به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، در همین واکاوی حس زیباییشناسی انسانها می توان به مفهوم ممزوج شده هنر و دین در سیر آثار هنری دست یافت. در حقیقت با مطالعه تطبیقی رفتارپذیری فرهنگ های مختلف میتوان به این مساله پی برد که حرکت انسان به سمت تولید آثار هنری بی هیچ شک و شبهه ای برگرفته شده از نگاههای دینی، مذهبی و آیینی ملتها سرچشمه میگیرد.
وقتی به تاریخ بیست و یکم شهریورماه در تقویم جمهوری اسلامی ایران نظر میکنیم درمییابیم که این روز به نام روز ملی سینما در کشور ما نامگذاری شده است؛ اما مساله مهم در همین بدو امر این است که با وجود تأکید مسئولان، کارشناسان و دستاندرکاران هنرسینما بر تحقق سینمایی ملی، هنوز تعریف واحدی از این واژه در خیل تولید آثار هنر هفتم در کشور ما وجود ندارد.
عدهای بر این نمط استوارند که هر آنچه زیر چتر محصولات فرهنگی - هنری در کشورمان تولید میشود در بدنه تولید آثار ملی قرار میگیرد؛ گروهی دیگر معتقدند که سینمای ملی در حقیقت بخش بازتابدهنده فرهنگ ملی و داشتههای هویت بخش فرهنگ ایرانیان است و عده دیگر سینمای ملی را سینمایی اندیشهگر و تامل برانگیز میخوانند و بر همین اساس آثار سینمای بدنه یا آنچه که به عنوان سینمای گیشه از آن یاد میشود را خارج از مفهوم تجلیپذیر سینمایی ملی تقسیم بندی میکند.
اما در این میان نمیتوان از نقل قول جامعهشناسان فرهنگی به سادگی عبور و عدول کرد؛ آنها معتقدند در تولید هر امر هنری در قالب رسانهها و محصولات فرهنگی هنری توجه به بُعد ملی در حقیقت گام برداشتن در راستای مفاهیم هویت بخش آیینی، مذهبی و البته شناسنامه کشورها به شمار می رود. وقتی درباره هنر هفتم یا سینما صحبت میکنیم با رسانه هنری بسیار پیچیده و با ظرفیتهای بسیار بالا مواجه هستیم که در حقیقت میتوان در هر یک از اجزای تشکیلدهنده آن نگرشی کامل و شاخص به مفهوم هویت ملی در شکل تولید آثار هنری داشت. از سوی دیگر نمیتوان درباره مفاهیم ملی در شکل تولید محصولات هنری صحبت کرد و به ارزشهای فرهنگی، قومی و آیینی هر سرزمینی بیتوجه بود. درست به همین دلیل است که سینما به عنوان فراگیرترین محصول هنری در بین عموم مخاطبان با سلایق و نگرشهای گوناگون میتواند ارزشهای فرهنگی افزودهای برای داشتههای فرهنگی جمیع مخاطبانش داشته باشد.
در حقیقت تاثیر پذیرفتن و تاثیر گذاشتن در امور کلان فرهنگی، به عنوان شرط لازم و کافی تولیدات آثار هنری به شمار میرود؛ چرا که صداقت یکی از اصلیترین رسالتهای هویت بخش فرهنگ ملی است که باید در تولید آثار هنری به آن توجه شود. اما سوال اصلی اینجاست که آیا ظرفیت تولید تمامی آثار سینمایی ایران که در طول سال به بیش از 150 اثر میرسد دارای این نگاه رسالتبخش و هویتساز است یا خیر؟
مهمترین وجه سینمای ملی در حقیقت بعد اخلاق فردی و اجتماعی آن است که به شکل مشخص بر عنصر فرهنگسازی جامعه تاثیرگذار است و تمام توان و تلاش هنرمندان در این عرصه بر این اصل استوار است که میخواهند پاسخگوی نیازهای کشور در این سه بعد کلان «اخلاقی»، «فردی» و «اجتماعی» باشند.
وقتی درباره سینمای هویتبخش ایران صحبت میکنیم نمیتوانیم از انگارههای کلان فرهنگی کشورمان به سادگی عبور کنیم؛ چرا که در میان اقوال همه بزرگان نظام کشورمان، انقلاب اسلامی ایران، پیش از آنکه یک انقلاب سیاسی باشد یک انقلاب فرهنگی بود. به همین جهت رسیدن به مفهوم و هویت ملی در خیل تولیدات آثار هنری با پیشفرضهای کاملا مشخصی که در بطن ارکان نظام جمهوری اسلامی به عنوان هویت ملی و فرهنگی انقلابی و اسلامی ایران شناخته میشوند به شمار میرود. ناگفته پیداست برای اینکه سینما توانایی دست یافتن به اهداف کلان خود را داشته باشد باید در آموزش و پرورش نیروهای انسانی، به روز رسانی تجهیزات فنی از یک سو و از سوی دیگر توسعه زیرساختهای نمایشی و در نهایت گسترش کیفیسازی تولیدات همسو با استانداردهای روز گام بردارد تا بتواند در نهایت محصولاتش از مرزهای کشورمان عبور کند و داشتههای هویتبخش ملی سرزمینمان ره به مخاطبان جهان صادر کند. اما نباید فراموش کرد که شرط لازم و کافی برای تحقق این اهداف در حقیقت غلبه یافتن بر جریانی است که بر فضای فرهنگی و هویتبخش ملی آثار هنری تاثیرگذار است. بر همین اساس است که عده بسیاری از کارشناسان معتقدند که آثار سینمای گیشه یا سینمای بدنه ایران نمیتواند در راستای پرچمداری از رسالت و هویتبخشی اهداف کلان جمهوری اسلامی ایران توفیق چندانی داشته باشند و در مقابل آنها آثار سینماگرانی که فارغ از نگاه ایشان بر مساله فروش فیلم، بر تلنگر به مخاطبان خود در راستای اندیشیدن به مفاهیم آشکار و پنهان لایههای مختلف اثر هنریشان تأکید دارند را پیشقراول آثار سینمای ملی نامگذاری میکنند.
پس برنامهریزی بنیادین برای تحقق سینمای ملی، در حقیقت همان نگاه جامع و فراگیری است که میتوان با تاکید بر اصول فنی و حرفهای و در کنار آن مداقه بر ارکان جامعه شناختی و مطالبات مردم به مقوله فرهنگ و ارتقای آن در نهایت به اصل تاثیرپذیری و تاثیرگذاری آثار هنری بر جامعه منتج شود.
بر پیشانینوشت رسالت تولید محصولات هنری اینگونه آمده است که مهمترین رسالت محصولات هنری بعد از مقوله سرگرمسازی باید افزایش آگاهیهای فردی و اجتماعی به شکل توأمان باشد و این میسر نمیشود مگر با بهرهبرداری و پذیرش مفاهیم ملی و مذهبی که از ارکان اصلی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام مقتدر در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به شمار میرود.
درست بر همین اساس است که جامعهشناسان فرهنگی بر این نظر استوارند که «مخاطبان سینما باید پیش از مواجهه با محصولات هنری، درباره مقوله تجلی مفاهیم ملی در آثار هنری شناخت و آشنایی داشته باشند.»؛ اما آیا این روشنگری برای عموم مخاطبان و این تعریفپذیری برای مصرفکنندگان محصولات فرهنگی در کشور ما به شکل تام و تمام محقق شده است؟
برای پاسخ به این پرسش باید به ریشههای پیدایش هنر توجه کنیم که بی هیچ شک و شبهه ای به سرچشمه اصلی مفاهیم دینی وابستگی دارند. با رصد و مداقه بر شکلگیری تمدن بشری در مییابیم که از 2500 سال پیش از میلاد مسیح که شاهد بارقههای تولید آثار نمایشی در یونان باستان بودیم تا به امروز، سرچشمه اصلی تولید محصولات هنری وابسته به همین آمیزه دینی و مذهبی است. پرواضح است وقتی در زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران هنرمندان بنا دارند دست به تولید آثار هنری بزنند نمیتوانند از این اصل - اصل پذیرش مفهوم هنر در ارتباط تنگاتنگ با دین - به سادگی عبور کنند. این مهم در حقیقت بازتابدهنده نخستین اصل دستیابی به هنر و تولیدات هنری با پسوند «ملی» است.
از سوی دیگر ایران به عنوان سرزمینی که از سنتها، آداب و رسوم نواحی مختلف با اقلیمها، گویشها و اقوام متنوعی بهره میبرد باید در نگاه کلان تولید محصولات هنری پاسخگویی تام و تمامی به مخاطبان خود داشته باشد و این میسر نمیشود مگر آنکه تولیدکنندگان محصولات هنری علاوه بر دانش فنی و حرفه ای نگاهی کلان در حوزه جامعهشناسی و رفتارشناسی کشور خود داشته باشند.
به همین دلیل است که دستیابی به سینمای ملی در حقیقت عبور و گذار از یک هزار توی بسیار پیچیده است؛ اما کسانی که در این امر به تخصص دست مییابند در حقیقت سینماگرانی هستند که در وجهه بومی و چه در نگاه ملی، تولید آثارشان با بیشترین اقبال مخاطبان مواجه میشود. ذکر این نکته ضروی است که این مساله اقبال به معنای فروش یا تأکید بر رقم بالای گیشه آثار سینمایی نیست که به مساله جریانسازی یک اثر سینمایی در بدنه تولید آثار فرهنگی و هنری کشورمان از جمله آثار هنر هفتم بازمیگردد.
در تحلیل هنر باید به شکل عام به مولفههای تشکیلدهنده آن بها دهیم تا بتوانیم در محصول نهایی شاهد تجلی آثار سینمای ملی باشیم. هنر سینما در کشور ما سابقهای بیش از یک قرن را پشت سر گذاشته است؛ اما نباید فراموش کرد که همین هنر به عنوان یک عنصر وارداتی با انگارهها و مفاهیم غربی راه خود را به کشور ما پیدا کرد. درست بر همین اساس است که در طول چهار یا پنج دهه نخست فعالیت خود، اغلب آثار سینمای ایران بدون توجه به مفهوم هویتبخشی ملی و فرهنگی ایرانیان، کاملا برداشتها و تقلیدهای کورکورانه از آثار غربی بود. به عنوان مثال در آثار سینمای پیش از انقلاب از قول بسیاری از کارشناسان این امر تنها شاهد تولید ملغمهای از سینمای ملودرام اجتماعی اروپا بودیم که کمترین و یا کوچکترین قرابتی با رفتار فرهنگی ایرانیان نداشت.
ولی با شکلگیری و پیدایش انقلاب شکوهمند اسلامی به عنوان یک انقلاب فرهنگی شاهد تجلی مفاهیم ملی در تولید آثار سینمایی بودیم. اما کارکردهای سینما در اهداف ملی به چه نکاتی خلاصه می شود؟ شاید بتوان مثلث «کارکرد اخلاقی»، «کارکرد اقتصادی» و «کارکرد فرهنگی» را مهمترین اضلاع تحقق سینمایی ملی دانست.
وقتی در بعد کارکرد اخلاقی هنر و سینمای ملی کشورمان صحبت میکنیم در حقیقت درباره آثاری سخن به میان میآوریم که در تکوین شخصیت و هویتسازی انسان و مخاطبان بیشترین سهم را دارند و در این میان وابستگی شدید خود را به آرمانهای فرهنگی و هویتبخش کشورمان حفظ کردهاند. این مساله در حقیقت از اصولی مانند نگرشهای اخلاقی و اجتماعی به شکل توأمان پیروی میکند و بر همین اساس است که هنر سینما در کشور ما بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی با وجود تجربه سالهای دفاع مقدس، سالهای سازندگی بعد از دفاع مقدس و دوران معاصر با وجود تفاوت در شکل و گونه تولیدات آثار سینمایی، همواره بر عنصر اخلاقمداری استوار است. مساله ای که آثار سینمای پیش از انقلاب از آن تهی بود. هرچند در این میان باید موج نوی سینمای ایران را که در میانه دهه 50 توسط برخی از کارگردانان شکل گرفت را از این مقوله جدا کرد.
برای تحقق کارکردهای اخلاقی در تولید آثار هنری، در حقیقت باید بیشترین تأکید بر محتوای آثار و خصوصیات بنیادین تشکیلدهنده استوار باشد. وقتی درباره آثار نمایشی و سینمایی صحبت میکنیم، بیشترین تأکید در حوزه تولید محتوا بر مقوله فیلمنامه یا اصل نوشتاری آثار نمایشی استوار است. از این مساله نمیتوان به سادگی گذشت که هنر در بطن خود به دنبال «کاتارسیس» یا آن چیزی که از آن با عنوان «تزکیه نفس» و «پالایش روح» نام برده میشود تبعیت میکند. در حقیقت مخاطب در مواجهه با اثر هنری به کندوکاوی درونی بر اساس متر و معیار دادههای اثر هنری میپردازد تا نقاط قوت موجود در بطن خود را به واسطه آن اثر هنری در شکل همذاتپندارانه تقویت کند و در صورت ایجاد تضاد و تخلخل در برابر آن معیارهای کلان و هویتبخش، اگر نقصی در وجودش مییابد آنرا به اصلاح بنشیند.
بر همین اساس است که تبعیت از تخیل، خلاقیت و انعطافپذیری در جایگاه کارکرد اخلاقی به عنوان بستر و سرچشمه رسیدن به سینمای هویتبخش و تاملبرانگیز نامگذاری میشود.
اما در رویکرد نگاه اقتصادی به هنر سینما نمیتوان از این مهم به سادگی گذشت که هنرهفتم با ورود به هزاره جدید کاملا به یک هنر - صنعت بدل شده است؛ در حقیقت سینما در کنار رسالت هنری خود یکی از اصلیترین موتورهای محرک برای گردش چرخ اقتصادی هنر در هر جامعهای از جمله کشور ما شناخته میشود. باز هم در این نوشتار تاکید میشود که رسیدن به سود بیشتر و فروش بیشتر نمیتواند به عنوان توفیق آن اثر سینمایی در امر جریانسازی فرهنگی در جامعه به شمار آید.
اما با این وجود، هستند سینماگرانی که مهمترین رکن تولید آثار هنری خود را برگرفته بر اصل تعهد اندیشهمحوری و تاملبرانگیزی قرار میدهند و آن را با چاشنی سرگرمسازی به عنوان مهمترین رسالت اصل اثر هنری میآمیزند، تاریخ نشان داده که این دسته از آثار و سینماگران آن، با اقبالی همیشگی و فراموشنشدنی از سوی مخاطبان مواجه میشوند.
در بحث کارکردهای فرهنگی سینما میتوان به مهمترین اصل تحقق سینمای ملی یعنی ترویج اهداف هویتبخش هر سرزمینی اشاره داشت و آثاری را نام برد که هم مورد وثوق مخاطبان در داخل کشور و هم جریانساز در عرصههای بینالمللی باشد.
هنر ایران و هنرمندان ایرانی نیز با تأکید بر نگرش فرهنگی خود چه در سیاستهای کلان اقتصادی و چه در نگرشهای عظیم فرهنگی، همواره بر سه اصل ایستادگی بر بستر مذهب، آیین و هویت ملی تاکید داشتهاند و در شکلگیری تولید آثاری که در بدنه هنر سینمای ایران بر آن همت میگمارند شاهد تولید مجموعه فیلمهایی هستیم که از این سه اصل هویتبخش به شکل راستین برخوردارند.
شاید امروزه واژه ای به نام «اخلاقگرایی» در هنر، واژه ای کلاسیک قلمداد شود اما با مرور و رصد آثار موفق هنری در تمام جهان و از جمله کشورمان نمیتوان از اصل اخلاقمداری در شکل تولید آثار هنری چشم پوشید؛ چرا که فارغ از نگاه هنری در زندگی اجتماعی، مهمترین رکنی که انسانها را با هر نگرش فرهنگی، تمدنی و اندیشهمحور در کنار یکدیگر به تعامل وا میدارد و به تحقق «جامعه مدنی» میرساند، مقوله اخلاقمداری است. به همین جهت است که مفاهیمی که در شکلدهی نهایی و غایی خود مفسدهانگیز هستند، نه در سینمای ایران که در سینمایی هیچ کشوری مورد وثوق مخاطبان قرار ندارند، و پر بیراه نیست که مدعی شویم بسیاری از آثار تولیدی در بدنه فرهنگ و هنر کشورمان از جمله هنر هفتم در مقوله اخلاقمداری به عنوان یکی از هویتهای فرهنگی و شناسنامه ملی ایرانیان همواره استوار بوده است.
در پایان این نوشتار و در بخش چشمانداز و هویتبخشی سینمای ملی نیز میتوان بر این نکته اشاره کرد که کاشتن بذر محصولات ملی با هدف درو کردن آنها در بازه زمانی کوتاه مدت، امری منطقی و شدنی نیست. در حقیقت، قدم برداشتن برای رسیدن به هنر ملی در یک بازه زمانی میانمدت یا بلندمدت میتواند ثمربخش باشد. این درست تاکیدکننده این اصل است که زمانی جریان هنری در هر کشوری میتواند اثرپذیر اثرگذار و در نهایت فرهنگساز باشد که بتواند بر جریانسازی فرهنگی در میان مردم مهمترین نقش را ایفا کند. به عنوان مثال در سالهای دوران حماسهسازی دفاع مقدس - دهه 60 شمسی - وقتی شاهد شکلگیری جریان سینمای دفاع مقدس بودیم، مفهوم اتحاد، همدلی، ایستادگی و پایمردی، فارغ از اتفاقات رخ داده در میدانهای جنگ تحمیلی، در میان عموم مردم که تجربه حضور در جبهه را نداشتند متجلی بود. و کیست که این مساله را پنهان کند که در مفهوم سازی این بنیان هویتبخش، آثار فرهنگی و تولیدات هنری به ویژه آثار سینمای دفاع مقدس نقشی نداشتند.
باید بر این نگاه تاکید داشت که در بنیانسازی و آموزش مفاهیم هنری در کنار اتکا و اعتقاد به مبانی علمی که بیشک به عنوان اصل اساسی در تمامی جهان برای تولید آثار هنری شناخته میشود، اثری میتواند با پسوند ملی در هر جامعهای شروع به رشد و نمو کند که از انگارههای فرهنگی آن جامعه فارغ از تقلید، گرتهبرداری و تاکید بر انگارههای فرهنگی دیگر ملل گام بردارد و این مهم محقق نمیشود مگر آنکه در مساله آموزش سینماگران، چه افرادی که به شکل فنی در این حوزه وارد میشوند، چه کسانی که در حوزه اندیشهگری و تولید محتوای آن حضور دارند، باید اصل تبعیت از مبانی بنیادین فرهنگی و هویتبخش شناسنامهای سرزمینشان را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهند.
گزارش از امین خرمی
فراهنگ**ا.خ**1055
انتهای پیام /*