغل دكل بندي براي همگان تا اين حد مهربان نبود.
بر اساس آمارهاي رسمي تاكنون دستكم 150 تن از مردان دكل بند گلوگاهي در نقاط مختلف كشور بر اثر سقوط يا حوادث شغلي ديگر جان باختند.
آمار آسيب ديدگان اين شغل در گلوگاه به روايت گزارش هاي رسمي حدود 600 نفر است ، اما آمار غيررسمي مستند به ثبت نام براي دريافت كمك هاي دولتي اخير رقم 800 نفر را نشان مي دهد.
جمع آمار جان باختگان و مصدومان حرفه دكل بندي نشان مي دهد احتمال وقوع حادثه براي يك دكل بندان كه نام آنان را در فهرست مرگ يا معلوليت مي گذارد بالاي 80 درصد است يا به قول ملك محمودي ' كسي قسر در نمي رود '.
گلوگاه ، خاستگاه شغل دكل بندي
.............................................
تبحر جوانان گلوگاهي در اين حرفه آن قدر زياد است كه بر اساس گزارش هاي رسمي بتازگي تعدادي از آنان براي نصب دكل هاي برق به كشورهاي ديگر فراخوانده شده و عزيمت كردند.
دكل بندي علاوه بر خطر جاني بالايي كه دارد ، به لحاظ سختي كار هم مادر تمامي مشاغل به حساب مي آيد و اين را اظهارات ملك محمودي بخوبي نشان مي دهد.
' بعضي مواقع به عنوان دكل بند بايد در مناطقي كار كنيم كه حتي امكان بردن غذاي روزانه هم وجود ندارد و به وسيله هلي كوپتر مايحتاج هفتگي ارسال و به پايين انداخته مي شود، مايحتاجي كه بيشتر در حد بخور و نمير است'.
گذشته از اين كه دكل بندي پس از دهها سال عمر بيمه در ايران در فهرست مشاغل تعريف شده قرار ندارد ، نزد افكار عمومي هم تا همين چند سال پيش شغلي گمنام محسوب مي شد و حتي در مازندران هم تنها شهروندان گلوگاه اطلاعاتي در باره آن داشتند.
مسايل و مشكلات شغل و شاغلان دكل بندي در سال هاي اخير با پي گيري هاي خبرنگاران ايرنا در مازندران مورد توجه قرار گرفت كه تازه ترين نتيجه آن موافقت دولت براي پرداخت مبلغ 140 ميليارد ريال به مصدومان اين شغل در گلوگاه بوده است.
به گفته فرماندار گلوگاه اين مبلغ براي اين كه به مصدومان واقعي شغل دكل بندي برسد و مورد سواستفاده قرار نگيرد با دقت و وسواس توزيع شده است.
' افرادي كه نام نويسي كرده بودند توسط چند پزشك متخصص اعزامي از مركز استان و با حضور نمايندگان دكل بندها مورد معاينه قرار گرفته تا درصد مصدوميت آنان فراهم شود'.
واريز شدن مبلغ مصوب از سوي دولت به حساب مصدومان كه به گفته فرماندار گلوگاه هنوز هم قابل برداشت نيست ، اگر چه مي تواند اندكي از زخم هاي بزرگ زندگي افرادي مانند ملك محمودي را بهبود بخشد ، ولي جفاهايي را كه از سوي كارفرمايان و شركت هاي بيمه بر اين قشر رفته جبران نخواهد كرد.
يك راه حل براي كاهش مصائب
..........................................
تشكيل تعاوني دكل بندان براي احقاق حقوق و پيگري مشكلات شاغلان و آسيب ديدگان اين شغل راه حلي است كه نماينده مردم بهشهر ، گلوگاه و نكا در مجلس شوراي اسلامي پيشنهاد مي دهد.
به اعتقاد ' احمد علي مقيمي ' مهم ترين مشكل دكل بندها سهل انگاري هاي فراوان پيمانكاران در فراهم كردن شرايط ايمني كامل و بيمه نكردن كارگران است كه تشكيل تعاوني و يا اتحاديه مي تواند اين مشكل را براي هميشه برطرف كند.
پيشنهاد مقيمي اگر چه براي حل بخشي از مشكلات شاغلان دكل بندي كارايي دارد ، ولي براي خانواده هايي كه نان آورشان را از دست داده و بي سرپرست شدند نمي تواند راه حل مناسبي باشد.
شغل دكل بندي نياز زيرساختي كشور محسوب مي شود و تداوم آن نيز نيازمند نگاه ويژه و مشكل گشا نه تنها براي شاغلان كنوني كه براي تمامي قربانيان آن و خانواده هايشان است.
ملك محمودي در نبود يك دست و پا خود را خوش شانس مي داند چون سايه اش بالاي سر خانواده اش است و همچنان مي تواند رزقشان را تامين كند و او اين خوش شانسي را در مقايسه خانواده اش با خانواده قربانياني كه نان آورشان را از دست دادند ، به كار مي برد.
مصدومان شغل دكل بندي هر چند نفر كه باشند حق دارند تا زندگي خودشان را نه با قربانيان حرفه دكل بندي كه با شاغلان ديگر حرف مقايسه كنند ، فرصتي كه به اعتقاد ملك محمودي
' فراهم شدني است اگر اراده اي باشد'.ك/4
گزارش از : ميثم محسني كوتنايي
7331/1654
نگاهي به مصائب شغلي دكل بندان گلوگاهي
گره خوردن معيشت به طناب مرگ
۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۵:۳۱
کد خبر:
81195723
ساري – ايرنا - صداي پاره شدن طناب سكوت عميق طبيعت بكر و خشن را مي شكند و فرياد ضجه مرد ، ته دل بقيه را خالي كرده و زانوانشان را شل مي كند؛ مصائب آغاز مي شود.