۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۲۸
کد خبر: 80537951
T T
۰ نفر

انقلاب اسلامي ايران؛ نقطه عطف تاريخ سياسي معاصر

۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۲۸
کد خبر: 80537951
انقلاب اسلامي ايران؛ نقطه عطف تاريخ سياسي معاصر

گروه تحقيق و تفسير خبر- انقلاب اسلامي ايران با وجود گذشت 34 سال از وقوع آن، هنوز هم يكي از نقاط عطف تاريخ معاصر به شمار مي رود كه نه تنها طراوت و تازگي خود را حفظ كرده است بلكه روز به روز تاثيرات عميقي بر تحولات جهاني و منطقه اي بر جاي مي گذارد.

34 سال پیش در چنین روزی ملت ایران به رهبری معمار كبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) پایه های حكومت 2500 ساله را نابود كردند كه مشخصه های اصلی آن را استبداد، خودكامگی، وابستگی، عقب ماندگی، فقدان آزادی های سیاسی- اجتماعی، بی توجهی به باورهای دینی مردم، غربزدگی و تلاش برای نادیده انگاشتن نقش مردم در حكومت تشكیل می داد.

در چنین شرایطی فقط مصلحی همچون امام خمینی (ره) می توانست با احیای رویكردهای دینی در عرصه سیاسی، بار دیگر نیل به بندگی خداوند را به مثابه هدفی اجتماعی در آورد كه نه تنها معنویت و دینداری اجتماعیِ آشكار، نمود آن باشد بلكه این معنویت با استقلال، آزادی، مردم سالاری، پیشرفت و اراده برقراری عدالت اجتماعی عجین گردد.

انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلاب های مشابه خود، نه تنها بزرگتر، شگفت انگیز تر و موثرتر بوده بلكه غیرقابل پیش بینی نیز بوده است. تاثیراتی كه انقلاب اسلامی در ابعاد داخلی، منطقه ای و بین المللی داشته است، بی شك آن را از سایر انقلاب هایی كه با لفظ «بزرگ» شناخته می شوند، متمایز می سازد. از این دیدگاه مهمترین و در عین حال اصلی ترین مشخصه های انقلاب اسلامی ایران را باید در سه ویژگی عمده جستجو كرد: نخست؛ اینكه انقلاب اسلامی ایران مرهون رهبری مثال زدنی شخصیت بی نظیری بوده است كه همه تحلیلگران بین المللی را مات و مبهوت ساخت تا آنجا كه برخی از آنان رهبری امام خمینی (ره) را بی نظیر خواندند. هیچ یك از انقلاب های بزرگ تاریخ جهان، شاهد چنین رهبری نبوده اند. این انقلاب ها اساساً بر مبنای تهییج احساسات بنا شده بودند و از رهبری واحدی كه بتواند با بسیج عمومی، اهداف انقلاب را آن گونه كه مردم می خواستند، عملی سازد، برخوردار نبودند. با این وصف، باید دانست كه حضرت امام (ره) با رهبری خود از یك سو، با بارور ساختن اراده ملت ایران، توانایی ها و ظرفیت های بالقوه آنان را بالفعل ساختند و از سوی دیگر، ظرفیت فقه شیعه را كه سال ها بود در انتظار ایفای نقش در عرصه سیاسی- اجتماعی بود، به حركت درآوردند و نشان دادند كه «سیاست ما عین دیانت ماست» سیاستی كه همواره در نظام شاهنشاهی موروثی، با بی اعتنایی به دین و باورهای دینی مردم، زمینه وابستگی ملت ایران را به بیگانگان فراهم ساخته بود.

دوم؛ اینكه انقلاب اسلامی ایران همانگونه كه از نامش نمایان است، انقلابی دینی است. باور به اسلام كه در اعماق روح و جان ملت مسلمان ایران ریشه دوانده است، منتظر فرصتی بود تا خود را در صحنه سیاسی جهان آشكار سازد. انقلاب اسلامی، نه تنها آغازگر این فرصت بود بلكه برای نخستین بار بر خلاف سایر انقلاب های بزرگ كه مبتنی بر دین نبودند، دین را به عرصه سیاسی- اجتماعی وارد ساخت و از این رهگذر نه تنها دین به مثابه امری خصوصی تلقی نشد بلكه اجتماعی ترین و سیاسی ترین جنبه زندگی انسان را معنا كرد. انقلاب اسلامی ایران این شعار كهنه و ارتجاعی را كه سكولاریسم باید در عرصه سیاست حاكم باشد كنار زد و دین را به عنوان زنده ترین و در عین حال پویاترین بخش زندگی سیاسی- اجتماعی ارایه كرد. نقش اسلام در انقلاب اسلامی نقشی فراتر از آن چیزی است كه تحلیلگران تا آن زمان تلقی می كردند. وقوع انقلاب اسلامی در جهانی كه سكولاریسم در آن یك ارزش تلقی می شد، نشان داد كه غرب باید ارزش های خود را از نو بازسازی كند. زیرا این ارزش ها بیش از آن كه بتوانند برای سایر كشورها تجویزپذیر باشند، در حال اضمحلال هستند و انقلاب اسلامی ایران آخرین میخ را بر تابوت سكولاریسم به ویژه در خاورمیانه كوبید.

سوم؛ اینكه مردم، حضور و نقش آنان ویژگی مهم انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی بر خلاف انقلاب های دیگری كه هر چند با لفظ بزرگ خطاب می شوند اما نشانی از حضور همه اقشار مردم در آنان دیده نمی شود، شاهد حضور گسترده همه اقشار مردم بود. انقلاب اسلامی ایران برخلاف سایر انقلاب ها اساسا طبقاتی نبوده است. بدین سان از رهگذر بینش جامعه شناسانه، بر خلاف انقلاب 1789م فرانسه كه مبتنی بر ارزش های طبقه متوسط بود یا انقلاب اكتبر 1917م روسیه كه ادعای نمایندگی پرولتاریا را داشت، انقلاب اسلامی ایران به سبب دینی بودنش همه ملت ایران را در بر می گرفت. از یك سو، اسلام به یك طبقه خاص تعلق ندارد كه رنگ طبقاتی بگیرد و از سوی دیگر، شعارهای انقلاب اسلامی نیز شعارهایی فراگیر بودند كه اقشار مختلف مردم را در بر می گرفتند و به همین دلایل راهپیمایی های مردمی شاهد حضور تمامی اقشار ملت ایران بودند (و هستند) و به این ترتیب بود كه وحدت كلمه كه همانا در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تجلی یافته بود، نمایان شد و این وحدت كلمه، كلمه وحدت را نیز معنا كرد و تمامی تحلیلگران سیاسی بین المللی و سردمداران ابرقدرت ها دیدند كه یك ملت چگونه در برابر خواسته های ناحق آنان ایستاد و خواست و اراده خود را بر آنان تحمیل كرد.

انقلاب اسلامی ایران نشان داده است فقط به ابعاد داخلی محدود نیست بلكه از ابعادی منطقه ای و جهانی برخوردار است. با پیروزی انقلاب اسلامی، ایالات متحده آمریكا اصلی ترین بازیگر سیاسی منطقه ای خود را از دست داد و از سوی دیگر، موج جدیدی علیه سیاست های آمریكا در خاورمیانه ایجاد شد. آمریكا تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران به سوء استفاده از منابع اقتصادی ملت های منطقه، سلطه همه جانبه و تحمیل سیاست های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود بر آنان عادت كرده بود اما با وقوع انقلاب اسلامی ایران زمینه جدیدی برای ملت های خاورمیانه ایجاد شد تا از رهگذر آن به تلاش برای تغییر سیاست های دولت های خود بپردازند و در نهایت در نتیجه این تلاش ها بود كه به یكباره موج بیداری اسلامی در دو سال اخیر، تحلیلگران بین المللی را بهت زده كرد. شاید اگر تحلیلگران بین المللی حوادث انقلاب اسلامی ایران و اهداف آن را به خوبی مرور كرده بودند در می یافتند كه بیداری اسلامی خاورمیانه نتیجه منطقی انقلاب اسلامی ایران خواهد بود زیرا انقلاب اسلامی با برقراری مردم سالاری دینی، دین را به عرصه اجتماعی آورد و در عین حال، ارزش و اهمیت كنش سیاسی مردم را حفظ كرد، در حالی كه پیش از آن حكومت های خاورمیانه یا دین را از عرصه اجتماعی بیرون رانده بودند مانند كشور تونس در زمان «بن علی» و یا دیكتاتوری بی مانندی در پیش گرفته بودند كه نقش مردم را در عرصه سیاسی به پایین ترین حد ممكن تنزل داده بود. انقلاب اسلامی ایران به ملت های خاورمیانه نشان داد كه می توان در عین حفظ جایگاه دین در عرصه اجتماعی از نقش مردم در عرصه سیاسی نكاست و نشانه آن را در برگزاری بیش از 30 انتخابات در كشورمان پس از انقلاب اسلامی مشاهده كردند و معنای صدور انقلاب نیز كه پس از انقلاب اسلامی مطرح شد همین بود.

انقلاب اسلامی ایران نه تنها بیداری ملت های مسلمان خاورمیانه را رقم زد بلكه سایر ملت های مستضعف جهان را نیز به تلاش برای خروج از یوغ ستم غرب و ایالات متحده آمریكا ترغیب كرد. هر چند در میان كشورهای سراسر جهان، آن هایی كه از استقلال برخوردار نبودند از انقلاب اسلامی ایران متاثر شدند اما كشورهای آمریكای لاتین در این زمینه مثال زدنی هستند. كشورهایی كه با وجود دوری جغرافیایی براحتی از انقلاب اسلامی ایران تاثیر پذیرفته اند و در نتیجه ایالات متحده در آمریكای لاتین منزوی شده است.

سازمان های بین المللی نیز پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران شاهد ارایه گفتمانی جدید هستند. گفتمانی كه در آن به جای جنگ و قدرت طلبی بر صلح و عدالت تاكید می شود، مهرورزی میان ملت های جهان معنا می یابد، حقوق بشر فراتر از ابزار دست قدرت های بزرگ تلقی می شود، حمایت از مستضعفان جهان ارزش تلقی می شود، در مقابل دموكراسی، حقوق بشر و آزادی كه به ابزارهایی سیاسی تبدیل شده اند، مردم سالاری دینی كه هم حقوق بشر را پاس می دارد و هم آزادی های سیاسی- اجتماعی را تامین می كند، مطرح شده است. سازمان هایی مانند جنبش غیرمتعهدها در سایه انقلاب اسلامی ایران از اهمیت بیشتری برخوردار شده اند و استقلال آن دسته از كشورهای جهان كه سال ها در بند استعمار و استثمار ابرقدرت ها بوده اند و به نام آزادی و حقوق بشر زیر فشار بدترین جنایت های انسانی و جنگ های خانمان سوز قرار داشته اند، تقویت می شود.

بدین ترتیب انقلاب اسلامی ایران زمینه ای فراهم كرده است تا به ویژه ملت های مسلمان بار دیگر بتوانند به احیای تمدن اسلامی بپردازند و با وجود همه دسیسه های موجود در عرصه بین المللی علیه استقلال و آزادی آنان، نوع جدیدی از سیاست را در عرصه جهانی به نمایش بگذارند كه مشخصه های اصلی آن پیوند دیانت و سیاست، پاسداری از نقش و جایگاه مردم در حكومت، تلاش برای تحقق عدالت، استقلال سیاسی- اقتصادی و آزادی های سیاسی- اجتماعی باشد.

تحقیق**1358