۴ مهر ۱۳۹۰، ۰:۰۱
کد خبر: 6112334
T T
۰ نفر

ای کاش آن روزها من هم با شما بودم !

۴ مهر ۱۳۹۰، ۰:۰۱
کد خبر: 6112334
ای کاش با تو بودم در جزیره مجنون، درکنارشط، روی پل خرمشهر، کنارتو در آبادان، اهواز ، دزفول، اندیمشک و ایران.
مرا ببخش که باتو نبودم تا دل تنگی هایت را با من قسمت کنی، ای کاش باتو بودم و نمی گذاشتم تشنه باشی، کاش همراهت بودم و نمی گذاشتم تنها باشی.
اگر باتو بودم نمی گذاشتم احدی تو را دربند کند، اگر باتو بودم نمی گذاشتم لحظه ای چون مولایت حسین تشنه باشی، اگر با تو بودم نمی گذاشتم ذره ای هوای ناپاک استشمام کنی، نمی توانم بخوابم و تو را بی تاب ببینم، کاش باتو بودم ولی افسوس و صد افسوس.
اگر با تو بودم فریاد می زدم که با کدامین گناه کشته شدی، با تو نبودم آن روز که تشنگی از جنس عطش حسین وآل حسین داشتی.
می دانی در حسرت با تو نبودن هر روز سوره قدر را آهسته می خوانم تا مثل تو باشم مثل کسی که در خون خود غلتیده باشد و بلند فریاد می زنم تا مثل تو باشم مثل کسی که در راه خدا سلاح کشیده باشد چه کنم که با تو نبودم.
بیا، بیا دلتنگی هایت را با من قسمت کن، نکند آزرده باشی، نکند دل تنگ چیزی و کسی باشی، چشمان نگرانت رانبینم، دل بی تابت را نبینم، خستگی های در تن مانده ات را نبینم، چه می شد اگر باتو بودم و از زمزم سیرابت می کردم نثار وجود تشنه یاحسین گویت.
اگر باتو بودم حالا این طور در خرمشهر غم زده نمی شدم، همه جای این شهر نشان از تو دارد، این پلاک ها، این کلاه سوراخ شده از تیر دشمن، این پوتین های خاکی بی بند همه بوی تو را دارد.
دلم می خواست آن روزها باتو بودم، وقتی از آغوش گرم مادر جدا شدی و رفتی و می دانستی اگر نروی، بچه های فردا در آغوش مادر نخواهند بود، دیگر خانه ای امن، سقفی مطمئن و پناهی نخواهد بود.
ولی کاش که من هم با تو بودم آن روزها، آن وقت ها، حتی بر سر کوه های پر برف، حتی در گرمای سوزان و بی طاقت.
بچه های آسمانی کاش من هم بـا شما بودم شاید مثل شما بودم ساده و پاک و نجیب.
حالا دیگر به اندازه کافی بزرگ شده ام که بدانم تو کیستی و چرا نماندی مانند زمینی ها ،چون تو آسمانی هستی و در آسمانی، حالا تو در آرامشی و من در بی تابی نبود تو.
می دانم امروز دیگر تشنه نیستی، امروز تنت از گلوله های داغ نمی سوزد، می دانم سفره ات آسمانی است ای کاش من هم با تو بودم.
اجتمام**9188 ** 1569**
۰ نفر