داریوش مهرجویی نوشت:
با سلام و احترام خدمت سركار خانم ابتكار، ریاست محترم سازمان محیطزیست ایران؛
با تشكر از ابراز همدردی و تسلیت جهت درگذشت خواهرم ژیلا مهرجویی و پاسخ به پرسشهای اینجانب درمورد آلودگی هوا و توضیح دقیق از فعالیتهای سازمان خود در جهت حل این معضل از طریق برقراری سمینارها و كنفرانسها در زمینههای مختلف میزان آلودگی هوا و نحوه سنجش و تخمین آن و شیوههای مبارزه و ریشهكنكردن آنها و نیز فعالیتهای تحسینبرانگیز سازمان شما در حل معضل ریزگردها و غبارها و همكاری با كشورهای همسایه در این زمینه همه باعث ستایش اینجانب در جهت توجه بسیار زیاد شما به این معضل بوده و دریغ از اینكه از سالهای 84 به بعد همه نیتهای خیرخواهانه و تلاش و همت شما به باد رفت و جلو كارهای خیر و مردمپسند شما را گرفتند... به هر حال خیلی ممنون كه اینچنین وقت گرانبهای خود را صرف توضیح فعالیتهای خود در این مدت كوتاه صدارت در سازمان خود كردهاید، ولی همیشه این پرسش برای من باقی است كه چرا هیچگاه راهكاری، همانطور كه گفتید، ضربتی و عملی و عملگرا ارایه داده نمیشود و درباره موضوع بسیار حساس آلودگی هوا همچنان بهعنوان تز و نظریهای انتزاعی صحبت میشود و آلودگی هوا همچنان پایدار و هر سال بد و بدتر میشود؟
و هنوز شك دارم كه سالهای آینده كه جنابعالی مسوول اولیه محیطزیست ما هستید، همچون گذشته بتوانید این معضل را بهطور واقعی و عملی بدون كمك نهادهای سرمایهداری كلان، حل كنید. ولی میخواهم بدانم آقای قالیباف، كه توانست به خوبی در این هشتسال به وظایف و مسوولیتهای خود عمل كند، البته با همكاری جنابعالی همانطور كه توضیح دادهاید، مثلا در جمعكردن آشغالهای چند كیلومتری جنگل عباسآباد، اگر واقعا ایشان و شما میخواستید آنها را برطرف كنید یا كل آشغالهایی كه جادهها و نقاط زیبای شهر و كشور ما را احاطه كرده، كسی مزاحمتان میشد یا جلو كارتان را میگرفت؟! ... من به علت شركت در فستیوالهای فیلم به اغلب كلانشهرهای بزرگ مثل لسآنجلس، شیكاگو، نیویورك و شهرهای اروپا، پاریس، لندن، رم و نیز توكیو و هنگكنگ و شانگهای و تایوان و... سفر كردهام و همه جا شاهد آلودگی هوا و چند سال بعد رفع و رجوع آن بهصورت حیرتآوری بودهام. نمونه اولش شهر لسآنجلس در دهه 60 بود كه من در دانشگاه آنجا تحصیل میكردم و هر روز صبح اولین خبر مساله میزان اسماگ smog، یعنی همان دود و آلودگی و میزان چشم درد (Eye Irritation) بود، ولی چند سال بعد كه دوباره به آنجا رفتم، شهر را تر و تمیز و بری از آلودگی، مگر در نقاطی از مركز شهر و آن هم بسیار كم، یافتم. خب اینها چهكار كرده بودند؟ بهترین نمونهاش شهر رم است كه تقلید همان الگوی كلانشهرهای دیگر مثل توكیو و... است. اینها با یك تیر سه نشان زدهاند و همه موفق بودهاند. مهم میزان مشاركت عملی دولت یا سرمایههای اولیه است... از یك طرف، تمامی اتومبیلهای دودزا و از كارافتاده را انتظامات آنها دستگیر كرد و دولت آنها را از صاحبانشان در كمال گشادهدستی و كمكرسانی خرید، با اقساط طویلالمدت و همه را روانه كارخانههای بازیافت كرد و به این ترتیب هم از شر كامیونها، اتوبوسها، مینیبوسها، سواریها و بخصوص موتوریهای دودزا و اسقاط خلاص شد و هم با برپایی سیستم بازیافت كلی شغل ایجاد كرد و باعث رونق اقتصادی و كاریابی شد. از آن طرف نیز كارخانههای متعدد تولید اتومبیلهای نو جهت صاحبان اسقاطها را به راه انداخت و با اشتغالزایی بالا به رشد اقتصادی كمك كرد و آلودگی را هم به میزان 80درصد كاهش داد. این یك فرمول كارآمد و شناختهشده است كه نمیدانم چرا دولت در اجرای آن اینقدر ضعیف عمل میكند. مساله معاینه فنی خودروهای دودزا از نوع كارهای عبث است، چه بهخوبی دیده شده كه یك ماه یا یك هفته بعد دوباره خودرو به دودزایی افتاده. روزی هزارو300 اتومبیل به شهرهای ما اضافه میشود، در ازای آنها چند اتومبیل اسقاط خارج میشود؟ و با این بنزین معیوب؟ (كه به نظر من 10، 15سال پیش هم ما همین مشكل آلودگی را با بنزین نامعیوب داشتیم). مساله آلودگی یك معضل همگانی است كه شامل حال دولت و ملت و همه نهادهای دولتی و غیر دولتی میشود.
دانشگاهها و حوزههای علمیه و كلیه ابنای بشری كه در این ایران زمین ما زندگی میكنند. هر روز میزان متناوبی سم و زهر به ریههای ما رسوخ میكند. این كامیون غولآسا كه هم اكنون از بیخ گوش شما گذشت و دود سیاه قلمبه غلیظی را به حلقوم شما وارد كرد، شوخی نكرده، شما را مسموم كرده، بچه شما را مسموم كرده است كه عوارضش بهزودی بروز خواهد كرد. خدا نكند كه سه، چهار تا از این كامیونها در یك تونل دراز رو به شمال یا جنوب به علت بسته بودن راه بایستد و همچنان دود غلیظ و سیاه خود را بیریا و آزادانه رها كند... ما اگر ملت هوشمند و خردمندی باشیم باید یك راهكار عملی؛ همان كه در تمام كلانشهرهای دنیا به آن عمل كردند، ابداع و اختراع و به خصوص زیر نظر جنابعالی با آن دانش و وسواس زیاد «ابتكار» كنیم و اگر دولت با آن بوروكراسی دست و پاگیر و طبق معمول بیبودجهگیاش نتواند اقدامی عملی كند، چنانچه تاكنون چنین بوده، باید خود ملت بسیج شوند و با استفاده از نیروهای كارآمد داخلی بسیج عمومی و سرمایهگذاری كلان به راه بیندازد تا طبق فرمولهای رایج كه در كلانشهرهای دنیا اجرا شده و به نتایج مطلوب رسیده است، این معضل را حل كنند. همه حالا خوب میدانند كه با یكی، دو سه روز تعطیلی مدارس و بارش باران و برف معضل آلودگی و افزایش روزبهروز آن حل نخواهد شد... در ضمن طومار امضاها و اعتراض به وضعیت موجود، همه بسیار عالی و نیكوست ولی مهم سازماندهی و اجرای واقعی نیتهاست.
بنابراین پیشنهاد میكنم یك كمیته اجرایی زیرنظر شما و با كمك نهادهای سرمایهدار تشكیل شود و مثل دیگر شهرهای دنیا اتومبیلهای فرسوده و بیش از 20سال كار كرده را بخرد و روانه كارخانههای بازیافت كند، كه عاقبت به كارخانههای تولید اتومبیل میفروشد و به صاحبان خودروهای اسقاط، خودروهای نو و تروتمیز، به هر صورت كه صلاح میداند با اقساط طویلالمدت یا وامهای قرض الحسنهای بدهد و بدینترتیب هم خیری به آن موتور بینوا كه مجبور است با موتور قراضه و دودزای خود خانواده 10نفری خود را بگرداند، برساند، هم كارخانههای بازیافت و اتومبیلسازی را رونق بخشد و اشتغالزایی بسیار زیاد ایجاد كند و هم تا 80درصد هوای پاك و سالم و تمیز به خورد مردم خود بدهد.
بی شك كارشناسان زبده سازمان شما بهتر از من به جزییات و مكانیزم دقیق این فرآیند آشنا هستند.
اول**9241
تهران-ایرنا- داریوش مهرجویی نویسنده و كارگردان، یادداشتی در قالب نامه به معصومه ابتكار رییس سازمان محیط زیست در روزنامه شرق نوشت و در آن از تجربیات سایر كشورها در مهار آلودگی هوا وظیفه نهادهای سرمایه گذار كلان می گوید.